مشاعره با اشعار فروغ فرخزاد

Gita_s · 6/8/21

moh@mad گفت:
ز شهر زنجره ها چو دود میلغزید
به روی پنجره ها تمام شب آنجا
میان سـ*ـینه ی من کسی ز نومیدی
نفس نفس می زد کسی به پا می خاست
کسی تو را می خواست

تو همان به که نیندیشی
به من و درد روانسوزم
که من از درد نیاسایم
که من از شعله نیفروزم

niloofar.H · 6/8/21

می شنیدم نیمه های شب در خواب
های های گریه هایش را
درصدایم گوش می کردم
درد سیال صدایش را

Gita_s · 10/8/21

niloofar.H گفت:
می شنیدم نیمه های شب در خواب
های های گریه هایش را
درصدایم گوش می کردم
درد سیال صدایش را

آن کسی را که تو می جویی
کی خیال تو به سر دارد
بس کن این ناله و زاری را
بس کن او یار دگر دارد

moh@mad · 12/8/21

Gita_s گفت:
آن کسی را که تو می جویی
کی خیال تو به سر دارد
بس کن این ناله و زاری را
بس کن او یار دگر دارد

دست عشق آمد و از شاخم چید
شعله آه شدم صد افسوس
که لـ*ـبم باز بر آن لـ*ـب نرسید
عاقبت بند سفر پایم بست

Gita_s · 15/8/21

moh@mad گفت:
دست عشق آمد و از شاخم چید
شعله آه شدم صد افسوس
که لـ*ـبم باز بر آن لـ*ـب نرسید
عاقبت بند سفر پایم بست

توبه من خنديدي و نمي دانستي
من به چه دلهره از باغچه همسايه
سيب را دزديدم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلوده به من كرد نگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
وتو رفتي و هنوز،
سال ها هست كه در گوش من آرام،آرام
خش خش گام تو تكراركنان
مي دهد آزارم
و من انديشه كنان
غرق اين پندارم
كه چرا ، خانه كوچك ما سيب نداشت

moh@mad · 16/8/21

Gita_s گفت:
توبه من خنديدي و نمي دانستي
من به چه دلهره از باغچه همسايه
سيب را دزديدم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلوده به من كرد نگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
وتو رفتي و هنوز،
سال ها هست كه در گوش من آرام،آرام
خش خش گام تو تكراركنان
مي دهد آزارم
و من انديشه كنان
غرق اين پندارم
كه چرا ، خانه كوچك ما سيب نداشت

تنم از حس دستهای تو داغ
گیسویم در تنفس تورها
می شکفتم ز عشق و می گفتم
هر که دلداده شد به دلدارش
ننشیند به قصد آزارش

Gita_s · 16/8/21

moh@mad گفت:
تنم از حس دستهای تو داغ
گیسویم در تنفس تورها
می شکفتم ز عشق و می گفتم
هر که دلداده شد به دلدارش
ننشیند به قصد آزارش

شاید این را شنیده ای که زنان
در دل « آری » و « نه » به لـ*ـب دارند
ضعف خود را عیان نمی سازند
رازدار و خموش و مکارند
آه، من هم زنم، زنی که دلش
در هوای تو می زند پر و بال
دوستت دارم ای خیال لطیف
دوستت دارم ای امید محال

moh@mad · 16/8/21

Gita_s گفت:
شاید این را شنیده ای که زنان
در دل « آری » و « نه » به لـ*ـب دارند
ضعف خود را عیان نمی سازند
رازدار و خموش و مکارند
آه، من هم زنم، زنی که دلش
در هوای تو می زند پر و بال
دوستت دارم ای خیال لطیف
دوستت دارم ای امید محال

لعنت به هر چی ماهی و هر چه مرغ
وقتی که من بمیرم دیگر
چه فرق می کند که باغچه باشد
یا باغچه نباشد

Gita_s · 16/8/21

moh@mad گفت:
لعنت به هر چی ماهی و هر چه مرغ
وقتی که من بمیرم دیگر
چه فرق می کند که باغچه باشد
یا باغچه نباشد

درد تاریکی ست درد خواستن
رفتن و بیهوده از خود کاستن
سر نهادن بر سیه دل سـ*ـینه ها
سـ*ـینه آلودن به چرک کینه ها
در نوازش نیش ماران یافتن
زهر در لبخند یاران یافتن

moh@mad · 16/8/21

Gita_s گفت:
درد تاریکی ست درد خواستن
رفتن و بیهوده از خود کاستن
سر نهادن بر سیه دل سـ*ـینه ها
سـ*ـینه آلودن به چرک کینه ها
در نوازش نیش ماران یافتن
زهر در لبخند یاران یافتن

ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد
اشک هایم همچو باران دامنم را رنگ می زد
وه چه زیبا بود اگر پاییز بودم
وحشی و پر شور ورنگ آمیز بودم

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

دوستدار انجمن رمان ۹۸

کاربر نیمه حرفه‌ای

دوستدار انجمن رمان ۹۸

کاربر ممتاز

دوستدار انجمن رمان ۹۸

کاربر ممتاز

دوستدار انجمن رمان ۹۸

کاربر ممتاز

دوستدار انجمن رمان ۹۸

کاربر ممتاز

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین