خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,467
امتیاز واکنش
22,971
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 4 ساعت 26 دقیقه
شانه های تو
همچو صخره های سخت و پر غرور
موج گیسوان من در این نشیب
سـ*ـینه می‌کشد چو آبشار نور
شانه‌های تو
در خروش آفتاب داغ پرشکوه
زیر دانه‌های گرم و رو‌شن عرق
برق می زند چو قله های کوه
هر نسیمی كه می وزد در باغ

می رساند به او درود ترا

من ترا در تو جستجو كردم

نه در آن خوابهای رویایی


مشاعره با اشعار فروغ فرخزاد

 
  • تشکر
Reactions: paeez81 و Alone.wolf

Alone.wolf

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/7/20
ارسال ها
225
امتیاز واکنش
1,204
امتیاز
178
محل سکونت
زمان حضور
9 روز 19 ساعت 8 دقیقه
هر نسیمی كه می وزد در باغ

می رساند به او درود ترا

من ترا در تو جستجو كردم

نه در آن خوابهای رویایی
یکدم ز گرد پیکر من بشکاف
بشکاف این حجاب سیاهی را
شاید درون سـ*ـینه من بینی
این مایه گنـ*ـاه و تباهی را،


مشاعره با اشعار فروغ فرخزاد

 
  • تشکر
Reactions: paeez81

Gita_s

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/5/21
ارسال ها
118
امتیاز واکنش
891
امتیاز
213
سن
19
محل سکونت
خونه تتل!!!!!
زمان حضور
8 روز 22 ساعت 10 دقیقه
یکدم ز گرد پیکر من بشکاف
بشکاف این حجاب سیاهی را
شاید درون سـ*ـینه من بینی
این مایه گنـ*ـاه و تباهی را،
ای شب از رویای تو رنگین شده
سـ*ـینه از عطر تو ام سنگین شده
ای به روی چشم من گسترده خویش
شایدم بخشیده از اندوه پیش
همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستیم زآلودگی ها کرده پاک
ای تپش های تن سوزان من
آتشی در سایه مژگان من
ای ز گندمزار ها سرشارتر
ای ز زرین شاخه ها پر بارتر
ای در بگشوده بر خورشیدها
در هجوم ظلمت تردید ها
با تو ام دیگر ز دردی بیم نیست
هست اگر ‚ جز درد خوشبختیم نیست
ای دلتنگ من و این بار نور ؟
هایهوی زندگی در قعر گور ؟
ای دو چشمانت چمنزاران من
داغ چشمت خورده بر چشمان من
بیش از اینت گر که در خود داشتم
هر کسی را تو نمی انگاشتم
درد تاریکیست درد خواستن
رفتن و بیهوده خود را کاستن
سرنهادن بر سیه دل سـ*ـینه ها
سـ*ـینه آلودن به چرک کینه ها
در نوازش ‚ نیش ماران یافتن
زهر در لبخند یاران یافتن
زر نهادن در کف طرارها
گمشدن در پهنه بازارها
آه ای با جان من آمیخته
ای مرا از گور من انگیخته
چون ستاره با دو بال زرنشان
آمده از دوردست آسمان
از تو تنهاییم خاموشی گرفت
پیکرم بوی هم آ*غو*شیگرفت
جوی خشک سـ*ـینه ام را آب تو
بسـ*ـتر رگهایم را سیلاب تو
در جهانی این چنین سرد و سیاه
با قدمهایت قدمهایم براه
ای به زیر پوستم پنهان شده
همچو خون در پوستم جوشان شده
گیسویم را از نوازش سوخته
گونه هام از هرم خواهش سوخته
آه ای بیگانه با پیراهنم
آشنای سبزه زاران تنم
آه ای روشن طلوع بی غروب
آفتاب سرزمین های جنوب
آه آه ای از سحر شاداب تر
از بهاران تازه تر سیراب تر
عشق دیگر نیست این ‚ این خیرگیست
چلچراغی در سکوت و تیرگیست
عشق چون در سـ*ـینه ام بیدار شد
از طلب پا تا سرم ایثار شد
این دگرمن نیستم ‚ من نیستم
حیف از آن عمری که با من زیستم
ای لبانم بـ*ـو*سه گاه بـ*ـو*سه ات
خیره چشمانم به راه بـ*ـو*سه ات
ای تشنج های لـ*ـذت در تنم
ای خطوط پیکرت پیراهنم
آه می خواهم که بشکافم ز هم
شادیم یکدم بیالاید به غم
آه می خواهم که برخیزم ز جای
همچو ابری اشک ریزم هایهای
این دل تنگ من و این دود عود ؟
در شبستان زخمه ها ی چنگ و رود ؟
این فضای خالی و پروازها ؟
این شب خاموش و این آوازها ؟
ای نگاهت لای لایی سحر بار
گاهواره کودکان بی قرار
ای نفسهایت نسیم نیمخواب
شسته از من لرزه های اضطراب
خفته در لبخند فرداهای من
رفته تا اعماق دنیا های من
ای مرا با شعور شعر آمیخته
این همه آتش به شعرم ریخته
چوت تب شعرم چنین افروختی


مشاعره با اشعار فروغ فرخزاد

 
  • تشکر
Reactions: paeez81 و moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,467
امتیاز واکنش
22,971
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 4 ساعت 26 دقیقه
ای شب از رویای تو رنگین شده
سـ*ـینه از عطر تو ام سنگین شده
ای به روی چشم من گسترده خویش
شایدم بخشیده از اندوه پیش
همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستیم زآلودگی ها کرده پاک
ای تپش های تن سوزان من
آتشی در سایه مژگان من
ای ز گندمزار ها سرشارتر
ای ز زرین شاخه ها پر بارتر
ای در بگشوده بر خورشیدها
در هجوم ظلمت تردید ها
با تو ام دیگر ز دردی بیم نیست
هست اگر ‚ جز درد خوشبختیم نیست
ای دلتنگ من و این بار نور ؟
هایهوی زندگی در قعر گور ؟
ای دو چشمانت چمنزاران من
داغ چشمت خورده بر چشمان من
بیش از اینت گر که در خود داشتم
هر کسی را تو نمی انگاشتم
درد تاریکیست درد خواستن
رفتن و بیهوده خود را کاستن
سرنهادن بر سیه دل سـ*ـینه ها
سـ*ـینه آلودن به چرک کینه ها
در نوازش ‚ نیش ماران یافتن
زهر در لبخند یاران یافتن
زر نهادن در کف طرارها
گمشدن در پهنه بازارها
آه ای با جان من آمیخته
ای مرا از گور من انگیخته
چون ستاره با دو بال زرنشان
آمده از دوردست آسمان
از تو تنهاییم خاموشی گرفت
پیکرم بوی هم آ*غو*شیگرفت
جوی خشک سـ*ـینه ام را آب تو
بسـ*ـتر رگهایم را سیلاب تو
در جهانی این چنین سرد و سیاه
با قدمهایت قدمهایم براه
ای به زیر پوستم پنهان شده
همچو خون در پوستم جوشان شده
گیسویم را از نوازش سوخته
گونه هام از هرم خواهش سوخته
آه ای بیگانه با پیراهنم
آشنای سبزه زاران تنم
آه ای روشن طلوع بی غروب
آفتاب سرزمین های جنوب
آه آه ای از سحر شاداب تر
از بهاران تازه تر سیراب تر
عشق دیگر نیست این ‚ این خیرگیست
چلچراغی در سکوت و تیرگیست
عشق چون در سـ*ـینه ام بیدار شد
از طلب پا تا سرم ایثار شد
این دگرمن نیستم ‚ من نیستم
حیف از آن عمری که با من زیستم
ای لبانم بـ*ـو*سه گاه بـ*ـو*سه ات
خیره چشمانم به راه بـ*ـو*سه ات
ای تشنج های لـ*ـذت در تنم
ای خطوط پیکرت پیراهنم
آه می خواهم که بشکافم ز هم
شادیم یکدم بیالاید به غم
آه می خواهم که برخیزم ز جای
همچو ابری اشک ریزم هایهای
این دل تنگ من و این دود عود ؟
در شبستان زخمه ها ی چنگ و رود ؟
این فضای خالی و پروازها ؟
این شب خاموش و این آوازها ؟
ای نگاهت لای لایی سحر بار
گاهواره کودکان بی قرار
ای نفسهایت نسیم نیمخواب
شسته از من لرزه های اضطراب
خفته در لبخند فرداهای من
رفته تا اعماق دنیا های من
ای مرا با شعور شعر آمیخته
این همه آتش به شعرم ریخته
چوت تب شعرم چنین افروختی

یاد می‌آرم که در دستان من

روزگاری شعله می زد خون شعر

خاک می خواند مرا هر دم به خویش

می رسند از ره که در خاکم نهند


مشاعره با اشعار فروغ فرخزاد

 
  • تشکر
Reactions: paeez81

Gita_s

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/5/21
ارسال ها
118
امتیاز واکنش
891
امتیاز
213
سن
19
محل سکونت
خونه تتل!!!!!
زمان حضور
8 روز 22 ساعت 10 دقیقه
یاد می‌آرم که در دستان من

روزگاری شعله می زد خون شعر

خاک می خواند مرا هر دم به خویش

می رسند از ره که در خاکم نهند
دل من کودکی سبک سر بود
خود ندانم چگونه رامش کرد
او که میگفت دوستت دارم
پس چرا ز هر غم به جامش کرد؟


مشاعره با اشعار فروغ فرخزاد

 
  • تشکر
Reactions: paeez81 و moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,467
امتیاز واکنش
22,971
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 4 ساعت 26 دقیقه
دل من کودکی سبک سر بود
خود ندانم چگونه رامش کرد
او که میگفت دوستت دارم
پس چرا ز هر غم به جامش کرد؟
درد تاریکی ست درد خواستن
رفتن و بیهوده از خود کاستن
سر نهادن بر سیه دل سـ*ـینه ها
سـ*ـینه آلودن به چرک کینه ها
در نوازش، نیش ماران یافتن
زهر در لبخند یاران یافتن


مشاعره با اشعار فروغ فرخزاد

 
  • تشکر
Reactions: paeez81 و Gita_s

Gita_s

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/5/21
ارسال ها
118
امتیاز واکنش
891
امتیاز
213
سن
19
محل سکونت
خونه تتل!!!!!
زمان حضور
8 روز 22 ساعت 10 دقیقه
درد تاریکی ست درد خواستن
رفتن و بیهوده از خود کاستن
سر نهادن بر سیه دل سـ*ـینه ها
سـ*ـینه آلودن به چرک کینه ها
در نوازش، نیش ماران یافتن
زهر در لبخند یاران یافتن
نه آرامشت را به چشمى وابسته کن

نه دستت را به دستى دلخوش


مشاعره با اشعار فروغ فرخزاد

 
  • تشکر
Reactions: paeez81

~AREZOO~

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/8/21
ارسال ها
1
امتیاز واکنش
34
امتیاز
83
محل سکونت
مرداب
زمان حضور
15 ساعت 31 دقیقه
نه آرامشت را به چشمى وابسته کن

نه دستت را به دستى دلخوش
شب ها چو در کناره نخلستان
کارون ز رنج خود به خروش آید
فریاد‌های حسرت من گویی
از موج های خسته به گوش می‌آید


مشاعره با اشعار فروغ فرخزاد

 
  • تشکر
Reactions: paeez81

Gita_s

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/5/21
ارسال ها
118
امتیاز واکنش
891
امتیاز
213
سن
19
محل سکونت
خونه تتل!!!!!
زمان حضور
8 روز 22 ساعت 10 دقیقه
شب ها چو در کناره نخلستان
کارون ز رنج خود به خروش آید
فریاد‌های حسرت من گویی
از موج های خسته به گوش می‌آید
دیروز به یاد تو و آن عشق دل انگیز
بر پیکر خود پیرهن سبز نمودم
بند از سر گیسویم آهسته گشودم
عطر آوردم بر سر و بر سـ*ـینه فشاندم
چشمانم از نازکنان سرمه کشاندم
افشان کردم زلفم را بر سر شانه
در کنج لـ*ـبم خالی آهسته نشاندم
گفتم به خود آنگاه صدافسوس که او نیست
تا مات شود زین همه افسونگری و ناز
چون پیرهن سبز ببیند به تن من
با خنده بگوید که چه زیبا شده ای باز


مشاعره با اشعار فروغ فرخزاد

 
  • تشکر
Reactions: moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,467
امتیاز واکنش
22,971
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 4 ساعت 26 دقیقه
دیروز به یاد تو و آن عشق دل انگیز
بر پیکر خود پیرهن سبز نمودم
بند از سر گیسویم آهسته گشودم
عطر آوردم بر سر و بر سـ*ـینه فشاندم
چشمانم از نازکنان سرمه کشاندم
افشان کردم زلفم را بر سر شانه
در کنج لـ*ـبم خالی آهسته نشاندم
گفتم به خود آنگاه صدافسوس که او نیست
تا مات شود زین همه افسونگری و ناز
چون پیرهن سبز ببیند به تن من
با خنده بگوید که چه زیبا شده ای باز
ز شهر زنجره ها چو دود میلغزید
به روی پنجره ها تمام شب آنجا
میان سـ*ـینه ی من کسی ز نومیدی
نفس نفس می زد کسی به پا می خاست
کسی تو را می خواست


مشاعره با اشعار فروغ فرخزاد

 
  • تشکر
Reactions: Gita_s
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا