مشاعره

Narges_Alioghli · 19/5/20

niloofar.H گفت:
ما دل آشفته لطف و کرم دوست نه ایم
عاشقانیم که با جور ستم ساخته ایم

ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راهنمایی

Narges_Alioghli · 19/5/20

niloofar.H گفت:
مردنت اندر ریاضت زندگیست
رنج این تن و روح را پایندگیست

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

niloofar.H · 19/5/20

Narges_Alioghli گفت:
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راهنمایی

یارب این کعبه ی مقصود تماشاگه کیست
که مغیلان طریقتش گل و نسرین من است

Narges_Alioghli · 19/5/20

niloofar.H گفت:
یارب این کعبه ی مقصود تماشاگه کیست
که مغیلان طریقتش گل و نسرین من است

تو نقش جهان هر وجبت ترمخ و کاشی
من ارگ بمم خشت به خشتم متلاشی

niloofar.H · 19/5/20

Narges_Alioghli گفت:
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

هر دو گون زنبور خوردند از محل
لیک شد ز آن نیش و زین دیگر عسل

niloofar.H · 19/5/20

Narges_Alioghli گفت:
تو نقش جهان هر وجبت ترمخ و کاشی
من ارگ بمم خشت به خشتم متلاشی

یکی سوی راه نیکان گرای
به کردار و گفتار پاکان گرای

yeganeh yami · 19/5/20

یوسف فروختن به زر ناب هم خطاست
نفرین گر تورا به تمام جهان دهم

Narges_Alioghli · 19/5/20

yeganeh yami گفت:
یوسف فروختن به زر ناب هم خطاست
نفرین گر تورا به تمام جهان دهم

من به غمگین‌ترین حالت ممکن شادم
تو به آشوب دلم ثانیه‌ای فکر نکن

yeganeh yami · 19/5/20

نکند فکر کنی در دل من یاد تو نیست
گوش کن نبض دلم زمزمه اش با تو یکیست!

Mrs.hosseiny · 20/5/20

yeganeh yami گفت:
نکند فکر کنی در دل من یاد تو نیست
گوش کن نبض دلم زمزمه اش با تو یکیست!

تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که همی سپرم

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی