مشاعره

moh@mad · 5/8/20

TiNAX007 گفت:
تا بوده چشم عاشق در راه يار بوده
بي آنكه وعده باشد در انتظار بوده

هر آنکس عاشق است از جان نترسد
یقین از بند و از زندان نترسد
دل عاشق بود گرگ گرسنه
که گرگ از هی هی چوپان نترسد

niloofar.H · 5/8/20

moh@mad گفت:
تا دلم در خم آن زلف سمن‌سا افتاد
کار من همچو سر زلف تو در پا افتاد
بسکه دود دل من دوش ز گردون بگذشت
ابر در چشم جهان بین ثریا افتاد

در هوایت بی قرارم روز و شب
سر ز پایت بر ندارم روز و شب

moh@mad · 5/8/20

niloofar.H گفت:
هر شبی گویم که فردا ترک این سودا کنم
باز چون فردا شود امروز را فردا کنم

مـرا آن ديده ى تر مى شناسد
مرا از خويش بهتر مى شناسد
به جرم عاشقى ها سر شناسم
مـرا از پشت خنجر مى شناسد

niloofar.H · 5/8/20

moh@mad گفت:
مـرا آن ديده ى تر مى شناسد
مرا از خويش بهتر مى شناسد
به جرم عاشقى ها سر شناسم
مـرا از پشت خنجر مى شناسد

دل میرود ز دستم صاحبدلان خدارا
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

moh@mad · 5/8/20

niloofar.H گفت:
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدارا
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

این دلبران که پرده برخ در کشیده‌اند
هر یک به غمزه پردهٔ خلقی دریده‌اند
از شیر و سلسبیل مگر در جوار قدس
اندر کنار رحمت حق پروریده‌اند

niloofar.H · 5/8/20

moh@mad گفت:
این دلبران که پرده برخ در کشیده‌اند
هر یک به غمزه پردهٔ خلقی دریده‌اند
از شیر و سلسبیل مگر در جوار قدس
اندر کنار رحمت حق پروریده‌اند

دل اگر از من گریزد وای من
غم اگر از دل گریزد وای دل

moh@mad · 5/8/20

niloofar.H گفت:
دل اگر از من گریزد وای من
غم اگر از دل گریزد وای دل

لطفی کن و در خلوت محزون من ای دوست
آرام و قرار دل دیوانه ی من باش

niloofar.H · 5/8/20

moh@mad گفت:
لطفی کن و در خلوت محزون من ای دوست
آرام و قرار دل دیوانه ی من باش

شب از فراغ تو مینالم ای پری رخسار
چو روز گردد گویی در آتشم بی تو

moh@mad · 5/8/20

niloofar.H گفت:
شب از فراغ تو مینالم ای پری رخسار
چو روز گردد گویی در آتشم بی تو

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن

niloofar.H · 5/8/20

moh@mad گفت:
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن

نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی