خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

داستان کوتاه ترسناک

  1. ZaHRa

    |داستان کوتاه ترسناک عروس شب|

    از روستای کناری ما یه راه خاکی از وسط جنگل های سیاه می گذره که چنتا ده و بهم وصل می کنه. راجب اون راه زیاد حرف می زنن ، می گن آخرای شب کنار اون راه یه زن خوشگل با لباس عروس می شینه که اگه کسی تنها باشه اونو می بینه. یه روز اول های شب با موتور به خونه ی یکی از دوستام در چنتا ده پایین تر رفتم که...
  2. ZaHRa

    عروسک آنابل

    مادری یک عروسک از مغازه دست دوم فروشی برای دخترش که دانشجوی پرستاری بود به عنوان هدیه تولد خرید. دختر که نامش دُنا بود عروسک را خیلی دوست داشت و در آپارتمان مشترک خود و دوستش آنجی نگهداری می‌کرد، اما خیلی زود ماهیت عجیب عروسک برای آن‌ها آشکار گردید و اتفاقات عجیبی برای آن‌ها رخ داد. عروسک آنابل...
  3. ~ĤaŊaŊeĤ~

    شرمندگی قلعه

    در سال ۱۷۶۹ در لندن دکتر والتر فارکوار به قلعه‌ای فرا خوانده شد تا همسر بیمار یکی از خدمتکاران قلعه را درمان کند. او را به یکی از اتاق‌ها راهنمایی کردند تا بیمار را آماده کنند. در این حین ناگهان دختری زیبا و با لباس‌های نجیب زادگان وارد اتاق شد. علیرغم ادای احترام فارکوار، دختر جوان هیچ عکس...
  4. Z.a.H.r.A☆

    داستان ترسناک کوتاه جاده مرگ

    در پنانگ مالزی،جاده ای معروف و در عین حال انگشت نما و بد نام موسوم به جاده ی «تمپه» وجود دارد. سالها سال قبل آن جاده ساخته شد تا دسترسی به دریاچه پشت سد میسر گردد. در کیلومتر ۷/۱ جاده،تپه ای وجود دارد که به دو حومه متصل می شود.راه ورودی دریاچه پشت سد، در جایی در میان جاده ای کم عرض و باریک و پیچ...
  5. ~ĤaŊaŊeĤ~

    «خانه‌ی قدیمی»

    من مادر بزرگ پیری داشتم که توی یه خونه خیلی قدیمی در یکی از محلهای پایین شهر زندگی میکرد و اونهایی که قمی هستند من آدرس خونه مامان بزرگمو بهشون میدم که برن و خونه رو ببینن البته الان بعداز فوت مادر بزرگم در خونه رو از چوبی به آهنی تغییر دادیم. همیشه یادمه مادر بزرگم تنها زندگی میکرد و بابابزرگم...
  6. Z.a.H.r.A☆

    داستان کوتاه ترسناک وقتی که خواسته مرده ای برآورده نمی شود

    ماجرا در ارتباط با مردی است که هفده سال قبل از دنیا رفته بود. “می” زنی است که این ماجرا را تعریف می کند که در ارتباط با پدرشوهرش می باشد. او تعریف کرد که چگونه پدرشوهرش قبل از مرگش تکه کاغذی را درون جعبه ای در کشوی میز کارش مخفی کرده بود. هیچ یک از اعضای خانواده قبل از مراسم تشییع جنازه و...
  7. Z.a.H.r.A☆

    داستان کوتاه بازگشت میرانا | Zahraa و ساحل صالحی زاده کاربران انجمن رمان ۹۸

    به نام خدا نام داستان کوتاه: بازگشت میرانا نویسندگان: زهرا بهشتی‌فر و ساحل صالحی زاده کاربران انجمن رمان 98 ژانر: ترسناک، فانتزی، معمایی ناظر: Vahide.s.shefakhah خلاصه: زمانی که پادشاه «مانتیس»، از وجود نیروی شیطانی دختر تازه متولد شده‌اش باخبر می‌شود. سعی بر از بین بردنش می‌کند؛ غافل از این که...
  8. Helia.Z

    در حال ترجمه داستانک گربه سیاه | Helia.Z کاربر انجمن رمان ۹۸

    "به نام خداوند آفتاب" نام اثر: گربه سیاه | The Black Cat مترجم: Helia.Z نویسنده: ادگار آلن پو ژانر: ترسناک خلاصه: روایت کننده به ما می‌گوید که در همان سال‌های اولیه او عاشق حیوانات بوده است. او به همراه همسرش حیوانات خانگی زیادی مثل گربه سیاه بزرگ به نام پلوتو دارند. این گربه مورد علاقۀ خاص...
  9. نیلوفرعظیمی

    داستان کوتاه طلسم پریزاد | نیلوفرعظیمی کاربر انجمن رمان ۹۸

    به نام ایزد یگانه! داستان کوتاه: طلسم پریزاد نویسنده: نیلوفرعظیمی کاربر انجمن رمان ۹۸ ناظر: niloofar.H ژانر: ترسناک خلاصه: دختری از جنس عشایر... دختری که نه شاسی بلند سوار شده و نه می‌داند مُد چیست؟ دختری که زندگی‌اش خلاصه شده در گله و کوچ و کوه و صحرا! دختری که نازپرورده نیست و باید کار کند، از...
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا