خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
او که می گوید به وقت سرودن
غرق در شادمانی بوده ام
دروغ گوی بزرگی ست.
شعر
اولاد اندوه آدمی ست...
***
درست در آخرین لحظه ها
که می خواهید رویاهای خود را
به خاک بسپارید
خبر خوبی خواهد رسید!


عاشقانه‌های سید علی صالحی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :)، Mohadeseh.f و 3 نفر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
گاهی آنقدر بدم می آید
که حس می کنم باید رفت
باید از این جماعت پُرگو گریخت
واقعا می گویم
گاهی دلم می خواهد بگریزم از این جا
حتی از اسمم، از اشاره، از حروف،
از این جهانِ بی جهت که میا،
که مگو، که مپرس!
گاهی دلم می خواهد بگذارم بروم بی هر چه آشنا،
گوشه ی دوری گمنام
حوالی جایی بی اسم،
بعد بی هیچ گذشته ای
به یاد نیارم از کجا آمده، کیستم، اینجا چه می کنم.
بعد بی هیچ امروزی
به یاد نیاورم که فرقی هست، فاصله ای هست، فردایی هست.
گاهی واقعا خیال می کنم
روی دست خدا مانده ام
خسته اش کرده ام.
راهی نیست
باید چمدانم را ببندم
راه بیفتم... بروم.
و می روم
اما به درگاه نرسیده از خود می پرسم
کجا...؟!
کجا را دارم، کجا بروم؟


عاشقانه‌های سید علی صالحی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :)، Mohadeseh.f و 3 نفر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
اشتباه از ما بود
اشتباه از ما بود که خوابِ سرچشمه را در خیالِ پیاله می‌دیدیم
دستهامان خالی
دلهامان پُر
گفتگوهامان مثلا یعنی ما!
کاش می‌دانستیم
هیچ پروانه‌ای پریروز پیلگیِ خویش را به یاد نمی‌آورد.

حالا مهم نیست که تشنه به رویای آب می‌میریم
از خانه که می‌آئی
یک دستمال سفید، پاکتی سیگار، گزینه شعر فروغ،
و تحملی طولانی بیاور
احتمالِ گریستنِ ما بسیار است!


عاشقانه‌های سید علی صالحی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :)، Mohadeseh.f و 4 نفر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
حالا دیگر دیر است
من نام کوچه های بسیاری را از یاد برده ام
نشانی خانه های بسیاری را از یاد برده ام
و اسامی آسان نزدیکترین کسان دریا را…!
راستی آیا به همین دلیل ساده نیست
که دیگر هیچ نامه های به مقصد نمی رسد؟!
نه ری را !
سالها و سالها بود
که در ایستگاه راه آهن
در خواب و خلوت ورودی همة شهرها
کوچه ها ، جاده ها ، میدان ها
چشم به راه تو از هر مسافری که می آمد
سراغ کسی را می گرفتم که بوی لیموی شمال و
شب حلال دریا را می داد.

چقدر کوچه های خلوت بامدادی را
خیس گریه رفتم و در غم غروب باز آمدم.
من می دانستم تو از میان روشن ترین رؤیاهای روزگار
تنها ترانه های سادة مرا برگزیده ای
چرا که من هنوز هم خسته ترین برادر همین سادگانِ
زمینم ، ری را !
هر بار که نام تو بر دفتر گریه های من جاری شد
مردمانی را دیدم که آهسته می آمدند
همانجا در سایه سار گریه و بابونه
عطر ترا از باغ پروانه به خواب کودکان خود می خواندند.
مردمان می فهمند
مردمان ساکت و مردمان صبور می فهمند
مردمان دیری ست که از راز واژگان سادة من
به معنای بعضی از آوازها رسیده اند .
رازی دارد این سادگی ،
این است رؤیا
معلوم است که بعد از نامه ها
مرا آوازی از تحمل اوقات گریه آموخته اند .
کجا می روی حالا؟!
بیا ،هنوز تا کشف نشانی آن کوچه
حرف بسیار و
وقت اندک و
آسمان هم که بارانی ست !
اصلاً فرض که مردمان هنوز درخوابند،
فرض که هیچ نامه ای هم به مقصد نرسید ،
فرض که بعضی از اینجا دور ،
حتی نان از سفره و کلمه از کتاب،
شکوفه از انار و تبسم از لبانمان گرفته اند ،
با رؤیاهامان چه می کنند؟!


عاشقانه‌های سید علی صالحی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :)، Mohadeseh.f و 4 نفر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ،
ﺍﻧﺪﻭﻩِ ﺳﻨﮕﭙﺎﺭﻩﯼ ﺧُﺮﺩﯼ
ﻭَﺭﺍﯼِ ﺗﺤﻤﻞِ ﮐﻮﻩ
ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏِ ﮐﺒﻮﺗﺮ ﺍﺳﺖ.
ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﺣﺮﻑِ ﺳﺎﺩﻩ
ﺳﻬﻤﯽ ﺍﺯ ﺍﻣﻀﺎﯼ ﺁﻳﻨﻪ ﺑُﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ،
ﺍﻣﺎ ﮔﺎﻩ ﮐﻪ ﻣﯽﺁﻳﻢ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ
ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻭﺍﺯ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﺨﻮﺍﻧﻢ
ﺗﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﻣﯽﺁﻭﺭﻡ
ﮐﻮﭼﻪ ﺗﺎﺭﻳﮏ ﺍﺳﺖ
ﺣﻮﺍﺳَﻢ ﭘَﺮﺕ ،
ﺩﻟﻢ ﺷﮑﺴﺘﻪ ،
ﺭﺍﻫﻢ ﺩﻭﺭ...!
ﻳﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻦ
ﺍﻻﻥ ﻣﯽﺭﻭﻡ ﭼﺮﺍﻍ ﻣﯽﺁﻭﺭﻡ.


عاشقانه‌های سید علی صالحی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :)، Mohadeseh.f و 3 نفر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
حوصله کن ، مجروح من
مجروح خارزارِ بی چلچله
اینطور هم نمی ماند..
که علف در دهان داس بمیرد
و باد برای خودش هی به هوچی و هلهله....
من به تو قول می‌دهم
بهارزایی هزارِ خردادِ خوش‌خبر
از جان‌پناه امید و ستاره در پی است ..
حالا هی قدم بزن
قدم به قدم
به قدرِ همین مزار بی‌نام و سنگ ،
سنگ بر سنگِ خاطره بگذار
تا ببینیم این بادِ بی‌خبر
کی باز با خود و این خوابِ خسته
عطر تازه ی چای و بوی روشنِ چراغ خواهد آورد ...
راستی حالا دلت برای دیدنِ یک نم‌نمِ باران ،
چند چشمه ، چند رود و چند دریا گریه دارد ؟!
حوصله کن ، بلبل غمدیده‌ی بی‌باغ و آسمان
سرانجام این کلیدِ زنگ‌زده نیز
شبی به یاد می‌آورد
که پشت این قفل بد قولِ خسته هم
دری هست، دیواری هست
به خدا....
دریایی هست...


عاشقانه‌های سید علی صالحی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :)، Mohadeseh.f و 4 نفر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
اینجا، گاهی، عده‌ای
از هزاره‌ی گورها برمی‌خیزند
تا ما بازماندگانِ بی‌دلیل را بگویند:
بو، بوی دروغ، بوی بَدِ دروغ
دنیا را گرفته است،
شما حواستان باشد،
به سایه برگردید، سکوت کنید.
در حیرت‌ام که خداوند
چرا از آفرینشِ پروانه و شبنم
پشیمان است،
اما از عقوبتِ آدمی هرگز...


عاشقانه‌های سید علی صالحی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :)، Mohadeseh.f و 3 نفر دیگر

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,517
امتیاز واکنش
23,054
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 12 ساعت 25 دقیقه
من سايه‌نشين تکلم عشقم
گیسوی بریده بر اين بيم بی‌خسوف
تا کی در لهجه‌ی ملال
من آن سرخوشِ بی‌پرسشم
که بغض جهان در گلوی بريده‌اش گره میخورد
در اين نشيب شبانه
تنها تنفس يکی فانوس آسمان است
که مسیح مرا از مويه بر آدمی باز خواهد داشت
مسيح سايه‌نشين تکلم عشق


عاشقانه‌های سید علی صالحی

 
  • تشکر
Reactions: Ghazaleh.A، ~ZaHrA~، gandom و یک کاربر دیگر

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,517
امتیاز واکنش
23,054
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 12 ساعت 25 دقیقه
آرزو کن آن اتفاق قشنگ بیفتد
رویا ببارد
دختران پای بکوبند
قند باشد
مهربانی باشد
خدا بخندد بخاطر ما
ما که کاری نکرده ایم
***
حالا مهم نیست که تشنه به رویای آب می‌میریم
از خانه که می‌آئی
یک دستمال سفید ، پاکتی سیگار ، گزینه شعر فروغ
و تحملی طولانی بیاور
احتمالِ گریستنِ ما بسیار است


عاشقانه‌های سید علی صالحی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Ghazaleh.A، ~ZaHrA~ و gandom
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا