مشاعره با اشعار فریدون مشیری

moh@mad · 26/2/21

Ryhwn گفت:
يکي را دوست دارم
ولي افسوس او هرگز نميداند
نگاهش ميکنم شايد
بخواند از نگاه من
که او را دوست مي دارم
ولي افسوس او هرگز نميداند
به برگ گل نوشتم من
تو را دوست مي دارم
ولي افسوس او گل را
به زلف کودکي آويخت تا او را بخنداند

دیدمت آهسته پرسیدمت
خواندمت ، بر ره گل افشاندمت

آمدی بر بام جان پر زدی
همچو نور بر دیده بنشاندمت

بردمت تا کهکشانهای عشق
پر کشان تا بی نشانهای عشق

گفتمت افتاده در پای عشق
زندگی رویای زیبای عشق

Sh@bnam · 12/5/21

moh@mad گفت:
دیدمت آهسته پرسیدمت
خواندمت ، بر ره گل افشاندمت

آمدی بر بام جان پر زدی
همچو نور بر دیده بنشاندمت

بردمت تا کهکشانهای عشق
پر کشان تا بی نشانهای عشق

گفتمت افتاده در پای عشق
زندگی رویای زیبای عشق

قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم
تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم

BARAN :) · 12/6/21

Sh@bnam گفت:
قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم
تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم

مژه برهم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه برهم‌زدنی

Sh@bnam · 12/6/21

BARAN :) گفت:
مژه برهم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه برهم‌زدنی

یکی را دوست می‌دارم
ولی افسوس او هرگز نمی‌داند

BARAN :) · 13/6/21

Sh@bnam گفت:
یکی را دوست می‌دارم
ولی افسوس او هرگز نمی‌داند

دست من و آ*غو*ش تو، هیهات، که یک عمر
تنها نفسی‌ با تو نشستن هوسم بود
بالله، که بجز یاد تو، گر هیچ کسم هست
حاشا، که بجز عشق تو، گر هیچ کسم بود

paeez81 · 13/6/21

درد بی درمان شنیدی؟
حال من یعنی همین!
بی تو بودن،
درد دارد!
می زند من را زمین

می زند بی تو مرا،
این خاطراتت روز و شب
درد پیگیر من است،
صعب العلاج یعنی همین!

BARAN :) · 14/6/21

paeez81 گفت:
درد بی درمان شنیدی؟
حال من یعنی همین!
بی تو بودن،
درد دارد!
می زند من را زمین

می زند بی تو مرا،
این خاطراتت روز و شب
درد پیگیر من است،
صعب العلاج یعنی همین!

نه به ابر، نه به آب، نه به برگ
نه به این آبی آرام بلند
نه به این خلوت خاموش کبوترها
من به این جمله نمی‌اندیشم!

moh@mad · 14/6/21

BARAN :) گفت:
نه به ابر، نه به آب، نه به برگ
نه به این آبی آرام بلند
نه به این خلوت خاموش کبوترها
من به این جمله نمی‌اندیشم!

من اینجا ریشه در خاکم
من اینجا عاشق این خاک اگر آلوده یا پاکم
من اینجا تا نفس باقیست می مانم
من از اینجا چه می خواهم،نمی دانم

paeez81 · 14/6/21

من گرفتار شبم در پی ماه آمده ام
سیب را دست تو دیدم به گنـ*ـاه آمده ام ،

سیب دندان زده از دست تو افتاد زمین
باغبانم که فقط محض نگاه آمده ام ،

BARAN :) · 15/6/21

paeez81 گفت:
من گرفتار شبم در پی ماه آمده ام
سیب را دست تو دیدم به گنـ*ـاه آمده ام ،

سیب دندان زده از دست تو افتاد زمین
باغبانم که فقط محض نگاه آمده ام ،

می‌خواهم و می‌خواستمت، تا نفسم بود
می‌سوختم از حسرت و عشق تو بسم بود

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر ممتاز

کاربر فعال انجمن

حامی انجمن رمان ۹۸

کاربر فعال انجمن

حامی انجمن رمان ۹۸

کاربر نیمه حرفه‌ای

حامی انجمن رمان ۹۸

کاربر ممتاز

کاربر نیمه حرفه‌ای

حامی انجمن رمان ۹۸

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین