مشاعره با حرف غ

moh@mad · 28/11/21

حنانه سادات هاشمی گفت:
غم به هر جا که رود، سرزده آيد به دلم
چه کنم، خانه من بر سر راه افتادست

غزالان را ز وحشت باز دارد دیدن چشمت
به چرخ آرد زمین را چون فلک گردیدن چشمت
به بیداری چه خواهد کرد یارب با نظربازان
که خوابانیدن تیغ است خوابانیدن چشمت

~ĤaŊaŊeĤ~ · 28/11/21

moh@mad گفت:
غزالان را ز وحشت باز دارد دیدن چشمت
به چرخ آرد زمین را چون فلک گردیدن چشمت
به بیداری چه خواهد کرد یارب با نظربازان
که خوابانیدن تیغ است خوابانیدن چشمت

غافلی از حال دل ترسم که این ویرانه را
دیگران بی صاحب انگارند و تعمیرش کنند

moh@mad · 28/11/21

حنانه سادات هاشمی گفت:
غافلی از حال دل ترسم که این ویرانه را
دیگران بی صاحب انگارند و تعمیرش کنند

غم رسيد و دل گرفت و حال هم پشت سرش
من شكستم دل شكست و بال هم پشت سرش
گردش دور فلك بر كام من هرگز نبود
بخت خوش از من رميد و فال هم پشت سرش

~ĤaŊaŊeĤ~ · 28/11/21

غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل
شاید که چو وابینی خیر تو درین باشد

moh@mad · 2/12/21

حنانه سادات هاشمی گفت:
غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل
شاید که چو وابینی خیر تو درین باشد

غزالان را ز وحشت باز دارد دیدن چشمت
به چرخ آرد زمین را چون فلک گردیدن چشمت

به بیداری چه خواهد کرد یارب با نظربازان
که خوابانیدن تیغ است خوابانیدن چشمت

~ĤaŊaŊeĤ~ · 18/12/21

غافلی از حال دل ترسم که این ویرانه را
دیگران بی صاحب انگارند و تعمیرش کنند

moh@mad · 18/12/21

حنانه سادات هاشمی گفت:
غافلی از حال دل ترسم که این ویرانه را
دیگران بی صاحب انگارند و تعمیرش کنند

غم جمله نصیب چرخ خم بایستی
یا با غم من صبر بهم بایستی

یا مایهٔ غم چو عمر کم بایستی
یا عمر به اندازه غم بایستی

~ĤaŊaŊeĤ~ · 18/12/21

moh@mad گفت:
غم جمله نصیب چرخ خم بایستی
یا با غم من صبر بهم بایستی

یا مایهٔ غم چو عمر کم بایستی
یا عمر به اندازه غم بایستی

غم هم اگر ترکم کند
تنهای تنها میشوم :aiwan_light_cray:

moh@mad · 18/12/21

حنانه سادات هاشمی گفت:
غم هم اگر ترکم کند
تنهای تنها میشوم

غم دارم و غم‌گسار می‌باید و نیست
در دست من آن نگار می‌باید و نیست

درد سر اغیار نمی‌باید و هست
تشریف حضور می‌باید و نیست

paria.m · 2/2/22

moh@mad گفت:
غم دارم و غم‌گسار می‌باید و نیست
در دست من آن نگار می‌باید و نیست

درد سر اغیار نمی‌باید و هست
تشریف حضور می‌باید و نیست

غلط است آنکه گویند به دل ره است دل را
دل من ز غصه خون شد دل او خبر ندارد
______________________________
غم به هرجا که رود سر زده آید به دلم
چه کنم خانه ی من بر سر راه افتاده است

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر ممتاز

دستیار تالار کتاب گویا

کاربر ممتاز

دستیار تالار کتاب گویا

کاربر ممتاز

دستیار تالار کتاب گویا

کاربر ممتاز

دستیار تالار کتاب گویا

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین