خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

تالار ادبیات

  1. -FãTéMęH-

    عقاید یک دلقک | هاینریش بل

    دلقکی که به می‌خوارگی بیفتد زودتر از یک شیروانی‌ساز سرخوش سقوط می‌کند. *** وقتی سرخوش به روی صحنه می‌روم، حرکاتی را که اهمین آنها بسته به دقت اجرای آنهاست بی‌توجه و دقت اجرا می‌کنم و دچار بزرگترین خبطی می‌شوم که یک دلقک ممکن است مرتکب شود؛ به حرکات و خوشمزگی‌های خودم می‌خندم. این احساس به طرز...
  2. -FãTéMęH-

    معرفی کتاب تنهایی پر هیاهو | بهومیل هرابال

    معرفی کتاب تنهایی پر هیاهو کتاب تنهایی پر هیاهو اثری مشهور از بهومیل هرابال، رمانی تحلیل‌گرایانه و فلسفی است که از زندگی و افکار پیرمردی سخن می‌گوید که شغلش خمیر کردن کتاب‌ها در زیرزمینی نمور، کثیف و پر از موش است اما پس از سی و پنج سال زندگی مشتاقانه با کتاب‌ها هنگامی که پای تکنولوژی به میان...
  3. -FãTéMęH-

    تنهایی پرهیاهو | بهومیل هرابال

    نه آسمان عاطفه دارد و نه انسان اندیشه مند. نه این که انسان بخواهد بی عاطفه باشد ولی وجود عاطفه در او خلاف عقل سلیم است. *** نه در آسمان‌ها نشانی از عطوفت هست و نه در وجود ادمیزاد دو پا! *** جنگ روح همانقدر وحشتناک است که جنگ مسلحانه…
  4. -FãTéMęH-

    دراکولا | برام استوکر

    تعداد دوستان کمتر از تعداد عشاق است؛ درهرصورت دوستان پاکبازترند.
  5. -FãTéMęH-

    کلیدر | محمود دولت‌آبادی

    گم شدن در گم شدن دین من است. نیستی در هست آیین من است. امشب از شب پروا نمیکنم. شب رهایی. دور شدن خود از خود. بریدن. گسستن. نیست شدن. هست شدن. پیر بُدن. خسته شدن. خسته شدن، خسته و وارسته شدن.
  6. MaRjAn

    شاید عروس دریایی | آلی بنجامین

    اما من نمی‌دانم چطور باید تو را متوجه کنم. چه پیامی بدهم که بفهمی، من می‌خواهم دوباره به چیزهایی که برای من مهم است، اهمیت بدهی. نمی‌دانم چطور باید بگویم، قبلاً وقتی کنارت بودم، خودم را دوست داشتم، اما الآن دیگر مطمئن نیستم. نمی‌دانم چطور باید بگویم، لطفاً، لطفاً تو هم مثل بقیه تغییر نکن.
  7. SelmA

    پاستیل های بنفش | کاترین اپل‌گیت

    یکی بودم که درست را از غلط تشخیص می‌داد، اما باز هم اشتباه می‌کرد.
  8. bitter sea

    دل نوشته خلسه | bitter sea کاربر انجمن رمان ۹۸

    به نام خدا نام دلنوشته: خلسه نگارشگر: bitter sea کاربر انجمن رمان ۹۸ ژانر: اجتماعی، عاشقانه مقدمه: در هیاهوی پر تلاطم زندگی با افکاری پیچیده در هم با گام‌های چوبی قدم‌گذار جاده‌ایم هر آنچه که طوفان لحظه‌ها رقم می‌زند تلنگری بیش نیست! زیرا که ویرانه‌های طوفان آغاز تمام آبادی‌هاست...
  9. LADY

    دل نوشته برای او که دیگر نیست | LADY کاربر انجمن رمان ۹۸

    به نام خدا نام دلنوشته : برای او که دیگر نیست نویسنده : دیوا لیان | Diva.Lian ژانر : عاشقانه - تراژدی مقدمه : خیلی وقت می‌شود برای تو چیزی ننوشته‌ام و دست به قلم نشده‌ام و فکر نکنم تو هیچ زمان متوجه شوی این نوشته‌ها خطاب به تو است با کلمات بازی می‌کنم و بی‌هدف برای تو می‌نویسم می‌دانی من، خیلی...
  10. Dokhi_yakhi

    دل نوشته قلب یخی | Dokhi_yakhi کاربر انجمن رمان ۹۸

    دلنوشته: قلب یخی دلنویس:Gh_P ژانر: درام مقدمه: قلب.های یخ زده، باید برای رویارویی با هر اتفاقی آماده باشند؛ آماده برای سرد نشان دادن خود، آماده برای پرده برداری از قلب منجمد و بی رنگشان. این اول راهِ قلب‌های یخ زده‌ست. آیا اینگونه می‌شود ساخت؟!... آینده‌ای روشن! عشقی زیبا! مرگی شرافتمندانه...
  11. MaRjAn

    موش‌ها و آدم‌ها | جان استاین بک

    جورج از جا در رفت که: «سس مُس خبری نیست! تو هرچی نداشته باشیم همونو هـ*ـوس می‌کنی! پناه بر خدا! اگه تو رو بیخ ریشم نداشتم زندگیم چه راحت بود! هر جا می‌رفتم برام کار بود. نه دردسری، نه دقمصه‌ای! آخرِ ماهم که می‌شد پنجاه چوقمو می‌گرفتم و می‌رفتم شهر و هر غلطی می‌خواستم می‌کردم. غذامو هرجا دلم...
  12. SelmA

    لطفا گوسفند نباشید | محمود نامنی

    جرأت کن که خودت باشی .
  13. Tabassoum

    ته کلاس ردیف اخر صندلی اخر | لوئیس سکر

    برادلی پشت میزش ته کلاس، ردیف اخر، صندلی آخر نشست. آنجا احساس امنیت می‌کرد..
  14. MaRjAn

    اورندا | جوزف بویدن

    دهکده کنار رودخانه‌اى است که اگر فقط کمى در امتدادش راه بروى تو را به دریاچه‌اى بزرگ مى‌رساند و به نظر مى‌رسد وسعتش، گذشتن از آن را غیرممکن کرده باشد. روى یخ راه مى‌روم و به ناله‌هایش گوش مى‌دهم، حدس مى‌زنم با فصلى که در حال آمدن است صحبت مى‌کند. آن قدر جلو مى‌روم که پاهایم از حرکت امتناع کند و...
  15. MaRjAn

    از میان صنوبرهای سیاه | جوزف بویدن

    یک چیز خوب درباره‌ى داشتن دوستى که هرگز صحبت نمى‌کند، وجود دارد؛ اینکه همیشه مجبور است گوش بدهد.
  16. MaRjAn

    متولد شده با یک دندان | جوزف بویدن

    همیشه تصور مى‌کنم که بچه‌ى گرگ به دنیا خواهم آورد؛ شبیه همان که داشتم. با سر پوشیده از خز خاکسترى و دندان‌هاى تیز. به من نگاه خواهد کرد و با لـ*ـب‌هاى سیاه و چشم‌هاى زرد، لبخند خواهد زد.
  17. MaRjAn

    مزرعه حیوانات | جرج اورول

    تا اواخر تابستان، خبر وقایع «مزرعه‌ی حیوانات» در نیمی از ناحیه پخش شده بود. اسنوبال و ناپلئون هر روز چند دسته کبوتر را به پرواز درمی‌آوردند که ماموریت داشتند با حیوانات مزارع همسایه گرم بگیرند و ماجرای «قیام» را برایشان بازگو کنند و سرود «جانوران انگلیس» را به آن‌ها یاد بدهند.
  18. SelmA

    شجاع باش دختر | ریشما سوجانی

    پسران آموزش دیده‌اند که شجاع باشند؛ درحالی‌که دختران آموزش دیده‌اند که بی‌عیب‌ونقص باشند. به‌دلیل این‌که از سنین کم بابت بی‌عیب‌ونقص‌بودن پاداش گرفته‌ایم، در بزرگ‌سالی به زنانی تبدیل شده‌ایم که از شکست‌خوردن هراس دارند. در زندگی‌های شخصی و حرفه‌ای خود خطر نمی‌کنیم؛ زیرا می‌ترسیم در صورت خطاکردن...
  19. MaRjAn

    سیدراتها | هرمان هسه

    غسل نیکو بود، اما آب، پلیدی گنـ*ـاه را نمی‌شست و جان تشنه را سیراب نمی‌کرد و دل را از وحشت آزاد نمی‌ساخت.
  20. MaRjAn

    کشتن مرغ مینا | هارپر لی

    اگه بخوای با کسی تفاهم داشته باشی، باید یاد بگیری به همه چیز از نقطه نظر او نگاه کنی.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا