خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

رمان لیانا، به عنوان اولین رمانم در چه سطحی بود؟

  • عالی

    رای: 3 100.0%
  • خیلی خوب

    رای: 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    3
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Zahra Bagheri

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
340
امتیاز واکنش
4,866
امتیاز
228
سن
26
محل سکونت
ساری
زمان حضور
6 روز 14 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
_من نمی فهمم، چطور ملکه به حرف اون دیوونه ی زنجیری گوش می ده؟!
لیانا چیزی نگفت، همانطور که هر دو از پلکان مرمری بلندترین برج قصر پایین می رفتند، جان ادامه داد:
_اگه جاناتان و بقیه هم بخوان به حرف های اون اهمیت بدن، اون موقع یقین پیدا می کنم که اونا هم عقلشون رو از دست دادن.
جان نگاهی به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان لیانا | Zahra Bagheri کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا *، ^moon shadow^، Nirvana و یک کاربر دیگر

Zahra Bagheri

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
340
امتیاز واکنش
4,866
امتیاز
228
سن
26
محل سکونت
ساری
زمان حضور
6 روز 14 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
اکنون او و همسرش نیز، حقیقت را شنیده و با تمام وجود برای لیانا احساس ناراحتی می کردند.
لیانا لبخند تلخی به او زد، گویی دیگر در به دوش کشیدن آن بار سنگین، تنها نبود و این موضوع او را کمی دلگرم تر از قبل می کرد.
چه می شد اگر این اجازه را داشت که این را با همه ی کسانی که دوستشان داشت، در میان می...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان لیانا | Zahra Bagheri کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا *، Nirvana و !Shîma!

Zahra Bagheri

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
340
امتیاز واکنش
4,866
امتیاز
228
سن
26
محل سکونت
ساری
زمان حضور
6 روز 14 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
چند ساعتی می شد که کماکان جرقه هایی از دوردست ها به هوا پرتاب می شدند و هر لحظه برتعدادشان افزوده می شد.
لیام همان طور که در مقابل پنجره ی برج رژه می رفت، با حالت وسواس گونه ای به آن سمت نگاهی انداخته و با لحن تردیدی آمیزی گفت:
_گفتم که، بهتون گفتم بودم که هیچ کاری نمی تونن بکنن. می بینید؟!...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان لیانا | Zahra Bagheri کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا *، Nirvana و !Shîma!

Zahra Bagheri

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
340
امتیاز واکنش
4,866
امتیاز
228
سن
26
محل سکونت
ساری
زمان حضور
6 روز 14 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
هیچ راهی هم برای متوقف کردن او به ذهنش نمی رسید، اگر هم چنین قصدی داشت نمی توانست حتی کوچکترین خراشی به او وارد کند، زیرا آن غول دست کم شش متری از او بلندتر بود.
اگر فقط می توانست در آن لحظه شش متری رشد کند، خیلی خوب می شد!
اما بلافاصله این فکر را از سرش بیرون کرد زیرا او نه جادوگر بود، و نه یکی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان لیانا | Zahra Bagheri کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا *، ^moon shadow^، Nirvana و یک کاربر دیگر

Zahra Bagheri

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
340
امتیاز واکنش
4,866
امتیاز
228
سن
26
محل سکونت
ساری
زمان حضور
6 روز 14 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
آرنینا با آن چشمهای زرد رنگش به او زل زده بود.
لیانا تند تند شروع به حرف زدن کرد:
_گوش کن آرنینا راه بسته شده، لیام نمی تونه برگرده، باید پیداش کنی و ببریش به قصر، این نامه رو هم بده به ملکه.
لیانا کاغذ پوستی را تا نیمه در دهان او گذاشت، برای آخرین بار نوازشش کرد و گفت:
_حالا برو،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان لیانا | Zahra Bagheri کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا *، Nirvana و !Shîma!

Zahra Bagheri

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
340
امتیاز واکنش
4,866
امتیاز
228
سن
26
محل سکونت
ساری
زمان حضور
6 روز 14 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
_اینو نگاه کنین، یک جاناتان کوچولو!
هِنری و افرادش چنان خنده ی هولناکی سر دادند که جولیا بر خود لرزید و سباستین را بیشتر از پیش به خود فشرد.
_هیس اذیتش نکنید.
نارسیسا این را گفت و نگاهش را بار دیگر به صورت رنگ پریده ی جولیا دوخت.
_بزار برم، خواهش می کنم..
جولیا با لحن ملتمسی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان لیانا | Zahra Bagheri کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا *، Nirvana و !Shîma!

Zahra Bagheri

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
340
امتیاز واکنش
4,866
امتیاز
228
سن
26
محل سکونت
ساری
زمان حضور
6 روز 14 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
کاترین نگاهی به جاناتان که سر همسرش را در آ*غو*ش گرفته و ناله می کرد، انداخت و رو به لیام‌گفت:
_همه ی افراد باقی مونده توی قصر رو جمع کن و از اینجا برین.
_پس شما چی؟ من شما رو تنها نمی زارم...
_من ملکه ی این سرزمینم، من می گم که تو باید چیکار کنی، می فهمی؟
لیام که فریاد کاترین، عین...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان لیانا | Zahra Bagheri کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا *، Nirvana و !Shîma!

Zahra Bagheri

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
340
امتیاز واکنش
4,866
امتیاز
228
سن
26
محل سکونت
ساری
زمان حضور
6 روز 14 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
_با شمارش من فرار میکنیم، بدون اینکه حتی یک لحظه هم به عقب نگاه کنیم و...
_هی! این رو من باید به تو می گفتم!
لیانا بی توجه به اعتراض او گفت:
_ سه!
بلافاصله هر دو شروع به دویدن کردند و جان در همان حال با عصبانیت فریاد زد:
_پس یک و دو چی شدن؟!
لیانا نیز مانند او فریاد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان لیانا | Zahra Bagheri کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا *، Nirvana و !Shîma!

Zahra Bagheri

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
340
امتیاز واکنش
4,866
امتیاز
228
سن
26
محل سکونت
ساری
زمان حضور
6 روز 14 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
_کی بهت گفته که بیای اینجا؟
_فقط من نیستم، بقیه هم اومدن تا شما رو تا مخفیگاه همراهی کنن.
کاترین با تعجب گفت:
_مخفیگاه؟!
_بله، پس فکر کردین می زارم دست اون حیوون های کثیف به شما برسه؟
هیچ بعید نبود که کاترین از شدت عصبانیت منفجر شود، زیرا تمام صورتش سرخ شده بود و دست هایش از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان لیانا | Zahra Bagheri کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا *، Nirvana و !Shîma!

Zahra Bagheri

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
340
امتیاز واکنش
4,866
امتیاز
228
سن
26
محل سکونت
ساری
زمان حضور
6 روز 14 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
مرد از صندلی اش بلند شده و گفت:
_هیچی فقط یک حدس بیخوده، یک حدس بیخود...
_می خوام این حدس بیخود رو بشنوم.
_اما...
نارسیسا که با دیدن لرزش خفیف بدن آن مرد بار دیگر به وجد آمده بود، گفت:
_نترس، حرفت رو بزن.
بقیه با ترحم به آن مرد نگاه می کردند، زیرا می دانستند که اگر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان لیانا | Zahra Bagheri کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا *، ^moon shadow^ و !Shîma!
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا