مشاعره با اشعار حسین منزوی

moh@mad · 24/2/21

Ryhwn گفت:
این آسمان بی تو گویی ، سنگی است بر خانه امروز
سنگی کـــه راه نفس را ، بر چـــاه بیژن گرفته است
از چشــــم می گیرم آبــــی تا پـــای تا سر نسوزم
زین آتش سرکشی که در من به خرمن گرفته است

تا عشق چون نسیم به خکسترم وزد
شک از تو وام کردم و در باورم زدم
از شادی ام مپرس که من نیز در ازل
همراه خواجه قرعه ی قسمت به غم زدم

Ryhwn · 13/3/21

moh@mad گفت:
تا عشق چون نسیم به خکسترم وزد
شک از تو وام کردم و در باورم زدم
از شادی ام مپرس که من نیز در ازل
همراه خواجه قرعه ی قسمت به غم زدم

من در تو به شوق و تو در آفاق به حیرت
نایـــاب ترین فصل تماشــای من اینست
دیوانه بـــه سودای پـــری از تو كبوتر
از قاف فرود آمده عنقای من اینست

moh@mad · 17/3/21

Ryhwn گفت:
من در تو به شوق و تو در آفاق به حیرت
نایـــاب ترین فصل تماشــای من اینست
دیوانه بـــه سودای پـــری از تو كبوتر
از قاف فرود آمده عنقای من اینست

تشخیص درد من به دل خود حواله کن
آه ای طبیب درد فروش جوان من
نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را
تا خون بدل به باده شود در رگان من

FaTeMé_KH · 23/3/21

moh@mad گفت:
تشخیص درد من به دل خود حواله کن
آه ای طبیب درد فروش جوان من
نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را
تا خون بدل به باده شود در رگان من

نازنینم رنجش از دیوانگی هایم خطاست
عشق را همواره با دیوانگی پیوند هاست
شاید اینها امتحان ماست با دستور عشق
ورنه هرگز رنجش معشوق را عاشق نخواست
چند می گویی که از من شکوه ها داری به دل ؟
لـ*ـب که بگشایم مرا هم با تو چندان ماجراست
عشق را ای یار با معیار بی دردی مسنج
علت عاشق طبیب من ، ز علت ها جداست

niloofar.H · 25/3/21

تشخیص درد من به دل خود حواله کن
آه ای طبیب درد فروش جوان من

کوثر پورخضر · 25/3/21

niloofar.H گفت:
تشخیص درد من به دل خود حواله کن
آه ای طبیب درد فروش جوان من

نه آشنایی ام امـــــروزی است با تو همین
کـــه می شناسمت از خوابهای کودکی ام
عروسوار خیـــــــــــــــــال منی که آمده ای
دوباره باز به مهمانی عروســـــــــــــکی ام

moh@mad · 29/3/21

کوثر پورخضر گفت:
نه آشنایی ام امـــــروزی است با تو همین
کـــه می شناسمت از خوابهای کودکی ام
عروسوار خیـــــــــــــــــال منی که آمده ای
دوباره باز به مهمانی عروســـــــــــــکی ام

من رود نیاسودنم و بودن و تا وصل
آسودگی ام نیست كه معنای من اینست
هر جا كه تویی مركز تصویر من آنجاست
صاحب نظرم علم مرایای من اینست

کوثر پورخضر · 29/3/21

moh@mad گفت:
من رود نیاسودنم و بودن و تا وصل
آسودگی ام نیست كه معنای من اینست
هر جا كه تویی مركز تصویر من آنجاست
صاحب نظرم علم مرایای من اینست

ترســـم نیـایـــی و آید ، خـــاکستر من به سویت
آه از حریقی که بی تو در سـ*ـینه دامن گرفته است

moh@mad · 29/3/21

کوثر پورخضر گفت:
ترســـم نیـایـــی و آید ، خـــاکستر من به سویت
آه از حریقی که بی تو در سـ*ـینه دامن گرفته است

ترنمی است در آوازهای پایانی
که وقت زمزمه از سر برون کند هوشت
چو میرسیم بـه آن لحظه های پایانی
جهان و هر چه در آن می شود فراموشت

کوثر پورخضر · 29/3/21

moh@mad گفت:
ترنمی است در آوازهای پایانی
که وقت زمزمه از سر برون کند هوشت
چو میرسیم بـه آن لحظه های پایانی
جهان و هر چه در آن می شود فراموشت

تشویش هزار " آیا"، وسواس هزار "اما"
کوریم و نمی‌بینیم ، ورنه همه بیماریم
دوران شکوه بـــاغ از خاطرمان رفتــه‌ ست
امروز که صف در صف خشکیده و بی‌باریم

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر ممتاز

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر فعال انجمن

کاربر ممتاز

کاربر فعال انجمن

کاربر ممتاز

کاربر فعال انجمن

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین