مشاعره

niloofar.H · 3/9/20

مرد اگر گریه کند معترف ضعفش نیست
رود شکست که از کوه حکایت دارد

Di.ar.an · 3/9/20

داری خبر که شب همه شب دور از آن نگاه
مانند شمع سوختم و اشک ریختم

⚔️.͜.ﾑŋŋε · 3/9/20

Di.ar.an گفت:
داری خبر که شب همه شب دور از آن نگاه
مانند شمع سوختم و اشک ریختم

مژه ی سیاهت ار کرد که به خون ما اشارت
ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا

Di.ar.an · 3/9/20

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

آیسان · 3/9/20

اي غايب از نظر به خدا مي سپارمت
جانم بسوختي و به دل دوست دارمت

Di.ar.an · 3/9/20

تا که از جانب معشوق نباشد کششی کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد

⚔️.͜.ﾑŋŋε · 4/9/20

Di.ar.an گفت:
تا که از جانب معشوق نباشد کششی کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق اغاز شد و اتش به همه عالم زد

Di.ar.an · 4/9/20

دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن درآید

niloofar.H · 4/9/20

در دیاری که نیست کسی یار کسی
کاش یا رب نیفتد به کسی کار کسی

Di.ar.an · 4/9/20

یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی