مشاعره با اشعار فاضل نظری

Arnosh · 24/8/20

13f82 گفت:
روزی به امر کردن و روزی به التماس
مگذار ما هم ای دل بی زار و بی قرار

رود راهی شد به دریا، کوه با اندوه گفت
می‌روی اما بدان دریا ز من پایین‌تر است

. faRiBa . · 24/8/20

Arnosh گفت:
رود راهی شد به دریا، کوه با اندوه گفت
می‌روی اما بدان دریا ز من پایین‌تر است

تــا بپـیـــونـدد به دریـا کـــــوه را تنـــها گــــذاشت
رود رفــت امـــا مســیر رفـتنــش را جـــا گذاشت

Arnosh · 24/8/20

13f82 گفت:
تــا بپـیـــونـدد به دریـا کـــــوه را تنـــها گــــذاشت
رود رفــت امـــا مســیر رفـتنــش را جـــا گذاشت

تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است
چه سرانجام خوشی گردش دنیا دارد

. faRiBa . · 24/8/20

در تُــنــگ، ديـگــر شـور دريا غوطه‌ور نيست
آن ماهــي دلتنگ، خوشبخـتانه مرده است

Arnosh · 24/8/20

13f82 گفت:
در تُــنــگ، ديـگــر شـور دريا غوطه‌ور نيست
آن ماهــي دلتنگ، خوشبخـتانه مرده است

تصور کن بهاری را که از دست تو خواهد رفت
خم گیسوی یاری را که از دست تو خواهد رفت

. faRiBa . · 24/8/20

Arnosh گفت:
تصور کن بهاری را که از دست تو خواهد رفت
خم گیسوی یاری را که از دست تو خواهد رفت

تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است
چه سرانجام خوشی گردش دنیا دارد

Arnosh · 24/8/20

13f82 گفت:
تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است
چه سرانجام خوشی گردش دنیا دارد

دشنام یا دعای تو در حق من یکی‌ست
ای آفتاب هر چه کنی ذره‌ پروری‌ست

. faRiBa . · 24/8/20

تصور کن بهاری را که از دست تو خواهد رفت
خم گیسوی یاری را که از دست تو خواهد رفت

Arnosh · 24/8/20

13f82 گفت:
تصور کن بهاری را که از دست تو خواهد رفت
خم گیسوی یاری را که از دست تو خواهد رفت

تو هم پی فریب من نشسته ای

به چشم خویش دیدم آن شب

که جام خود به جام دیگری زدی

چو فال حافظ آن میانه باز شد

. faRiBa . · 24/8/20

Arnosh گفت:
تو هم پی فریب من نشسته ای

به چشم خویش دیدم آن شب

که جام خود به جام دیگری زدی

چو فال حافظ آن میانه باز شد

در سـ*ـینه‌ام آویخته دستی قفسی را
تا حبس نفس‌های خودم را بشمارم

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی