خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,620
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
در این جا بیت‌هایی که با حرف "ب" شروع می‌شوند و برای مشاعره کاربرد دارند گذاشته می‌شود.

اسپم و پست کوتاه ممنوع.


مشاعره با حرف ب

 
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH-، Narges_Alioghli، M-p و 3 نفر دیگر

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,620
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
بارها روی از پریشانی به دیوار آورم...
ور غمِ دل با کسی گویم به از دیوار نیست

سعدی
************

برو به کار خود ای واعظ این چه فریاد است
مرا فتاده دل از ره تو را چه افتادست

حافظ
***********************

برو ای سپر زپیشم که بجان رسید پیکان
بگذار تا ببینم که که میزند به تیرم

سعدی
*******************

به تو حاصلی ندارد غم روزگار گفتن
که شبی نخفته باشی به درازنای سالی

سعدی
********************

با دل خونین لـ*ـب خندان بیاور همچو جام
نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش
حافظ

*******************

به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم، نه عقل ماند و نه هوشم

سعدی
******************

به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
اگر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم

سعدی
****************

بر عقل من بخندی گر در غمش بگریم
کین کارهای مشکل افتد به کاردانان

سعدی
****************

بخت و رای و زور و زر بودم دریغ
کاندر این غم هر چهار از دست رفت

سعدی
****************

با سیه دل چه سود گفتن وعظ
نرود میخ آهنین در سنگ

سعدی
*****************

به زخم خورده حکایت کنم ز دست جراحت
که تندرست ملامت کند چو من بخروشم

سعدی
****************

به نزد من آن کس نکوخواه توست
که گوید فلان خار در راه توست

سعدی
***************

بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله کار خویش گیرم

سعدی
*****************

برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق فام را
بر باد قلاشی دهیم این شرک تقوا نام را

سعدی



مشاعره با حرف ب

 
  • تشکر
Reactions: M-p، Natasha و !Shîma!

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,467
امتیاز واکنش
22,969
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 4 ساعت 26 دقیقه
باد آسايش گيتي نزند بر دل ريش
صبح صادق ندمد تا شب يلدا نرود
“سعدي”
**************
بازم زبان شکر به جنبش درآمدست
نیشکر امید ز باغم بر آمدست
"وحشی"
**************

با من بت من تیغ جفا آخته دارد
صبر از دل من جمله برون تاخته دارد
"سنائی "
**************
بازآمد آن ترک ختا کز بیقراران کین کشد

یارب مبادا کز خطا خط بر من مسکین کشد
"ملک الشعرای بهار "
**************
بس که از رخسار او در پیچ و تاب است آفتاب

تشنه ابرست و جویای نقاب است آفتاب
" صائب "
**************

برخیز، تا نهیم سر خود بپای دوست

جان را فدا کنیم، که صد جان فدای دوست
"هلالی "
**************
بهشت است آن ندانم یا بهار است

غلط کردم غلط، دیدار یار است
"ارتیمانی "
**************
بیقراریهای چرخ از دست کجرفتاری است

خاک را آسودگی از پهلوی همواری است
"بیدل "
**************
بر جگر داغی ز عشق لاله رویی یافتم
در سرای دل بهشت آرزویی یافتم
"رهی "






****
با سر انگشتانم مینویسم نامه ای
تا بخوانی قصه ی پر غصه ی دیوانه‌ای
جای پای اشک‌ها بر هر سطور نامه‌ام
با جوابت چلچراغان میشود ویرانه‌ای


مشاعره با حرف ب

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: niloofar.H، ~ZaHrA~، M-p و 3 نفر دیگر

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,261
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 9 دقیقه
با آن که دلم از غم هجرت خونست

شادی به غم توام ز غم افزونست



با اهل خرد باش که اصل تن تو

گردی و نسیمی و غباری و دمی است



با بدان کم نشین که صحبت بد

گرچه پاکی تو را پلید کند



با تو آن عهد که در وادی ایمن بستیم

همچو موسی ارنی گوی به میقات بریم



با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل

چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است



با چشم پرنیرنگ او حافظ مکن آهنگ او

کان طره شبرنگ او بسیار طراری کند



با چشم و ابروی تو چه تدبیر دل کنم

وه زین کمان که بر من بیمار می‌کشی



با چنین زلف و رخش بادا نظربازی حرام

هر که روی یاسمین و جعد سنبل بایدش

با چه واژه ای حمد وثنا ی او کنم

در لحظات بی کسی شکر عطای او کنم



با خرابات نشینان ز کرامات ملاف

هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد



با دل پاک مرا جامه ناپاک رواست

بد مر آن را که دل و دیده پلیدست و پلشت


مشاعره با حرف ب

 
  • تشکر
Reactions: دلارام راد

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,261
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 9 دقیقه
با دل خونین لـ*ـب خندان بیاور همچو جام

نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش



با دل سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی

آه آتشناک و سوز سـ*ـینه شبگیر ما



با دلارامی مرا خاطر خوش است

کز دلم یک باره برد آرام را



با دوستان خور آنچه تو را هست در جهان

بعد از تو دشمنان تو با دوستان خورند



با دوستان مضایقه در عمر و مال نیست

صد جان فدای یار نصیحت نیوش کن



با ز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه وچه عزا و چه ماتم است



با سر زلف تو مجموع پریشانی خود

کو مجالی که سراسر همه تقریر کنم



با سرو قدی تازه تر از خرمن گل

از دست منه جام می و دامن گل

با صبا افتان و خیزان می‌روم تا کوی دوست

و از رفیقان ره استمداد همت می‌کنم



با صبا در چمن لاله سحر می‌گفتم

که شهیدان که‌اند این همه خونین کفنان



با صبا همراه بفرست از رخت گلدسته‌ای

بو که بویی بشنویم از خاک بستان شما



با ضعف و ناتوانی همچون نسیم خوش باش

بیماری اندر این ره بهتر ز تندرستی


مشاعره با حرف ب

 

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,261
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 9 دقیقه
بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ

در معرضی که تـ*ـخت سلیمان رود به باد



باده صافی شد و مرغان چمن سرخوش شدند

موسم عاشقی و کار به بنیاد آمد



با که این نکته توان گفت که آن سنگین دل

کشت ما را و دم عیسی مریم با اوست



باد صبحی به هوایت ز گلستان برخاست

که تو خوشتر ز گل و تازه‌تر از نسرینی



با هر ستاره‌ای سر و کار است هر شبم

از حسرت فروغ رخ همچو ماه تو



با همه کس بیان کنم قصه بی وفاییت

تا نکند کسی دگر میل به آشناییت



با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم

یا من خبر ندارم یا او نشان ندارد



با وصل تو کس چو من بد آموز مباد

روزی که ترا نبینم آن روز مباد


مشاعره با حرف ب

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,261
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 9 دقیقه
با گوش دگر شنو به غوغای سکوت

کز مرغ شب آواز دعا می آید



با لبی و صد هزاران خنده آمد گل به باغ

از کریمی گوییا در گوشه‌ای بویی شنید



با محتسبم عیب مگویید که او نیز

پیوسته چو ما در طلب عیش مدام است



با مدعی مگویید اسرار عشق و سرخوشی

تا بی‌خبر بمیرد در درد خودپرستی



با من بزبان حال می گفت سبو

من چو تو بدم تو نیز چون من باشی



با نان جوین خویش حقا که به است

کالوده و پالوده هر خس بودن


مشاعره با حرف ب

 

ronak.a

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
8/6/20
ارسال ها
722
امتیاز واکنش
6,368
امتیاز
213
سن
23
محل سکونت
اتاقم
زمان حضور
27 روز 20 ساعت 49 دقیقه
بـیـداد رفـت لاله بــر بـاد رفــتــه را

یـا رب خـزان چـه بـود بـهار شکفـته را

***
بـرخیز لاله بـند گـلوبـنـد خـود بـتـاب

آورده ام به دیـده گهـرهـای سفـتـه را

***
به یاد یار دیـرین کاروان گم کرده رامانم

کـه شب در خواب بـیـنـد همـرهان کاروانی را

***
بـهـاری بـود و مـا را هـم شبابـی و شکر خوابی

چه غـفلت داشتیم ای گل شبیخون جوانی را

***
بـه چـشم آسـمانـی گـردشـی داری بلای جان

خـدا را بــر مـگـردان ایـن بـلای آسمانـی را

شهریار


مشاعره با حرف ب

 
  • تشکر
Reactions: moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,467
امتیاز واکنش
22,969
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 4 ساعت 26 دقیقه
به قیاس درنگنجی و به وصف درنیایی
متحیرم در اوصاف جمال و روی و زیبت

سعدی

بنده پیر مغانم که ز جهلم برهاند
پیر ما هر چه کند عین عنایت باشد

حافظ



با یقین آمده بودیم و مردد رفتیم
به خیابان شلوغی که نباید رفتیم

فاضل


مشاعره با حرف ب

 

^~SARA~^

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/7/20
ارسال ها
887
امتیاز واکنش
5,007
امتیاز
263
زمان حضور
113 روز 18 ساعت 23 دقیقه
به صحرا بنگرم صحرا تو بينم
به دريا بنگرم دريا تو بينم

بابا طاهر عريان

بر آستان جانان گر سر توان نهادن گلبانگ سربلندي بر آسمان توان زد

حافظ

با آنکه ز ما هيچ زمان ياد نکردي
اي آنکه نرفتي دمي از ياد، کجايي؟

حزين لاهيجي

با اين عطش تا چشمه، ديگر دير خواهد شد
دريا اگر باشد دلت تبخير خواهد شد

محمد علي بهمني

با خدا باش و پادشاهي کن
بي خدا باش و هر چه خواهي کن

مجلسي

باران که در لطافت طبعش خلاف نيست در باغ لاله رويد و در شوره زار خس

سعدي

بار درخت علم نباشد مگر عمل
با علم اگر عمل نکني شاخ بي بري

سعدي


مشاعره با حرف ب

 
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، نازپری احمدی و moh@mad
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا