مشاعره با اشعار فاضل نظری

Arnosh · 24/8/20

13f82 گفت:
تو کاری کن ای مرگ ! اکنون که خلق
نخواهند مهمان ناخوانده را

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پرزدن چلچله‌ هاست
بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله‌ هاست

. faRiBa . · 24/8/20

تو از رعیت خود بیمناکی و همه جا
رعیت است که تشویش دارد از دربار!

کتاب کهنه تاریخ را نخوانده ببند
دلم گرفت از این گردش و از این تکرار!

Arnosh · 24/8/20

13f82 گفت:
تو از رعیت خود بیمناکی و همه جا
رعیت است که تشویش دارد از دربار!

کتاب کهنه تاریخ را نخوانده ببند
دلم گرفت از این گردش و از این تکرار!

روسیاه محک عشق شدن نزدیک است
سکه قلب زیانی است که نفروخته ام

Arnosh · 24/8/20

13f82 گفت:
ما داغدار بـ*ـو*سه ی وصلیم چون دو شمع
ای کاش عشق سر به سر ما نمی گذاشت

تو از رعیت خود بیمناکی و همه جا
رعیت است که تشویش دارد از دربار!

. faRiBa . · 24/8/20

رنج فراق هست و امید وصال نیست
این هست و نیست کاش که زیر و زبر شود

Arnosh · 24/8/20

13f82 گفت:
رنج فراق هست و امید وصال نیست
این هست و نیست کاش که زیر و زبر شود

دنیا مرا فروخت، ولی کاش دست کم
چون بردگان مرا به تماشا نمی گذاشت

. faRiBa . · 24/8/20

تا ازتوهم آزرده شوم سرزنشم کن،
آه این منم ای ایینه! کم سرزنشم کن

Arnosh · 24/8/20

13f82 گفت:
تا ازتوهم آزرده شوم سرزنشم کن،
آه این منم ای ایینه! کم سرزنشم کن

نسل پشت نسل تنها امتحان پس می دهیم،

دیگر انسانی نخواهد بود قربانی بس است!

niloofar.H · 24/8/20

تو از رعیت خود بیمناکی و همه جا
رعیت است که تشویش دارد از دربار

Alone.wolf · 24/8/20

niloofar.H گفت:
تو از رعیت خود بیمناکی و همه جا
رعیت است که تشویش دارد از دربار

روسیاه محک عشق شدن نزدیک است
سکه قلب زیانی است که نفروخته ام

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی