خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

niloofar.H

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/20
ارسال ها
1,076
امتیاز واکنش
13,976
امتیاز
323
زمان حضور
37 روز 21 ساعت 9 دقیقه
یه رمان هست حدود 7 سال پیش خوندمش
داخل اون یه دختره با ماشین با یه مرده تصادف میکنه و اون مرده هم فلج میشه و این دختره هم مجبور میشه ازش مراقبت کنه
اگه میشه اسمش رو بگید


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
  • تشکر
Reactions: Girlred، SheRviN DoKhT و ❁کوکے❁

Shila

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
19/5/20
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
1
امتیاز
71
زمان حضور
1 ساعت 7 دقیقه
سلام دنبال یه رمان میگردم سه تا خواهر بودن که مادرشون مرده و پدرشون خلافکاره و گم شده با پسر همسایه ای اشنا میشن که دکتره و پیش مادربزرگش زندگی میکنه یه عده دنبال خواهر بزرگ هستن که بکشنش از طرف پدرش و این پسر کمکشون میکنه دراخر خواهر بزرگ پدرش پیدا میکنه و به دیدنش میره که پدرش با چاقو زخمیش میکنه و توی کما میره وقتی هم به هوش میاد با پسره ازدواج میکنه البته فکر میکنم اسم رمان همسایه ها باشه ولی هرچی سرچ میکنم فقط رمان همسایه های احمد محمود میاد که بی ربطه
اگر کسی راهنمایی کنه اسمش و نویسندش پیداکنم ممنون میشم


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: mahan.fatemeh87

❁کوکے❁

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/8/18
ارسال ها
55
امتیاز واکنش
2,230
امتیاز
153
محل سکونت
دریآ کنار~☁
زمان حضور
7 روز 10 ساعت 41 دقیقه
یه رمان هست حدود 7 سال پیش خوندمش
داخل اون یه دختره با ماشین با یه مرده تصادف میکنه و اون مرده هم فلج میشه و این دختره هم مجبور میشه ازش مراقبت کنه
اگه میشه اسمش رو بگید
سلام :)
خلاصه‌ای که گفتید مشابه محتوا رمانِ "
عشق با اعمال شاقه" اثر ایکسا خانوم است.
میتونید چک کنید♡


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: MĀŘÝM، SheRviN DoKhT، Baraan و یک کاربر دیگر

❁کوکے❁

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/8/18
ارسال ها
55
امتیاز واکنش
2,230
امتیاز
153
محل سکونت
دریآ کنار~☁
زمان حضور
7 روز 10 ساعت 41 دقیقه
سلام دختری که برادرش اسمش امیره از خونه بیرونش میکنه چون جونش در خطره میره دنبال کار پیش یه خونواده استخدام میشه که مرده فلجه حرف نمیزنه دختره روانشناسی خونده ونمیدونه اون مرده عموشه دارو ساز هستش یه باند این بلا رو سرش اوردن یه پسر داره به اسم سیاوش وخواهرش از خارج میاد که دوست وهم دانشگاهی دختره بوده ولی نمیگه بعد ها میفمه اون عموشه عمل میکنه پاهاش خوب میشه وبرادراش میان پیشش میگن برای این بیرونش کردن که جونش در خطر بوده باسیاوش ازدواج میکنه
سلام :)
خلاصه‌ای که گفتید مشابه محتوا رمانِ "
بی عشق" اثر axie است.
میتونید چک کنید♡


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و SAEEDEH.T

°•°tara°•°

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/6/20
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
1
امتیاز
71
سن
24
زمان حضور
26 دقیقه
سلام
من دنبال یه رمانم که یه دختره ثروتمند مصری بود و عاشق یه پسر میشه و باهاش ازدواج میکنه و از خانواده طرد میشه و پسره بعد از ۱ سال از ازدواجشون میمیره و دختره می مونه و یه دوقلوی دختر


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
  • تشکر
Reactions: SheRviN DoKhT

mahaflaki

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
26/7/18
ارسال ها
693
امتیاز واکنش
17,009
امتیاز
303
محل سکونت
Golestan
زمان حضور
100 روز 13 ساعت 15 دقیقه
سلام

من دنبال یه رمانم که یه دختره ثروتمند مصری بود و عاشق یه پسر میشه و باهاش ازدواج میکنه و از خانواده طرد میشه و پسره بعد از ۱ سال از ازدواجشون میمیره و دختره می مونه و یه دوقلوی دختر


پ ن: روز نود سوم نیلوفر قائمی رو چک کنید


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
  • تشکر
Reactions: لاله ی واژگون، MĀŘÝM، paeez81 و 3 نفر دیگر

Gh__Zahra

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/6/20
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
8
امتیاز
71
سن
25
زمان حضور
32 دقیقه
♪به نام ایزد یکتا♪
با سلام خدمت کاربران گرامی!
این تاپیک به دلیل پیدا کردن رمان هایی که شما خلاصه ای از اون میدونید اما اسمش رو بخاطر نمیارید، زده شد تا شما راحت تر باشید!
رعایت قوانین، اجباریست!
در صورت رعایت نکردن، به کاربر اخطار داده میشه!

قوانین:

  • سعی کنید هرچیزی که از خلاصه به یاد دارید با ذکر جزئیات بنویسید تا دوستان رو در پیدا کردن سریع و راحت تر رمـان یاری کنید.
  • قبل از گفتن اسم رمان بگردید و ببینید کسی اسمش رو نگفته باشه، بعد پاسخ بدید!
  • تا وقتی مطمئن نیستید جواب ندید!
  • برای تاکید بر پیدا کردن رمان مورد نظر، لازم نیست دوباره پست بفرستید و خواهش و التماس کنید!
  • از دکمه ی تشکر استفاده کنید.
  • برای پاسخگویی حتما از "نقل قول" استفاده کنید!
  • خلاصه ی تکراری نذارید لطفا!
  • به اسم تاپیک دقت کنید؛ این تاپیک برای رمان هایی هست ک شما اسمش رو نمیدونید اما خلاصش رو به یاد دارید، نه رمان های درخواستی شما!
  • اگر دیدی کاربری پاسخ اشتباهی داده، فقط کافیه اون رو با عنوان"پاسخ اشتباه" گزارش بزنید تا پاسخ اشتباه پاک بشه، اگرهم پاسخ درست رو میدونید کافیه دکمه "نقل قول" پست کاربری که خلاصه رو ارسال کرده رو بزنید و جواب بدید، هرگز پاسخ اشتباه رو نقل قول نکنید تا پاسخ درست بدید!
  • اگر دیدید کسی این قوانین رو نقض کرد، دکمه گزارش رو بزنید!
  • برای ابراز خوشحالی به کسی که پاسخ شمارو داده، فقط از دکمه تشکر استفاده کنید و نظری ارسال نکنید!
پیشاپیش سپاس از همکاریتون؛
موفق و پیروز:rose:

" تیم مدیریت انجمن رمان 98"
سلام من دنبال ی رمان ام ک اینجوری بود داستانش:
سه تا پسرن ک میخوان بخاطر انتقام از چند مرد به دختراشون نزدیک بشن و به دختراشون ضربه بزنن با ی تصادف ساختگی ماجرا را رو شروع میکنن،ا بخاطر ی مشکلی دخترا مجبور میشن با پسرا ازدواج کنن اما بعدا میفهمن ک قصد پسرا از این ازدواج انتقام بوده،اما پسرا عاشق دخترا شدن واسه همین بیخیال انتقام میشن و سعی میکنن از دل دخترا ماجرای انتقام رو در بیارن اما دخترا باهاشون قهر میکنن اخر رمانم یکی از دخترا تصادف میکنه و کور میشه اما عملش میکنن با اون عمل خوب میشه اما ب پسره چیزی نمیگه تا تلافی انتقام باشه، تو این رمان یادمه یکی از پسرا مامانشو از دست داده بود و می‌خواست انتقام اونو بگیره یکی دیگه اشون انتقام برادرش و یکی دیگه از پسرا انتقام نامزدش رو میخواست بگیره،
اگه کسی میدونه اسم رمان رو ممنون میشم بگه


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: paeez81، SheRviN DoKhT، SAEEDEH.T و یک کاربر دیگر

Shaghaygh

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/6/20
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
12
امتیاز
73
سن
29
زمان حضور
3 ساعت 15 دقیقه
سلام به دنبالی این رمان رمان هستم
دختری تک فرزند که از خانواده خیلی پولدار است مغرور و متکبر (پدر دختره شرکت فکر کنم دارو سازی یاصادارت دارویی داشت)
این دختر بر اثر ی تصادف با پسری به اسم امیر اشنا میشه
و امیر هم برای اینکه از دختر به خاطر مغرور بودنش انتقام بگیر
نقشه ای میریزه و دختره به خانه اش دعوت میکنه و هم زمان کاری میکنه که پدر دختره هم به خانه بیاد
پدر دختره هم وقتی این دو تا را باهم میبینه مجبورشان میکنه که باهم ازدواج کنند هر چند که دختر نمیخواست
بعد ازدواج طبقه بالای خانه مادر شوهر زندگی میکنند دو یا سه تا خواهر شوهر داره
خانواده امیر مذهبی هستند و دختره مسخره و اذیت میکنند
مادر شوهر که میبینه دختره پسرش نمیخواد
با دختر صحبت میکنه و ازش میخواد به خودش و پسره مهلت بده تا با زندگی کنار بیان
بعد از دوماه که دختر میبینه چاره ای نداره زندگی اش با پسر ادادمه میده
و با دعوت مادرش به خانه شان میره که انجا پدر به دختر میگه امیر پسر خوبی و سعی کن با شوهرت مدار کنی

از طرفی هم که پسر در ی رستوران خوانندگی میکرده و این برای دختره که خیلی خودش با کلاس میدونسته زشت بوده
با پدرش صحبت میکنه که به امیر کمک کنه تا خواننده بشه

بعد از مدتی همه چیز درست میشه و امیر به یک خواننده تبدیل میشه و در اولین کنسرت اش دختره دوست صمیمی اش به اسم شراره میبینه
شراره از خانواده خیلی سطح پایین بوده
و هیچ وقت نمیتونست پولدار بودن دوست اش ببینه واسه همین با فکر اینکه بتونه امیر از چنگ دوستش دربیاره

مدام از امیر پیش دوست اش بدگویی میکنه
از طرفی هم منشی کار امیر شده بود


این وسط دختره برای اولین بار که باردار میشه بدون اینکه به امیر بگه با دارو بچه را سقط میکنه

وقتی هم برای بار دوم به پیشنهاد خودش باردار میشه بچه سقط میشه
و با امیر درگیر میشه و بحث میکنه

هر چقدر امیر میخواهد شرار را از زندگی اش دور کنه دختر اجازه نمیده

دختر وقتی میبینه با هم مشکل دارند به پیش مشاور میره(که پسر عمه امیر محصوب میشه و اسمش متین)

متین هم به دختره میگه احتمالا شرار داره بهش دروغ میگه

دختر یکبار بدون هماهنگی وارد دفتر کار امیر میشه و میبینه که شرار دستاش دور کمر امیر گذاشته
وبهش میگه من دوست دارم و دختره هیچ ارزشی برای تو نمیذاره و
بعد که متوجه دختره میشند

دختره با شراره بحث اش میشه وبعد ی چک براش مینویسه بهش میگه از اینجا اخراجی و میفهمه تمام این مدت امیر خودش دوست داشته و پایان

این رمان واقعا زیباست
♪به نام ایزد یکتا♪
با سلام خدمت کاربران گرامی!
این تاپیک به دلیل پیدا کردن رمان هایی که شما خلاصه ای از اون میدونید اما اسمش رو بخاطر نمیارید، زده شد تا شما راحت تر باشید!
رعایت قوانین، اجباریست!
در صورت رعایت نکردن، به کاربر اخطار داده میشه!

قوانین:

  • سعی کنید هرچیزی که از خلاصه به یاد دارید با ذکر جزئیات بنویسید تا دوستان رو در پیدا کردن سریع و راحت تر رمـان یاری کنید.
  • قبل از گفتن اسم رمان بگردید و ببینید کسی اسمش رو نگفته باشه، بعد پاسخ بدید!
  • تا وقتی مطمئن نیستید جواب ندید!
  • برای تاکید بر پیدا کردن رمان مورد نظر، لازم نیست دوباره پست بفرستید و خواهش و التماس کنید!
  • از دکمه ی تشکر استفاده کنید.
  • برای پاسخگویی حتما از "نقل قول" استفاده کنید!
  • خلاصه ی تکراری نذارید لطفا!
  • به اسم تاپیک دقت کنید؛ این تاپیک برای رمان هایی هست ک شما اسمش رو نمیدونید اما خلاصش رو به یاد دارید، نه رمان های درخواستی شما!
  • اگر دیدی کاربری پاسخ اشتباهی داده، فقط کافیه اون رو با عنوان"پاسخ اشتباه" گزارش بزنید تا پاسخ اشتباه پاک بشه، اگرهم پاسخ درست رو میدونید کافیه دکمه "نقل قول" پست کاربری که خلاصه رو ارسال کرده رو بزنید و جواب بدید، هرگز پاسخ اشتباه رو نقل قول نکنید تا پاسخ درست بدید!
  • اگر دیدید کسی این قوانین رو نقض کرد، دکمه گزارش رو بزنید!
  • برای ابراز خوشحالی به کسی که پاسخ شمارو داده، فقط از دکمه تشکر استفاده کنید و نظری ارسال نکنید!
پیشاپیش سپاس از همکاریتون؛
موفق و پیروز:rose:

" تیم مدیریت انجمن رمان 98"
یر اشنا میشه
و امیر هم برای اینکه از دختر به خاطر مغرور بودنش انتقام بگیر
نقشه ای میریزه و دختره به خانه اش دعوت میکنه و هم زمان کاری میکنه که پدر دختره هم به خانه بیاد
پدر دختره هم وقتی این دو تا را باهم میبینه مجبورشان میکنه که باهم ازدواج کنند هر چند که دختر نمیخواست
بعد ازدواج طبقه بالای خانه مادر شوهر زندگی میکنند دو یا سه تا خواهر شوهر داره
خانواده امیر مذهبی هستند و دختره مسخره و اذیت میکنند
مادر شوهر که میبینه دختره پسرش نمیخواد
با دختر صحبت میکنه و ازش میخواد به خودش و پسره مهلت بده تا با زندگی کنار بیان
بعد از دوماه که دختر میبینه چاره ای نداره زندگی اش با پسر ادادمه میده
و با دعوت مادرش به خانه شان میره که انجا پدر به دختر میگه امیر پسر خوبی و سعی کن با شوهرت مدار کنی

از طرفی هم که پسر در ی رستوران خوانندگی میکرده و این برای دختره که خیلی خودش با کلاس میدونسته زشت بوده
با پدرش صحبت میکنه که به امیر کمک کنه تا خواننده بشه

بعد از مدتی همه چیز درست میشه و امیر به یک خواننده تبدیل میشه و در اولین کنسرت اش دختره دوست صمیمی اش به اسم شراره میبینه
شراره از خانواده خیلی سطح پایین بوده
و هیچ وقت نمیتونست پولدار بودن دوست اش ببینه واسه همین با فکر اینکه بتونه امیر از چنگ دوستش دربیاره

مدام از امیر پیش دوست اش بدگویی میکنه
از طرفی هم منشی کار امیر شده بود


این وسط دختره برای اولین بار که باردار میشه بدون اینکه به امیر بگه با دارو بچه را سقط میکنه

وقتی هم برای بار دوم به پیشنهاد خودش باردار میشه بچه سقط میشه
و با امیر درگیر میشه و بحث میکنه

هر چقدر امیر میخواهد شرار را از زندگی اش دور کنه دختر اجازه نمیده

دختر وقتی میبینه با هم مشکل دارند به پیش مشاور میره(که پسر عمه امیر محصوب میشه و اسمش متین)

متین هم به دختره میگه احتمالا شرار داره بهش دروغ میگه

دختر یکبار بدون هماهنگی وارد دفتر کار امیر میشه و میبینه که شرار دستاش دور کمر امیر گذاشته
وبهش میگه من دوست دارم و دختره هیچ ارزشی برای تو نمیذاره و
بعد که متوجه دختره میشند

دختره با شراره بحث اش میشه وبعد ی چک براش مینویسه بهش میگه از اینجا اخراجی و میفهمه تمام این مدت امیر خودش دوست داشته و پایان

این رمان واقعا زیباست


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
  • تشکر
  • تعجب
  • قهقهه
Reactions: Deana، Mahta.ra، SheRviN DoKhT و 2 نفر دیگر

شاهان

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/6/20
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
1
امتیاز
71
سن
30
زمان حضور
3 دقیقه
سلام. رمانی که به اجبار دختر با پسر یه خانواده ازدواج میکنه که بچه بیاره، پسر وبش میکنه ولی بردارشوهرش که اسمش علیرضاس هواشو داره و کمکش میکنه


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
  • تشکر
Reactions: SheRviN DoKhT

Shaghaygh

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/6/20
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
12
امتیاز
73
سن
29
زمان حضور
3 ساعت 15 دقیقه
دنبال رمانی هستم ک دختره درآن زیاد اهل حجاب نیست وخانواده پسره مذهبی است .دختر پسره بعدازمدتی باهم ازدواج میکنند ومیفهمنند دختره باردارنمیشه وخانواده پسره میگه باید ازهم جدا بشین ازهم طلاق میگیرند .دخترهم میره باعموی کوچک ناتنی پسره ازدواج میکنه وعموئه هم دخترداشته .اسم عموئه سیاوشه .اسم دختره اریانا
اسم رمان :(به من نگاه کن )است


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، mahaflaki و ❁کوکے❁
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا