- عضویت
- 18/9/19
- ارسال ها
- 46
- امتیاز واکنش
- 722
- امتیاز
- 153
- سن
- 28
- زمان حضور
- 3 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
به یکی از خدمهها گفتم اسپند را آماده بگذارند. بچهها را از دور سفره جمع کردم و به دست مادرانشان سپردم. باصدای بلندی رو به جمع گفتم:
-لطف کنید بشینید که عروس و داماد نزدیکاند. راه باید باز باشه.
مهمانهایمان حرف گوشکن بودند! همگی نشستند و جو آرامتر شد. تک و توک آقایان هم آمده بودند. قرار بود باقیشان، پشت سر عروس و...
-لطف کنید بشینید که عروس و داماد نزدیکاند. راه باید باز باشه.
مهمانهایمان حرف گوشکن بودند! همگی نشستند و جو آرامتر شد. تک و توک آقایان هم آمده بودند. قرار بود باقیشان، پشت سر عروس و...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان دونفرهی تنهایی | MAEE_A کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: