مشاعره با حرف د

(SINA) · 4/2/23

دردی است غیر مردن آن را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن

moh@mad · 4/2/23

(SINA) گفت:
دردی است غیر مردن آن را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن

دل از سـ*ـیاست اهل ریا بکن خود باش
هوای مملکت عاشقان سـ*ـیاسی نیست

matieh · 4/2/23

دو چشم باز نهاده نشسته‌ام همه شب
چو فرقدین و نگه می‌کنم ثریا را

(SINA) · 4/2/23

دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی
عجب است اگر نگردد که بگردد آسیابی

matieh · 4/2/23

دست من گیر که بیچارگی از حد بگذشت
سر من دار که در پای تو ریزم جان را
کاشکی پرده برافتادی از آن منظر حسن
تا همه خلق ببینند نگارستان را

matieh · 4/2/23

دست من گیر که بیچارگی از حد بگذشت
سر من دار که در پای تو ریزم جان را
کاشکی پرده برافتادی از آن منظر حسن
تا همه خلق ببینند نگارستان را

(SINA) · 5/2/23

دارد بـــه جانــــم لـــرز می افتــــد رفیــق؛ انگار پاییزم
دارم شبیه برگ های زرد و خشک از شاخه می ریزم

moh@mad · 6/2/23

(SINA) گفت:
دارد بـــه جانــــم لـــرز می افتــــد رفیــق؛ انگار پاییزم
دارم شبیه برگ های زرد و خشک از شاخه می ریزم

در مذهب ما محب و محبوب یکی است
رغبت چه بود راغب و مرغوب یکی است

گویند مرا که عین او را بطلب
چه جای طلب طالب و مطلوب یکی است

POURIA · 5/3/23

moh@mad گفت:
در مذهب ما محب و محبوب یکی است
رغبت چه بود راغب و مرغوب یکی است

گویند مرا که عین او را بطلب
چه جای طلب طالب و مطلوب یکی است

دیدم به خوابِ خوش که به دستم پیاله بود
تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود

(SINA) · 6/3/23

دانی که چرا سر نهان با تونگویم؟
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی