خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Mrs.hosseiny

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/5/20
ارسال ها
62
امتیاز واکنش
4,789
امتیاز
213
محل سکونت
مشهد
زمان حضور
15 روز 14 ساعت 35 دقیقه
مرد چیست؟
موجود بدشانسی که موقع تولدش میگن حال مادرش چطوره
موقع عروسیش میگن چه عروس خوشگلی
موقع مرگش میگن بیچاره زن و بچش
ولی بعد از مرگش هر خطایی از بچه هاش سر بزنه میگن:
تو روح پدرش با این بچه بزرگ کردنش
▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
دوستم دعوتم کرد به گروه
رفتم میبینم جز منو خودش کسی دیگه ای نیس(!!)
میگم خب میومدی pv
میگه نه اینجا بزرگتره
براش دعا کنین گنـ*ـاه داره


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • خنده
Reactions: Mahshid Setoodeh و LIDA_M

Mrs.hosseiny

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/5/20
ارسال ها
62
امتیاز واکنش
4,789
امتیاز
213
محل سکونت
مشهد
زمان حضور
15 روز 14 ساعت 35 دقیقه
یارو ازم پرسید کارت چیه
گفتم تو کار فرش و تلویزیونم
گفت ینی چی
.گفتم ینی رو فرش میخوابم تلویزیون نیگا میکنم
▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
آقا ضرب المثل هر چه پیش آید خوشش آید دروغه
من کارناممو بد دادم بابام خوشش نیومد با کمربند افتاد دنبالم
▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یه بار تو جمع به یکی از دوستام گفتم سفسطه نکن عزیز من گف چی
گفتم سفططه نکن گفت یه بار دیگه بگو گفتم سسفطع نکن
دوستیمو باهاش بهم زدم آدم پیگیری بود


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • قهقهه
Reactions: Mahshid Setoodeh و LIDA_M

Mrs.hosseiny

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/5/20
ارسال ها
62
امتیاز واکنش
4,789
امتیاز
213
محل سکونت
مشهد
زمان حضور
15 روز 14 ساعت 35 دقیقه
دیروز تو کلاس معلممون داشت فلسفه خر رو توضیح میداد
گفت: در کل خر به معنیه بزرگ و ارجمند کردنه مثه خرپول خرشانس
بعد گفت شما ها همتون خرید
منم گفتم خانوم شکست نفسی میکنید
دست پرورده ایم شما که خر ترین
اصن یه خر تو کلاس باشه شمایین
نمیدونم چرا از کلاس پرتم کرد بیرون
▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
بچه بودیم دیدیم بزرگترا ازدواج کردن
بزرگ شدیم دیدیم کوچیکترا ازدواج کردن
خدایا اگه ما رو برای تماشا آفریدی بگو...تعارف نکن
مامااااااااااان
▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
توصیه دکتر:
به هیچ وقت شاتوت را همان لحظه که از درخت چیدین نخورین
صبر کنین منم بیام نامردااااااا


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • قهقهه
  • تشکر
Reactions: Mahshid Setoodeh و LIDA_M

Mrs.hosseiny

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/5/20
ارسال ها
62
امتیاز واکنش
4,789
امتیاز
213
محل سکونت
مشهد
زمان حضور
15 روز 14 ساعت 35 دقیقه
استفاده آسانسور چه در فیلم های ایرانی چه خارجی
یارو سریع میره سمت آسانسور دکمه رو میزنه و از دله ها بالا میره
▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
بعضی از دخترا اصلن گریه نمیکنن حتی اگع شکست عشقی بخورن
نه که سنگ باشناااا...نه
ریمل گرونه
▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
تا حالا یخچال رو برعکس خوندین
لاچخی
معنی نداد میدونم
من میام اینجا هول میشم وگرنه خیلی حالیمه
▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
هر وقت از بیرون میام خونه
بابام میپرسه کجا بودی میگم بیرون بودمو اونم هیچی نمیگه
فقط میخواد مطمئن شه من خونه نبودم
▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
هیچ وقت الکی الکی در یخچالو باز نکنین
یخی ژوووون مغرور میشه
وسیله مکعبی شکل غول پیكر
ایییشش


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • قهقهه
Reactions: Mahshid Setoodeh و LIDA_M

Mrs.hosseiny

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/5/20
ارسال ها
62
امتیاز واکنش
4,789
امتیاز
213
محل سکونت
مشهد
زمان حضور
15 روز 14 ساعت 35 دقیقه
خانوما ۴۶۰ تا رنگو از هم تشخیص میدن
ولی نمیتونن مردا رو از هم تشخیص بدن
میگن همه شون عین همن
▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یه بارم خواستم نه سیخ بسوزه نه کباب
گوجه ها سوخت
▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
میدونستی چرا رشد ناخن از مو بیشتره
خودمم نمیدونم
تا نودونستنی های دیگر خافس
▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
آقایون و خانوما توجه کنن
.ممنون از توجهتون ایشاللّه دفعه دیگه جبران میکنم


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • خنده
  • قهقهه
Reactions: Mahshid Setoodeh و LIDA_M

Mrs.hosseiny

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/5/20
ارسال ها
62
امتیاز واکنش
4,789
امتیاز
213
محل سکونت
مشهد
زمان حضور
15 روز 14 ساعت 35 دقیقه
هفته پیش مهمون ییم اینا بودیم
زن داییم رو سوپ خامه ریخته بود خیلی خوشمزه شده بود
اونا اومدن خونمون مامانم خاست رو زن داییمو کم کنه رو سوپ خامه کاکائو ریخ
.
.
.
.
.
.اینجا بیمارستان
بخش اسهالیا
تنکس ننه
▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
تاس میندازم
۱ تا ۵ اومد توی نت میمونم
۶ اومد درس میخونم
.
.
.
.عههههه ۶ اومد حالا جایزش


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • قهقهه
  • تشکر
Reactions: Mahshid Setoodeh، LIDA_M و Arshida

سوگل بانو

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/4/20
ارسال ها
107
امتیاز واکنش
3,823
امتیاز
178
محل سکونت
تو قلب بهترین دوستم♡♡راگل♡♡
زمان حضور
29 روز 21 ساعت 2 دقیقه
ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻤﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﭘﺴﺮ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﺕ ﻫﺮ
ﺩﻭ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﺁﯾﺎ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍﺿﯽ
ﻫﺴﺘﻨﺪ ؟
ﺧﺎﻧﻢ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺷﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ
ﮐﻪ ﻣﻦ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ . ﺍﺑﺪﺍ ﺩﺳﺖ
ﺑﻪ ﺳﯿﺎﻩ ﻭ ﺳﻔﯿﺪ ﻧﻤﯽ ﺯﻧﺪ .
ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﺧﺘﺨﻮﺍﺏ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ . ﺑﻌﺪ ﺍﻇﻬﺮﻫﺎ ﻫﻢ
ﺩﻭ ﺳﻪ ﺳﺎﻋﺘﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺑﺪ . ﻋﺼﺮ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ ﺑﻪ
ﮔﺮﺩﺵ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﻭ ﺷﺐ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺗﻔﺮﯾﺤﺎﺗﯽ ﻣﺜﻞ ﺳﯿﻨﻤﺎ
ﻭ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺳﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﮔﺮﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ . ﯾﻘﯿﻦ ﺩﺍﺭﻡ
ﮐﻪ ﺩﺍﻣﺎﺩﻡ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺩﺍﺷﺘﻦ چنین ﻫﻤﺴﺮﯼ ﺳﻌﺎﺩﺗﻤﻨﺪ ﺍﺳﺖ !
ﭘﺮﺳﯿﺪﻥ ﻭﺿﻊ ﭘﺴﺮﺕ ﭼﻄﻮﺭ ﺍﺳﺖ ؟
ﮔﻔﺖ : ﺍﻭﻩ ﺍﻭﻩ !!! ﺧﺪﺍ ﻧﺼﯿﺐ ﻧﮑﻨﺪ ! ﺑﻼ ﺑﺪﻭﺭ ، ﯾﮏ
ﺯﻥ ﺗﻨﺒﻞ ﻭ ﻭ ﻭﺍﺭﻓﺘﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺷﻮﻫﺮ
ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﻨﺒﻞ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ .
ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺳﯿﺎﻩ ﺳﻔﯿﺪ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺯﻧﺪ . ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ
ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﺧﺘﺨﻮﺍﺏ ﺑﺨﻮﺭﺩ .
ﺗﺎ ﻇﻬﺮ ﺩﻫﻦ ﺩﺭﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ . ﺑﻌﺪ ﺍﻇﻬﺮ ﻫﺎ ﺑﺎﺯ ﺗﺎ
ﻏﺮﻭﺏ ﺧﺒﺮ ﻣﺮﮔﺶ ﮐﭙﯿﺪﻩ ! ﻋﺼﺮ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ
ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﻭ ﺗﺎ ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮔﺮﺩﺵ ﺍﺳﺖ . ﺑﺎ
ﻭﺟﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﺯﻥ ، ﭘﺴﺮﻡ ﺑﺪﺑﺨﺖ ﺍﺳﺖ


■مطالب طنز ■

 
  • قهقهه
Reactions: Mahshid Setoodeh و LIDA_M

سوگل بانو

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/4/20
ارسال ها
107
امتیاز واکنش
3,823
امتیاز
178
محل سکونت
تو قلب بهترین دوستم♡♡راگل♡♡
زمان حضور
29 روز 21 ساعت 2 دقیقه
یکي بود ، دو تا نبود ، زير گنبد کبود که شايدم کبود نبود و آبي بود ، يه دختر خوشگل بدون پدر مادر زندگي مي کرد. اسم اين دختر خوشگله سيندرلا بود که بلا نسبت دختراي امروزي، روم به ديوار روم به ديوار ، گلاب به روتون خيلي خوشگل بود .
سيندرلا با نامادريش که اسمش صغرا خانم بود و 2 تا خواهر ناتنياش که اسمشون زري و پري بود زندگي مي کرد . بيچاره سيندرلا از صبح که از خواب پا مي شد بايد کار مي کرد تا آخر شب . آخه صغرا خانم خيلي ظالم بود . همش مي گفت :سيندرلا پارکت ها رو طي کشيدي؟ سيندرلا لوور دراپه ها رو گرد گيري کردي؟ سيندرلا ميلک شيک توت فرنگيه منو آماده کردي ؟ سيندرلا هم تو دلش مي گفت : اي بترکي ، ذليل مرده ي گامبو ، کارد بخوره به اون شکمت که 2 متر تو آفسايده ، و بلند مي گفت : بعله مامي صغي ( همون صغرا خانم خودمون ) خلاصه الهي بميرم براي اين دختر خوشگله که بدبختيهاش يکي دو تا نبود .
القصه ، يه روز پسر پادشاه که خوشي زير دلش زده بود ، تصميم گرفت که ازدواج کنه . رفت پيش مامانش و گفت مامان جونم
مامانش : بعله پسر دلبندم
شاهزاده : من زن مي خوام
مامانش : تو غلط مي کني پسره ي گوش دراز ، نونت کمه ، آبت کمه ؟ ديگه زن گرفتنت چيه؟
شاهزاده : مامان تو رو خدا ، دارم پير پسر مي شم ، دارم مثل غنچه ي گل پرپر مي شم
مامانش در حالي که اشکش سرازير شده بود گفت : باشه قند عسلم ، شير و شکرم ، پسر گلم ، مي خواي با کي مزدوج شي؟
شاهزاده : هنوز نمي دونم ولي مي دونم که از بي زني دارم مي ميرم
مامانش : من از فردا سراغ مي گيرم تا يه دختر نجيب و آفتاب مهتاب نديده و خوشگل مثل خودم برات پيدا کنم .
خلاصه شاهزاده ديگه خواب و خوراک نداشت . همش منتظر بود تا مامانش يه دختر با کمالات و تحصيل کرده و امروزي براش گير بياره. يه روز مامانش گفت : کوچولوي عزيز مامان ، من تمام دختراي شهر رو دعوت کردم خونمون، از هر کدوم که خوشت اومد بگو تا با پس گردني برات بگيرمش ،
شاهزاده گفت : چرا با پس گردني؟
مامانش گفت : الاغ ، چرا نمي فهمي ، براي اينکه مهريه بهش ندي، پس آخه تو کي مي خواي آدم بشي ؟ روز مهموني فرا رسيد ، سيندرلا و زري و پري هم دعوت شده بودند . زري و پري هزار ماشاالله ، هزار الله اکبر ، بزنم به تخته ، شده بودند مثل 2 تا بچه ميمون ، اما سيندرلا ، واي چي بگم براتون شده بود يه تيکه ماه ، اصلا" ماه کيلويي چنده ، شده بود ونوس شايدم ( مگه من فضولم ، اصلا" به ما چه شبيه چي شده بود ) .
صغرا خانم حسود چشم در اومده سيندرلا رو با خودش نبرد ، سيندرلا کنار شومينه نشست و قهوه ي تلخ نوشيد و آه کشيد و اشک ريخت . يهو ديد يه فرشته ي تپل مپل با 2 تا بال لنگه به لنگه ، با يه دماغ سلطنتي و چشماي لوچ جلوي روش ظاهر شد
سيندرلا گفت : سلام
فرشته : گيريم عليک . حالا آبغوره مي گيري واسه من ؟
سيندرلا : نه واسه خودم مي گيرم
فرشته : بيجا مي کني ، پاشو ببينم ، من اومدم که آرزوهات رو بر آورده کنم ، زود باش آرزو کن
سيندرلا : آرزو مي کنم که به مهمونيه شاهزاده برم
فرشته : خوب برو ، به درک ، کي جلوي راهتو گرفته دختره ي پررو ؟ راه بازه جاده درازه.
سيندرلا : چشم ميرم ، خداحافظ ......
فرشته : خداحافظ ....
سيندرلا پا شد ، مي خواست راه بيفته . زنگ زد به آژانس ، ولي آژانس ماشين نداشت .
زنگ زد به تاکسي تلفني ولي اونجا هم ماشين نبود . زنگ زد پيک موتوري گفت : آقا موتور داريد؟
يارو گفت : نه نداريم.
سيندرلا نا اميد گوشي رو گذاشت و به فرشته گفت ؟ هي ميگي برو برو ، آخه من چه جوري برم؟
فرشته گفت : اي به خشکي شانس ، يه امشب مي خواستم استراحت کنم که نشد ، پاشوبيا ببينم چه مرگته !!!! بلاخره يه خاکي تو سرمون مي ريزيم . با هم رفتند تو انباري ، اونجا يدونه کدو حلوايي بود ، فرشته گفت بيا سوار اين شو برو
سيندرلا گفت : اين بي کلاسه ، من آبروم مي ره اگه سوار اين بشم .
فرشته گفت : خوب پس بيا سوار من شو !!!
سيندرلا گفت : يه آناناس اونجاست فرشته جون ، به دردت مي خوره؟
فرشته : بعله مي خوره
سيندرلا : پس مبارکه انشاالله . خلاصه فرشته چوب جادوگريش و رو هوا چرخوند و کوبيد فرق سر آناناس و گفت : يالا يالا تبديل شو به پرشيا. بيچاره آناناس که ضربه مغزي شده بود از ترسش تبديل شد به يه پرشياي نقره اي.
فرشته به سيندرلا گفت : رانندگي بلدي؟ گواهينامه داري؟
سيندرلا : نه ندارم
فرشته : بميري تو ، چرا نداري؟
سيندرلا : شهرک آزمايش شلوغ بود نرفتم امتحان بدم


■مطالب طنز ■

 
  • خنده
  • قهقهه
Reactions: Mahshid Setoodeh، LIDA_M و Mrs.hosseiny

سوگل بانو

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/4/20
ارسال ها
107
امتیاز واکنش
3,823
امتیاز
178
محل سکونت
تو قلب بهترین دوستم♡♡راگل♡♡
زمان حضور
29 روز 21 ساعت 2 دقیقه
از هنگامی ک خداوند مشغول خلق زن بود شیش روز میگذشت. فرشته ای ظاهر شد و گفت: چرا این همه وقت صرف این یکی میفرمایید؟ خداوند پاسخ داد: دستور کار اورا دیده ای؟
باید دویست قطعه متحرک داشته باشد، ک همگی قابل جایگزینی باشند، باید بتواند با خوردن غذای شب مانده کار کند. دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جای دهد، بـ*ـو*سه ای داشته باشد ک بتواند همه دردهارا، از زانوی خراشیده گرفته تا قلب شکسته را درمان کند. او میتواند هنگام بیماری خودش را درمان کند، یک خانواده را با یک قرص نان سیر کند.
فرشته نزدیک شد و به زن دست زد و گفت: اما پروردگارا او را خیلی نرم آفریدی.
خداوند : بله نرم است اما او را سخت هم آفریده ام تصورش را هم نمیتوانی بکنی ک او تا چه حد میتواند تحمل کند و زحمت بکشد. آنگاه فرشته متوجه چیزی شد و به گونه زن دست زد و گفت اشک برای چیست؟
خداوند گفت: اشک وسیله ایست برای ابراز شادی، اندوه، درد، ناامیدی...
فرشته متاثر شد و گفت: زن ها قدرتی دارند ک مردان را متحیر میکنند.
خداوند گفت: این مخلوق عظیم فقط یک عیب بزرگ دارد
فرشته گفت: چه عیبی؟
خداوند فرمود : پارك دوبل بلد نيست"
▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
امتحان پايانى درس فلسفه بود. استاد فقط یک سؤال مطرح كرده بود! سؤال اين بود:
شما چگونه مى‌توانيد مرا متقاعد كنيد كه صندلى جلوى شما نامرئى است؟
تقريباً یک ساعت زمان برد تا دانشجويان توانستند پاسخ‌هاى خود را در برگه امتحانى‌شان بنويسند، به غير از يك دانشجوى تنبل كه تنها 10 ثانيه طول كشيد تا جواب را بنويسد!
چند روز بعد كه استاد نمره‌هاى دانشجويان را اعلام كرد، آن دانشجوى تنبل بالاترين نمره كلاس را گرفته بود...او در جواب فقط نوشته بود:
كدام صندلى؟!


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • عصبانی
Reactions: Mahshid Setoodeh

سوگل بانو

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/4/20
ارسال ها
107
امتیاز واکنش
3,823
امتیاز
178
محل سکونت
تو قلب بهترین دوستم♡♡راگل♡♡
زمان حضور
29 روز 21 ساعت 2 دقیقه
اين متن رو از بالا به پايين و از پايين به بالا بخونين ... ببينين نوع گفتار چقدر با هم فرق ميکنه
.
.
امروز بدترين روز بود
و سعى نکن منو متقاعد کنى که
در هر روزى، يک چيز خوبى پيدا ميشه.
چون اگه با دقت نگاه کنيم
اين دنيا جاى وحشتناکيه.
با اينکه
بعضى وقتا يک اتفاقات خوبى هم ميفته
شادى و رضايت هميشگى نيستند.
و اين درست نيست که
همش به ذهن و دل ما ربط داره
چون
ما ميتونيم شادى واقعى رو تجربه کنيم
فقط وقتى در يک محيط خوب باشيم.
ميتونيم خوبى رو خلق کنيم
مطمئن هستم تو هم موافقى که
محيطى که توش هستيم
تأثير مستقيم داره روى
رفتار ما
همه چيز در کنترل ما نيست.
و تو هرگز از من نخواهى شنيد که
امروز روز خوبى بود.
.
.
.
حالا از پايين به بالا بخون


■مطالب طنز ■

 
  • جذاب
Reactions: Mahshid Setoodeh
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا