مشاعره با حرف گ

Moubina · 18/1/23

moh@mad گفت:
گر من از عشق غزالی غزلی ساخته‌ام
شیوه تازه‌ای از مبتذلی ساخته‌ام

گر چو چشمش به سپیدی زده‌ام نقش سیاه
چون نگاهش غزل بی‌بدلی ساخته‌ام

گاه از غم او دست ز جان میشوئی
گه قصهٔ آ، به درد دل میگوئی

matieh · 18/1/23

گفتی که به وصلم برسی زود، مخور غم
آری، برسم، گر ز غمت زنده بمانم

moh@mad · 19/1/23

matieh گفت:
گفتی که به وصلم برسی زود، مخور غم
آری، برسم، گر ز غمت زنده بمانم

گر وصل آن نگار میسر شود مرا
از عمر باک نیست، که در سر شود مرا

تسخیر روی او به دعا می‌کند دلم
تا آفتاب و ماه مسخر شود مرا

matieh · 19/1/23

گر این راز با من بباید گشاد
و گر سر به خواری بباید نهاد

moh@mad · 19/1/23

matieh گفت:
گر این راز با من بباید گشاد

و گر سر به خواری بباید نهاد

گویند که در سـ*ـینه غم عشق نهان کن
در پنبه چه سان اتش سوزنده بپوشم

matieh · 20/1/23

گرانمایه را نام هوشنگ بود
تو گفتی همه هوش و فرهنگ بود

moh@mad · 23/1/23

matieh گفت:
گرانمایه را نام هوشنگ بود
تو گفتی همه هوش و فرهنگ بود

گل از نشو و نماگر این چنین برجسته خواهد شد
رگ ابر بهاران رشته گلدسته خواهد شد

اگر این است کیفیت هوای نوبهاران را
در میخانه از گرد کسادی بسته خواهد شد

matieh · 23/1/23

گه جانب خوابش کشی گه سوی اسبابش کشی
گه جانب شهر بقا گه جانب دشت فنا

moh@mad · 3/2/23

matieh گفت:
گه جانب خوابش کشی گه سوی اسبابش کشی

گه جانب شهر بقا گه جانب دشت فنا

گر شاخه‌ها دارد تری ور سرو دارد سروری
ور گل کند صد دلبری ای جان تو چیزی دیگری

چه جای باغ و راغ و گل چه جای نقل و جام مل
چه جای روح و عقل کل کز جان جان هم خوشتری

matieh · 4/2/23

گرش ببینی و دست از ترنج بشناسی
روا بود که ملامت کنی زلیخا را

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

دوستدار انجمن رمان ۹۸

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین