- عضویت
- 18/9/19
- ارسال ها
- 46
- امتیاز واکنش
- 722
- امتیاز
- 153
- سن
- 28
- زمان حضور
- 3 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
در همان حال، شال و مانتوی گرم ِ مسخره را درآوردم و روی ساعد دستم انداختم. متأسفانه و بدبختانه، زمانی که من رسیدم سرویسدهی به اتمام رسیده بود و دیگر نمیتوانستم لقمهای داخل آن خندق بلا بریزم. موزیکـ پخش شد. اما من دیگر حس و حال رقص نداشتم. پاهایم شدیداً درد میکرد. خودم را روی صندلی کنار مهکامه انداختم و لباسهایم را روی...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان دونفرهی تنهایی | MAEE_A کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: