مشاعره با حرف ف

گُل نرگس :) · 31/8/21

فروغ ماه میدیدم ز بام قصر او روشن
که روز از شرم آن خورشید در دیوار می‌آورد

moh@mad · 2/9/21

گُل نرگس :) گفت:
فروغ ماه میدیدم ز بام قصر او روشن
که روز از شرم آن خورشید در دیوار می‌آورد

فریاد که ازعمرجهان هر نفسی رفت
دیدیم کزین جمع پراکنده کسی رفت

ابتهاج
فرخنده شبی بود که آن دلبر سرخوش
آمد ز پی غارت دل، تیغ به دست
غارت زدهام دید و خجل گشت، دمی
با من ز پی رفع خجالت بنشست

شیخ بهایی
فهم عاقل را به عاشق راه نیست
هر چه گویم باز میگویی که چیست
باید اول ترک هوشیاری کنی
عشق را در خویشتن جاری کنی

مولانا

paeez81 · 1/10/21

فرشته عشق نداند که چیست ای سـ*ـاقی

بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز

moh@mad · 4/11/21

paeez81 گفت:
فرشته عشق نداند که چیست ای سـ*ـاقی

بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز

فریاد که ازعمرجهان هر نفسی رفت
دیدیم کزین جمع پراکنده کسی رفت

ابتهاج

فرخنده شبی بود که آن دلبر سرخوش
آمد ز پی غارت دل، تیغ به دست
غارت زدهام دید و خجل گشت، دمی
با من ز پی رفع خجالت بنشست

شیخ بهایی

فلك هميشه به كام يكى نميگردد
كه آسياى طبيعت به نوبت است اى دوست

شهریار