مشاعره

* رهــــــا * · 6/9/20

دارد صدایت می‌زنم بشنو صدایم را
بیرون بکش از زندگی و مرگ پایم را

moh@mad · 6/9/20

از یار صفا که دید تا من بینم
راحت ز جفا که دید تا من بینم
تو عمر منی و بیوفایی، چه کنم
از عمر وفا که دید تا من بینم

Di.ar.an · 6/9/20

ماییم و می و مطرب و این کنج خراب
جان و دل و جام و جامه پر درد نوشیدنی

moh@mad · 6/9/20

Di.ar.an گفت:
ماییم و می و مطرب و این کنج خراب
جان و دل و جام و جامه پر درد نوشیدنی

یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
آن جوان بخت که می‌زد رقم خیر و قبول
بنده پیر ندانم ز چه آزاد نکرد

niloofar.H · 6/9/20

دردی که من از درد تو دارم بر دل
دل داند و من دانم و دل داند و دل

moh@mad · 6/9/20

niloofar.H گفت:
دردی که من از درد تو دارم بر دل
دل داند و من دانم و دل داند و دل

لـ*ـب فرو بسته ام از ناله و فریاد، ولی
دل ماتمزده، در سـ*ـینه من نوحه گر است

niloofar.H · 6/9/20

تا که از جانب معشـ*ـوقه نباشد کششی
کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد

moh@mad · 6/9/20

در عشق دو چیز است که پایانش نیست
اول سر زلف یار و اخر شب ماست

niloofar.H · 6/9/20

تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد

Di.ar.an · 6/9/20

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی