مشاعره با اشعار شهریار

ronak.a · 23/10/20

moh@mad گفت:
ای غنچه خندان چرا خون در دل ما میکنی
خاری به خود می بندی و ما را ز سر وا میکنی

یـارب کـه از دریـا دلـی خـود گـوهـر یـکـتـا شوی
ای اشــک چــشــم آســمــان در دامــن دریـا بـیـا

moh@mad · 26/10/20

ronak.a گفت:
یـارب کـه از دریـا دلـی خـود گـوهـر یـکـتـا شوی
ای اشــک چــشــم آســمــان در دامــن دریـا بـیـا

از کوری چشم فلک امشب قمر اینجاست
آری قمر امشب به خدا تا سحر اینجاست
آهسته به گوش فلک از بنده بگوئید
چشمت ندود این همه یک شب قمر اینجاست

کوثر پورخضر · 26/10/20

تا کی در انتظار گذاری بزاریم
باز ای بعد از اینهمه چشم انتظاریم

~BAHAR.SH~ · 26/10/20

کوثر پورخضر گفت:
تا کی در انتظار گذاری بزاریم
باز ای بعد از اینهمه چشم انتظاریم

ماه من نیست در این قافله راهش ندهید
کاروان بار نبندد شب اگر ماهش نیست
ما هم از آه دل سوختگان بی خبر است
مگر آئینه شوق و دل آگاهش نیست
تـ*ـخت سلطان هنر بر افق چشم و دل است
خسرو خاوری این خیمه و خرگاهش نیست

کوثر پورخضر · 26/10/20

baharsh20209 گفت:
ماه من نیست در این قافله راهش ندهید
کاروان بار نبندد شب اگر ماهش نیست
ما هم از آه دل سوختگان بی خبر است
مگر آئینه شوق و دل آگاهش نیست
تـ*ـخت سلطان هنر بر افق چشم و دل است
خسرو خاوری این خیمه و خرگاهش نیست

تــو گــوهــر ســرشــکــی و دردانــه صـفـا
مـژگـان فـشـانـمـت کـه بـه دامـن نـشـانـمت