مشاعره با اشعار فریدون مشیری

paeez81 · 15/6/21

درد بی درمان شنیدی؟
حال من یعنی همین!
بی تو بودن،
درد دارد!
می زند من را زمین

می زند بی تو مرا،
این خاطراتت روز و شب
درد پیگیر من است،
صعب العلاج یعنی همین!

BARAN :) · 15/6/21

paeez81 گفت:
درد بی درمان شنیدی؟
حال من یعنی همین!
بی تو بودن،
درد دارد!
می زند من را زمین

می زند بی تو مرا،
این خاطراتت روز و شب
درد پیگیر من است،
صعب العلاج یعنی همین!

نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که می‌باید تهی است

paeez81 · 15/6/21

تا در آ*غو*ش تو راهی داشتم
چون نوشیدنی کهنه شعرم تازه بود

BARAN :) · 15/6/21

paeez81 گفت:
تا در آ*غو*ش تو راهی داشتم
چون نوشیدنی کهنه شعرم تازه بود

دیدار تـو گر صبح ابد هم دهدم دست
مـن سرخوشم از لـ*ـذت این چشم بـه راهی
اي عشق، تـو را دارم و دارای جهانم
همواره تویی، هرچه تـو گویی‌ و تـو خواهی

paeez81 · 15/6/21

یک شب ستاره‌های تو را دانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو

BARAN :) · 16/6/21

paeez81 گفت:
یک شب ستاره‌های تو را دانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو

وز شوقِ این محال ،
که دستم به دستِ توست،
من جای راه رفتن
پرواز می‌کنم ...!

paeez81 · 16/6/21

من گرفتار شبم در پی ماه آمده ام
سیب را دست تو دیدم به گنـ*ـاه آمده ام ،

سیب دندان زده از دست تو افتاد زمین
باغبانم که فقط محض نگاه آمده ام ،

چال اگر در دل آن صورت کنعانی هست
بی برادر همه شب در پی چاه آمده ام ،

شب و گیسوی تو تا باز به هم پیوستند
من به شبگردی این شهر سیاه آمده ام ،

این همه تند مرو شعر مرا خسته مکن
من که در هر غزلم سوی تو راه آمده ام،

moh@mad · 21/6/21

paeez81 گفت:
من گرفتار شبم در پی ماه آمده ام
سیب را دست تو دیدم به گنـ*ـاه آمده ام ،

سیب دندان زده از دست تو افتاد زمین
باغبانم که فقط محض نگاه آمده ام ،

چال اگر در دل آن صورت کنعانی هست
بی برادر همه شب در پی چاه آمده ام ،

شب و گیسوی تو تا باز به هم پیوستند
من به شبگردی این شهر سیاه آمده ام ،

این همه تند مرو شعر مرا خسته مکن
من که در هر غزلم سوی تو راه آمده ام،

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است
راه دل خود را نتوانم که نپویم

paeez81 · 21/6/21

می‌خواهم و می‌خواستمت، تا نفسم بود
می‌سوختم از حسرت و عشق تو بسم بود

moh@mad · 21/6/21

paeez81 گفت:
می‌خواهم و می‌خواستمت، تا نفسم بود
می‌سوختم از حسرت و عشق تو بسم بود

دور از نگاه گرم تو، بی‌تاب گشته‌ام
بر من نگاه کن، که شب و تابم آرزوست
تا گردن سپید تو گرداب رازهاست
سرگشتگی به سـ*ـینه‌ی گردابم آرزوست

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر نیمه حرفه‌ای

حامی انجمن رمان ۹۸

کاربر نیمه حرفه‌ای

حامی انجمن رمان ۹۸

کاربر نیمه حرفه‌ای

حامی انجمن رمان ۹۸

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر ممتاز

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر ممتاز

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین