مشاعره با حرف ت

POURIA · 4/3/23

MaSuMeH_M گفت:
تکیه گه جان و دل گه رخ و گه زلف تست
بـ*ـو*سه گه چشم و لـ*ـب گه در و گه بام تست

تا چند تو پس روی به پیش آ
در کفر مرو به سوی کیش آ

MaSuMeH_M · 4/3/23

POURIA گفت:
تا چند تو پس روی به پیش آ
در کفر مرو به سوی کیش آ

تا هلاک عاشقان از طرهٔ شبرنگ تست
وای مسکین عاشقی کو را دل اندر چنگ تست

POURIA · 4/3/23

MaSuMeH_M گفت:
تا هلاک عاشقان از طرهٔ شبرنگ تست
وای مسکین عاشقی کو را دل اندر چنگ تست

تو از خواری همی‌نالی نمی‌بینی عنایت‌ها
مخواه از حق عنایت‌ها و یا کم کن شکایت‌ها

MaSuMeH_M · 4/3/23

POURIA گفت:
تو از خواری همی‌نالی نمی‌بینی عنایت‌ها
مخواه از حق عنایت‌ها و یا کم کن شکایت‌ها

تا نهفته مشک باشد مر ترا در زیر سیم
دستهای عاشقان یکباره زیر سنگ تست

POURIA · 4/3/23

MaSuMeH_M گفت:
تا نهفته مشک باشد مر ترا در زیر سیم
دستهای عاشقان یکباره زیر سنگ تست

تا کی روم از عشق تو شوریده به هر سوی
تا کی دوم از شور تو دیوانه به هر کوی

MaSuMeH_M · 4/3/23

تا بدیدم بتکده بی بت دلم آتشکدست
فرقت نامهربانی آتشم در جان ز دست

POURIA · 4/3/23

MaSuMeH_M گفت:
تا بدیدم بتکده بی بت دلم آتشکدست
فرقت نامهربانی آتشم در جان ز دست

تو کدامی و چه نامی که چنین خوب خرامی
خون عشاق حلال است زهی شوخ حرامی

MaSuMeH_M · 4/3/23

POURIA گفت:
تو کدامی و چه نامی که چنین خوب خرامی
خون عشاق حلال است زهی شوخ حرامی

تا مگر سنگین دلت را رحمت آید بر دلم
سنگ را رحمت نباشد این حدیثی بیهدست

POURIA · 4/3/23

MaSuMeH_M گفت:
تا مگر سنگین دلت را رحمت آید بر دلم
سنگ را رحمت نباشد این حدیثی بیهدست

تو خود به صحبت امثال ما نپردازی
نظر به حال پریشان ما نیندازی

MaSuMeH_M · 4/3/23

POURIA گفت:
تو خود به صحبت امثال ما نپردازی
نظر به حال پریشان ما نیندازی

توبهٔ من جزع و لعل و زلف و رخسارت شکست
دی که بودم روزه‌دار امروز هستم بت‌پرست

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی