خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

vettue

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/4/20
ارسال ها
98
امتیاز واکنش
2,072
امتیاز
163
محل سکونت
NEVER EVER LAND
زمان حضور
19 روز 6 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
نام رمان: التفاف
نام نویسنده: vettue(غزل.م)
ژانر: اجتماعی - عاشقانه
خلاصه:
التفاف، داستان دختر خوش‌بینی‌ست که در آستانه‌ی بیست و نه سالگی‌اش، برای آنچه که همیشه آرزویش را داشته، آمادگی کامل دارد؛ اما، شبی، یک اتفاق زندگی دختر قصه را دستخوش تغییرات بسیار می‌کند!
لینک رمان:


رمان التفاف | vettue(غزل.م) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Ghazaleh.A، Narges_Alioghli و 6 نفر دیگر

Mounes Hasanpour

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/4/20
ارسال ها
56
امتیاز واکنش
1,229
امتیاز
153
زمان حضور
18 روز 6 ساعت 5 دقیقه
خب به عنوان اولین نفر شروع کنیم!:blissb:

غزل خیلی ساله که می‌شناسمت. اولین بار شیفته قلم و تواناییت تو نوشتن شدم و همون باعث یه گپ کوچیک بین ما شد. گپی که سال‌هاست طول کشیده و انگار، کوتاه شدنی نیست. اعتراضی هم نیست!
به عالی بودن نوشته‌هات ایمان دارم و باید بگم که این دفعه درست تیر رو زدی وسط.


اگه از نکات مثبت بخوام شروع کنم _که فراوونه نمی‌دونم کجا بریزم:l3b:_ باید بگم که:
ـ ریتم داستان دل‌نشینه؛ خیلی ملو داره پیش می‌ره و مخاطب نرم نرم با داستان خو می‌گیره و جلو می‌ره.
ـ نحوه نگارش و به تحریر دراوردن داستان هم که حرف نداره، من با سبکت عشق می‌کنم.
ـ احساس هم از لابه‌لایِ کلمه‌ها پرواز می‌کنه و یه گوشه از قلبم می‌شینه.
ـ فضاسازی رو هم دوست. نه با گفتن جزییات زیاد حوصله ‌سَربره، نه اون‌قدر تفریط شده که مخاطب نتونه هیچ تجمسی داشته باشه. کاملا به اندازه، در واقع مختصر و مفید!
ـ سو‌ژه داستان هنوز کامل مشخص نیست و خب طبیعیه، به هر حال اوایل رمانیم. اما تو خاص بودن سوژه‌های تو، هیچ شک و شبه‌ای وجود نداره! این رو همین اول میندازم قاطی نکات مثبت! کسی هم اعتراض نکنه. :madb:

خب خب؛ بریم سراغ نکات منفی:baehb:

:readingb: راستش خیلی زوم کردم تا این رو بگم. زوم کردن‌های منم که می‌دونی چطوریه؟! همون ایرادای...!

ـ این چه وضعشه؟ سیزده پارت گذاشتی و هی شهرزاد شهرزاد! دِ بسه دیگه! یکم هم از بقیه بدونیم. یه جا یه اشاره ریز به کیان کردی و باز ولش کردی بچم رو که!
ـ اینکه نگارشت عام نیست، جزء ایراداته؟ :|
ـ سرعت عمل شهرزاد رو مخمه؛ سریعا رسیدگی کن.

خدایی بسه دیگه، نه؟ همین‌ها هم با موچین درآوردم!
ایرادات کلی که من نمی‌بینم. ایرادات جزئی هم که مخصوص هر پارته، همیشه بهت گفتم و خواهم گفت.

صدای ترکوندن میاد!


رمان التفاف | vettue(غزل.م) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • تشویق
  • عالی
Reactions: MĀŘÝM، Ghazaleh.A، Narges_Alioghli و 6 نفر دیگر

vettue

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/4/20
ارسال ها
98
امتیاز واکنش
2,072
امتیاز
163
محل سکونت
NEVER EVER LAND
زمان حضور
19 روز 6 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
خب به عنوان اولین نفر شروع کنیم!:blissb:
منور کردیمون بانو:flirty4b:

غزل خیلی ساله که می‌شناسمت. اولین بار شیفته قلم و تواناییت تو نوشتن شدم و همون باعث یه گپ کوچیک بین ما شد. گپی که سال‌هاست طول کشیده و انگار، کوتاه شدنی نیست. اعتراضی هم نیست!
به عالی بودن نوشته‌هات ایمان دارم و باید بگم که این دفعه درست تیر رو زدی وسط.


خوشحالم که اون گپ کوچیک بین من و تو سر رمان، شد آغازگر یه دوستی عمیق.

نه تو رو خدا اعتراضم بکن... قشنگ من و تو => :g13b:
عزیزی:roseb:

اگه از نکات مثبت بخوام شروع کنم _که فراوونه نمی‌دونم کجا بریزم:l3b:_ باید بگم که:
ـ ریتم داستان دل‌نشینه؛ خیلی ملو داره پیش می‌ره و مخاطب نرم نرم با داستان خو می‌گیره و جلو می‌ره.
ـ نحوه نگارش و به تحریر دراوردن داستان هم که حرف نداره، من با سبکت عشق می‌کنم.
ـ احساس هم از لابه‌لایِ کلمه‌ها پرواز می‌کنه و یه گوشه از قلبم می‌شینه.
ـ فضاسازی رو هم دوست. نه با گفتن جزییات زیاد حوصله ‌سَربره، نه اون‌قدر تفریط شده که مخاطب نتونه هیچ تجمسی داشته باشه. کاملا به اندازه، در واقع مختصر و مفید!
ـ سو‌ژه داستان هنوز کامل مشخص نیست و خب طبیعیه، به هر حال اوایل رمانیم. اما تو خاص بودن سوژه‌های تو، هیچ شک و شبه‌ای وجود نداره! این رو همین اول میندازم قاطی نکات مثبت! کسی هم اعتراض نکنه. :madb:


بابت همه این تعریفها دنیایی ممنون و اصلا اینکه نمیدونم چطور بروز بدم این همه احساس خوبی که بهم دادی! (میدونی که من ابراز احساساتم، ر... ببخشید! گند زده خداییه. :) )
خوشحالم که اینا نقطه قوتشه؛ خوشحالم که تویی که بیشتر وقتها "فاخر" میخونی و سختگیری، اینارو گفتی بهم!:g3b::flirty8b:


خب خب؛ بریم سراغ نکات منفی:baehb:
:readingb: راستش خیلی زوم کردم تا این رو بگم. زوم کردن‌های منم که می‌دونی چطوریه؟! همون ایرادای...!

ـ این چه وضعشه؟ سیزده پارت گذاشتی و هی شهرزاد شهرزاد! دِ بسه دیگه! یکم هم از بقیه بدونیم. یه جا یه اشاره ریز به کیان کردی و باز ولش کردی بچم رو که!
ـ اینکه نگارشت عام نیست، جزء ایراداته؟ :|
ـ سرعت عمل شهرزاد رو مخمه؛ سریعا رسیدگی کن.


امیدوارم تا آخر رمان، نکات منفی داستان همینجوری بمونه :readingb::blinkb::l3b:
راجع به اولی ولی فقط یه چیز بگم، الهی الصبر:bookreadb: شهرزاد اصلی ترینه و حس میکردم لازمه خیلی بیشتر بدونید تا دلیل کارهای بعدش مشخص تر باشه. کیان هم از اصلی هاست. ولی باقی شخصیتها سیاهی لشگرن و داستان هنوز شروع نشده زیاد.
یه سرنخ : صدای مزاحم رو جدی بگیریم.:smileb:


خدایی بسه دیگه، نه؟ همین‌ها هم با موچین درآوردم!
ایرادات کلی که من نمی‌بینم. ایرادات جزئی هم که مخصوص هر پارته، همیشه بهت گفتم و خواهم گفت.

صدای ترکوندن میاد!
کلی خوشحالم کردی با نظری که اینجا نوشتی برام. کلی ارزش داشت.
تو از جمله آدمای امیدبخش زندگی منی که معتقدم هر کس باید یه "تو" داشته باشه تو زندگیش.

تا آخر راضی بمونی! :)


رمان التفاف | vettue(غزل.م) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • تشویق
Reactions: MĀŘÝM، Ghazaleh.A، Narges_Alioghli و 6 نفر دیگر

VIDA VAHED

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/4/20
ارسال ها
134
امتیاز واکنش
1,921
امتیاز
163
محل سکونت
غرب
زمان حضور
18 روز 5 ساعت 9 دقیقه
التفاف؛
اسمی جالب و سوال برانگیز!
معمولا واكنش ها متوجه معنی التفاف بود و اولین سوالی كه در ذهنمان ایجاد شد، این بود كه معنی التفاف یعنی چه؟!

التفاف: در هم تنیدگیِ خود - در هم پیچیدگیِ خود

وقتی معنی اسم را درتاپیك اول خواندم، فهمیدم كه با یك پیچیدگی درونی و كشمكش روبه رو خواهیم شد. برای من التفاف نوید یك درگیری درونی برای شهرزاد قصه ماست. شهرزادی كه با تنهایی و گذشته و اینده اش دست به گریبان است و این موضوع را می توان به خوبی از رفتارهایش برداشت كرد.
شهرزادی كه قصه گو است. قصه زندگیش را هرروز ضبط می كند و كاست هایش را نگه می دارد. همین ویژگی هم باعث شد كه بعد از رمان بانوی قصه، عنوان بهترین شروع رمان را به التفاف لقب بدهم.

سیر رمان كند است و مخاطب فرصت دارد كه به ارامی با شهرزاد قصه گو اشنا شود. هنوز در مرحله ارامش قبل از طوفان به سر می بریم اما نشانه ها خبر از اتفاقات بزرگی می دهند.من همیشه معتقدم و می گویم كه نویسنده باید مانند یك مین گذار حرفه ای عمل كند. باید بتواند مین های انفجاری اش را به خوبی زیر خاك جاساز كند تا در موقع و شرایط مناسب بتركند. صدایی كه پشت تلفن است، مشكوك شدن های كیان، فردی كه قرار است به كافه بیاید همه و همه خبر از مین هایی می دهند كه غزل برایمان زیر خاك جاساز كرده است.

و اما شخصا گله دارم از وقت هایی كه صرف می شود اما صرف رمان نمی شود!
پست گذاری ها منظم نیستند و این برای یك نویسنده انلاین نویس چندان ویژگی خوبی نیست. گه گاهی باعث می شود مخاطب های چشم به راهت را از دست بدهی.

از سوی دیگر، توصیف زمان خوب است اما توصیف مكان احتیاج به پردازش بیشتری دارد. اورهان پاموك در داستان كوتاه ادم های مشهور، بار انتقال احساسات را به دوش توصیف های خود می اندازد. بیش از اینكه دیالوگ ها و خود نویسنده مستقیما اشاره كنند، توصیف اطراف باعث انتقال غم و اندوه بسیاری به مخاطب می شود. اما ما به توصیف های كارامد احتیاج داریم. گاهی نیاز به توصیف رنگ چشم استاد ادبیات نداریم و فقط جهت اب بستن و افزایش حجم رمان به كار می رود. اما گاهی رنگ چشم او برای شناخت یك قاتل و چهره نگاری پلیسی لازم است.

در كل بی صبرانه منتظر پست های بعدی هستم و به دوستانی كه هنوز این رمان را مطالعه نكرده اند، التفاف را پیشنهاد می كنم.


*با آرزوی موفقیت روزافزون برای غزل عزیز*


رمان التفاف | vettue(غزل.م) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: زینب باقری، MĀŘÝM، Ghazaleh.A و 9 نفر دیگر

vettue

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/4/20
ارسال ها
98
امتیاز واکنش
2,072
امتیاز
163
محل سکونت
NEVER EVER LAND
زمان حضور
19 روز 6 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
التفاف؛
اسمی جالب و سوال برانگیز!
معمولا واكنش ها متوجه معنی التفاف بود و اولین سوالی كه در ذهنمان ایجاد شد، این بود كه معنی التفاف یعنی چه؟!


التفاف: در هم تنیدگیِ خود - در هم پیچیدگیِ خود

وقتی معنی اسم را درتاپیك اول خواندم، فهمیدم كه با یك پیچیدگی درونی و كشمكش روبه رو خواهیم شد. برای من التفاف نوید یك درگیری درونی برای شهرزاد قصه ماست. شهرزادی كه با تنهایی و گذشته و اینده اش دست به گریبان است و این موضوع را می توان به خوبی از رفتارهایش برداشت كرد.
شهرزادی كه قصه گو است. قصه زندگیش را هرروز ضبط می كند و كاست هایش را نگه می دارد. همین ویژگی هم باعث شد كه بعد از رمان بانوی قصه، عنوان بهترین شروع رمان را به التفاف لقب بدهم.

سیر رمان كند است و مخاطب فرصت دارد كه به ارامی با شهرزاد قصه گو اشنا شود. هنوز در مرحله ارامش قبل از طوفان به سر می بریم اما نشانه ها خبر از اتفاقات بزرگی می دهند.من همیشه معتقدم و می گویم كه نویسنده باید مانند یك مین گذار حرفه ای عمل كند. باید بتواند مین های انفجاری اش را به خوبی زیر خاك جاساز كند تا در موقع و شرایط مناسب بتركند. صدایی كه پشت تلفن است، مشكوك شدن های كیان، فردی كه قرار است به كافه بیاید همه و همه خبر از مین هایی می دهند كه غزل برایمان زیر خاك جاساز كرده است.

و اما شخصا گله دارم از وقت هایی كه صرف می شود اما صرف رمان نمی شود!
پست گذاری ها منظم نیستند و این برای یك نویسنده انلاین نویس چندان ویژگی خوبی نیست. گه گاهی باعث می شود مخاطب های چشم به راهت را از دست بدهی.

از سوی دیگر، توصیف زمان خوب است اما توصیف مكان احتیاج به پردازش بیشتری دارد. اورهان پاموك در داستان كوتاه ادم های مشهور، بار انتقال احساسات را به دوش توصیف های خود می اندازد. بیش از اینكه دیالوگ ها و خود نویسنده مستقیما اشاره كنند، توصیف اطراف باعث انتقال غم و اندوه بسیاری به مخاطب می شود. اما ما به توصیف های كارامد احتیاج داریم. گاهی نیاز به توصیف رنگ چشم استاد ادبیات نداریم و فقط جهت اب بستن و افزایش حجم رمان به كار می رود. اما گاهی رنگ چشم او برای شناخت یك قاتل و چهره نگاری پلیسی لازم است.

در كل بی صبرانه منتظر پست های بعدی هستم و به دوستانی كه هنوز این رمان را مطالعه نكرده اند، التفاف را پیشنهاد می كنم.


*با آرزوی موفقیت روزافزون برای غزل عزیز*
به به، ویدا :dance1b:
خب اول باید بگم که از تعریف‌هات ممنونم و خوشحالم که التفاف رو دوست داری و امیدوارم در ادامه از خوندنش پشیمونت نکنم.(اشاره به روند نامنظم پست‌گذاری)
ولی خب یکم منصف باش؛ من واقعا سرم شلوغه. :blinkb:

راجع به توصیف مکان و ظاهر خودم هم گفته‌بودم که یه ادیت می‌خواد؛ مخصوصا اولش و در جریانم که کافی نیست برای مخاطب که فضارو تصور کنه. روش کار می‌کنم.

تو هم از جمله امیدبخش‌های زندگی منی.

ممنونم که اینجا اومدی. :g3b:


رمان التفاف | vettue(غزل.م) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: MĀŘÝM، Narges_Alioghli، masihabzed و 5 نفر دیگر

Narges_Alioghli

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/1/20
ارسال ها
486
امتیاز واکنش
13,887
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار
زمان حضور
84 روز 17 ساعت 20 دقیقه
به نام آنکه من و تو هر دو می‌پرستیم، آنکه به جسم روح و جان و به ذهن اندیشه و خیال بخشید؛ خدا
نقد و بررسی رمان التفاف
التفاف، خوش‌آهنگ و جذاب و همچنین با معنایی خاص و رازآلود، در هم پیچیدن، خواننده را مجبور می‌کند که نگاهی به پست معرفی بیندازد:
التفاف، داستان دختر خوش‌بینی‌ست که در آستانه‌ی بیست و نه سالگی‌اش، برای آنچه که همیشه آرزویش را داشته، آمادگی کامل دارد؛ اما، شبی، یک تلفن و صدایی از گذشته های دور، سرآغاز برملاشدن رازهایی میشود که زندگی شهرزاد را دستخوش تغییرات بسیار می‌کند!
ذهن خواننده پر از سوال می‌شود. شهرزاد آرزوی چه چیزی دارد؟ چه کسی به شهرزاد تلفن می‌زند؟ چه می‌گوید؟ چه اتفاقی خواهد افتاد؟و... آنقدر روی مغز خواننده کار می‌کند که ادامه دهد و این جذابیت با مقدمه ساپورت می‌شود که بسیار پرمفهوم است.
من خواننده، با اشتیاق و ذوقی مهارنشدنی، سری به پارت اول می‌زنم که بی‌نظیر است. چرا شهرزاد نباید روز تولدش را دوست داشته باشد؟ او چه کسی را از دست داده؟ این عزیزترین پدر بوده؟ مادر بوده؟ خواهر بوده؟ معشوق بوده؟ و...
یک کلام، شما با نام، خلاصه، مقدمه و آغاز بی‌نظیر خود، خواننده را وادار می‌کنید که رمان را ادامه دهد. چنین هماهنگی و هدف مشترکی میان پست های ابتدایی رمان شایان تحسین است. بخش‌های بسیاری از‌ مقدمه با خلاصه هماهنگ بود، ژانر اجتماعی به خوبی در مقدمه نشان داده شده بود و همچنین اسراری که فاش می‌شود و تغییرات زندگی شهرزاد با شکوه از دست‌رفته در مقدمه ساپورت شده بود.
فقط همین نیست، این جذابیت ابتدایی با قلم قوی شما و داستان‌پردازی و صحنه‌های بدیع و به دور از کلیشه‌تان ادامه می‌یابد و خواننده را دلسرد نمی‌کند.
قدرت قلم شما در توصیفات فراتر از هر چیزی خود را به نمایش می‌گذارد. قلمتان علاوه بر ملایم و احساسی بودن، اگر نیاز باشد تند و حمله‌وار هم هست! بخش اجتماعی رمان تا اینجا تا حدودی کلیشه‌ای بود، افکار پوسیده در مورد زنان، اما با چنین قلمی باز هم جذاب است.
اینکه می‌دانید در چه موقعیتی چطور باید بنویسید خود یک توانایی عالی است. جایی احساسی، جایی حمله‌وار، جایی منطقی و...
این بیان احساسات عالی را مدیون زاویه دید انتخابی مناسب هستید.
طوری که با خونسردی و عدم لغزش روی مرز متن سنگین و بیانی صمیمی قدم می‌زنید و طوری که متن هم غنی از آرایه و هم ساده و خودمانی است و در عین حال مضحک به نظر نمی‌رسد را هرگز ندیده‌ام.
شهرزاد رفت جلوی آینه و خود را توصیف کرد:
خودم را در آینه نگاه کردم. چشم‌های قهوه‌ای روشنی که زیرشان گود رفته‌بود و دیگر هیچ فروغ و امیدی در آن دو پرسه نمی‌زد و پوست گندمی‌ای که مدت‌ها بود پذیرای رنگ پریدگی‌هایم شده‌بود، این روزها بیش‌تر از هر جز دیگری به چشم می‌آمد.
ساده‌ترین راه توصیف برای نویسنده و البته راهی که چندان مورد پسند خواننده و منتقد نیست. چیزی که در رمان‌های بسیاری دیده می‌شود. چقدر بهتر می‌شد اگر شما با حرف کاراکتری دیگر که با نگرانی از چشمان گودرفته و رنگ پریده‌ی شهرزاد صحبت می‌کرد این مسئله را نشان می‌دادید.
علائم نگارشی و مسائل رسم‌الخط تا حد زیادی در رمان رعایت شده که باعث می‌شود تمام تمرکز خواننده روی متن و داستان باشد و حواسش با مسائل ظاهری پرت نشود.
شخصیت‌پردازی رمان عالی است. شخصیت‌ها رفتارهای خاص خود را دارند و طی گذر زمان تغییر کرده‌اند. علاوه بر این، تغییر شخصیت‌ها گذر زمان را ملموس کرده است.
در مورد موضوع نمی‌توانم قاطع و محکم نظری دهم، هنوز موضوع و سوژه‌ی اصلی مشخص نیست اما با توجه به قلمی به این خوبی و تحریری به این جذابی، گمان نکنم موضوعی کلیشه‌ای در پیش داشته باشیم.
استفاده‌ی ظریف شما از عنصر تلویح خیره‌کننده است. کمتر کسی می تواند تلویحی به این جذابیت داشته باشد. طوری که خواننده را تا لـ*ـب چشمه می‌برید و تشنه برمی‌گردانید عالی است؛ اما توجه کنید که اگر افشای اسرار را زیادی هم کش بدهید سطح کار پایین می‌آید. کم‌کم و آرام‌آرام یکی دو راز را افشا کنید.
توصیفات شما به صورت قطره‌چکانی است و تاکنون که عالی پیش رفته. ذره‌ذره اطلاعات می‌دهید و نه سر خواننده را درد می‌آورید نه او را بی هیچ تصوری باقی می‌گذارید.
با توجه به سطح رمانتان پیشنهاد می‌کنم برای آن درخواست تگ کنید.
این رمان به همه‌ی عزیزان توصیه می‌شود.
با احترام فراوان و علاقه‌ی بی‌پایان
نرگس علی اوغلی
کادر نقد انجمن رمان98
1399/2/28


رمان التفاف | vettue(غزل.م) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: MĀŘÝM، VIDA VAHED، Ghazaleh.A و 7 نفر دیگر

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,158
امتیاز واکنش
10,559
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
بسم‌الله
نام رمان، التفاف که به معنای در هم پیچیدگی است! واقعا عالی بود! ذهن من خواننده را درگیر نمود و برای خواندن این رمان مشتاق شدم. دوست داشتم بدانم ارتباط معنی این عنوان خلاقانه، با رمان چیست. نویسنده برای کلیشه‌ای نبودن و تطبیق این نام، با ژانر رمان عاشقانه و اجتماعی می‌توان گفت کاملا موفق بوده!
خلاصه کوتاه و مفید بود؛ نه به من خواننده سیر داستان را لو داد و می‌توان گفت بی‌ارتباط با رمان هم نبوده و بازی با کلمات موجب کنجکاوی من خواننده در همین
شروع شده بود!

مقدمه، شعری بود که به نظر می‌رسید با محتوا و ژانر اجتماعی، یکی محسوب می‌شد.
نوار کاست، ظبط صدا؛ این رمان من را در حال و هوای رمان اثر جی اشر با عنوان «سیزده دلیل برای اینکه» پرتاب کرد! درسته، محتوا هیچ شبیه به آن فیلم و رمان نیست؛ اما این ایده می‌توان گفت تکراریست! وگرنه من در رمان‌های دیگر این چنین شروعی یافت نکردم.
شخصیت شهرزاد، من را به معنای نام رمان رساند! فردی که مدام در پستی و بلندی‌های زندگی به خود می‌پیچد و باز هم این سلیقه‌ی نویسنده در انتخاب نامی مناسب را می‌ توان تحسین نمود!
توصیفات چهره‌، می‌توان گفت با خلاقیت هر چه تمام‌تر نویسنده؛ تا به حال به خوبی بیان شده. هرچند نمی‌توان به صورت جامع آن را قلمداد کرد!
شاید یکی از نکاتی که من را جذب این رمان کرد، توصیفات خوب احساسات اشخاص رمان و مکان بود که همه چیز را واقعی و قابل لمس جلوه می‌داد!

هنوز تا به اینجای رمان، خیلی از معماها و سوال‌هایی که خواننده به دنبالش است
پدیدار نگشته؛ اما باز هم شاهد نقطه‌ی قوت دیگر این رمان هستیم!
هیچ چیز معلوم نیست و همینطور قابل حدس نیست! کم‌تر رمانی یافت می‌شود که
اینطور با ذهن خواننده بازی کند و این چه عالی است!
من خیلی برای کشف شخصیت پشت تلفن هیجان زده بودم. حتی آن شخص که
صدای ظبط شده و قاب عکس و... از آن یاد شد، درست است حدس‌هایی می‌توان زد؛ اما باز هم ذهن من را درگیر کرد!

شخصیت کیان، توصیف مختصری از چهره و موقعیت و شرایط گذشته و قدیم و همچنین رفتار او به خوبی بیان شد! در آخر نتیجه‌ای هم گرفته شد که علت این صمیمت بین شهرزاد و او از کجا نشعت می‌گرفته و من همچنان شاهد قلم خوب این نویسنده که من را تا به اینجای این رمان با اشتیاق از خواندنش پشیمان نکرده هستم و تنها اشتباه‌های نگارشی و تایپی باعث حواس پرتی من از داستان اصلی رمان می‌شد
با توجه به سطح خوب رمان پیشنهاد می‌کنم، برای رمان التفاف درخواست تگ بدید.
موفق باشید:good_luck:

کادر نقد انجمن رمان98


رمان التفاف | vettue(غزل.م) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: زینب باقری، زینب نامداری، MĀŘÝM و 7 نفر دیگر

vettue

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/4/20
ارسال ها
98
امتیاز واکنش
2,072
امتیاز
163
محل سکونت
NEVER EVER LAND
زمان حضور
19 روز 6 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
به نام آنکه من و تو هر دو می‌پرستیم، آنکه به جسم روح و جان و به ذهن اندیشه و خیال بخشید؛ خدا
نقد و بررسی رمان التفاف
التفاف، خوش‌آهنگ و جذاب و همچنین با معنایی خاص و رازآلود، در هم پیچیدن، خواننده را مجبور می‌کند که نگاهی به پست معرفی بیندازد:
التفاف، داستان دختر خوش‌بینی‌ست که در آستانه‌ی بیست و نه سالگی‌اش، برای آنچه که همیشه آرزویش را داشته، آمادگی کامل دارد؛ اما، شبی، یک تلفن و صدایی از گذشته های دور، سرآغاز برملاشدن رازهایی میشود که زندگی شهرزاد را دستخوش تغییرات بسیار می‌کند!
ذهن خواننده پر از سوال می‌شود. شهرزاد آرزوی چه چیزی دارد؟ چه کسی به شهرزاد تلفن می‌زند؟ چه می‌گوید؟ چه اتفاقی خواهد افتاد؟و... آنقدر روی مغز خواننده کار می‌کند که ادامه دهد و این جذابیت با مقدمه ساپورت می‌شود که بسیار پرمفهوم است.
من خواننده، با اشتیاق و ذوقی مهارنشدنی، سری به پارت اول می‌زنم که بی‌نظیر است. چرا شهرزاد نباید روز تولدش را دوست داشته باشد؟ او چه کسی را از دست داده؟ این عزیزترین پدر بوده؟ مادر بوده؟ خواهر بوده؟ معشوق بوده؟ و...
یک کلام، شما با نام، خلاصه، مقدمه و آغاز بی‌نظیر خود، خواننده را وادار می‌کنید که رمان را ادامه دهد. چنین هماهنگی و هدف مشترکی میان پست های ابتدایی رمان شایان تحسین است. بخش‌های بسیاری از‌ مقدمه با خلاصه هماهنگ بود، ژانر اجتماعی به خوبی در مقدمه نشان داده شده بود و همچنین اسراری که فاش می‌شود و تغییرات زندگی شهرزاد با شکوه از دست‌رفته در مقدمه ساپورت شده بود.
فقط همین نیست، این جذابیت ابتدایی با قلم قوی شما و داستان‌پردازی و صحنه‌های بدیع و به دور از کلیشه‌تان ادامه می‌یابد و خواننده را دلسرد نمی‌کند.
قدرت قلم شما در توصیفات فراتر از هر چیزی خود را به نمایش می‌گذارد. قلمتان علاوه بر ملایم و احساسی بودن، اگر نیاز باشد تند و حمله‌وار هم هست! بخش اجتماعی رمان تا اینجا تا حدودی کلیشه‌ای بود، افکار پوسیده در مورد زنان، اما با چنین قلمی باز هم جذاب است.
اینکه می‌دانید در چه موقعیتی چطور باید بنویسید خود یک توانایی عالی است. جایی احساسی، جایی حمله‌وار، جایی منطقی و...
این بیان احساسات عالی را مدیون زاویه دید انتخابی مناسب هستید.
طوری که با خونسردی و عدم لغزش روی مرز متن سنگین و بیانی صمیمی قدم می‌زنید و طوری که متن هم غنی از آرایه و هم ساده و خودمانی است و در عین حال مضحک به نظر نمی‌رسد را هرگز ندیده‌ام.
شهرزاد رفت جلوی آینه و خود را توصیف کرد:
خودم را در آینه نگاه کردم. چشم‌های قهوه‌ای روشنی که زیرشان گود رفته‌بود و دیگر هیچ فروغ و امیدی در آن دو پرسه نمی‌زد و پوست گندمی‌ای که مدت‌ها بود پذیرای رنگ پریدگی‌هایم شده‌بود، این روزها بیش‌تر از هر جز دیگری به چشم می‌آمد.
ساده‌ترین راه توصیف برای نویسنده و البته راهی که چندان مورد پسند خواننده و منتقد نیست. چیزی که در رمان‌های بسیاری دیده می‌شود. چقدر بهتر می‌شد اگر شما با حرف کاراکتری دیگر که با نگرانی از چشمان گودرفته و رنگ پریده‌ی شهرزاد صحبت می‌کرد این مسئله را نشان می‌دادید.
علائم نگارشی و مسائل رسم‌الخط تا حد زیادی در رمان رعایت شده که باعث می‌شود تمام تمرکز خواننده روی متن و داستان باشد و حواسش با مسائل ظاهری پرت نشود.
شخصیت‌پردازی رمان عالی است. شخصیت‌ها رفتارهای خاص خود را دارند و طی گذر زمان تغییر کرده‌اند. علاوه بر این، تغییر شخصیت‌ها گذر زمان را ملموس کرده است.
در مورد موضوع نمی‌توانم قاطع و محکم نظری دهم، هنوز موضوع و سوژه‌ی اصلی مشخص نیست اما با توجه به قلمی به این خوبی و تحریری به این جذابی، گمان نکنم موضوعی کلیشه‌ای در پیش داشته باشیم.
استفاده‌ی ظریف شما از عنصر تلویح خیره‌کننده است. کمتر کسی می تواند تلویحی به این جذابیت داشته باشد. طوری که خواننده را تا لـ*ـب چشمه می‌برید و تشنه برمی‌گردانید عالی است؛ اما توجه کنید که اگر افشای اسرار را زیادی هم کش بدهید سطح کار پایین می‌آید. کم‌کم و آرام‌آرام یکی دو راز را افشا کنید.
توصیفات شما به صورت قطره‌چکانی است و تاکنون که عالی پیش رفته. ذره‌ذره اطلاعات می‌دهید و نه سر خواننده را درد می‌آورید نه او را بی هیچ تصوری باقی می‌گذارید.
با توجه به سطح رمانتان پیشنهاد می‌کنم برای آن درخواست تگ کنید.
این رمان به همه‌ی عزیزان توصیه می‌شود.
با احترام فراوان و علاقه‌ی بی‌پایان
نرگس علی اوغلی
کادر نقد انجمن رمان98
1399/2/28
سلام و خسته نباشید می‌گم بهت نرگس جان و ممنونم از نقدت.
حرف‌هات بی‌شک خیلی خوشحالم کرد و خوشحالم که التفاف اینطور خوب در نظرت جلوه کرده.
من باب پاسخ یک قسمت از نقدت که مربوط می‌شد به کلیشه‌های اجتماعی - جدای کلیشه بودن توصیف چهره شهرزاد که خب می‌پذیرم قطعا - باید بگم ژانر اجتماعی، چه در داستان و چه در واقعیت، اتفاقات و مصائبی هست که برای یک سری مشابهش اتفاق میفته اما نحوه برخورد اطرافیان و خود شخصه که اون اتفاق رو می‌تونه متفاوت جلوه بده. یعنی می‌خوام بگم اینکه موضوع یا اتفاقی کلیشه باشه، تو همه رمان‌ها وجود داره قطعا. چون اجتماع ما - چه در برخورد با زنان و چه در مسائل دیگه - از خیلی لحاظ‌ها ضعیفه و هرچقدر که ما نویسنده‌ها بگیم، کمه حتی. بعلاوه، اتفاقات مشابهی برای خانواده‌های متعدد میفته که حتی بعضا اگر صفحه حوادث روزنامه خونده‌باشی، غالبا همه‌شون بیس یکسانی دارن و فقط افراد اون قاعده‌ن، که باعث شدن صفحه حوادث کاملا شبیه هم نباشه.

حس می‌کردم این دفاعیه رو باید بدم نسبت به کلیشه‌های اجتماعی :)
ازت ممنونم بابت نقدت. :roseb:


رمان التفاف | vettue(غزل.م) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • تشویق
  • جذاب
Reactions: MĀŘÝM، VIDA VAHED، Ghazaleh.A و 4 نفر دیگر

vettue

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/4/20
ارسال ها
98
امتیاز واکنش
2,072
امتیاز
163
محل سکونت
NEVER EVER LAND
زمان حضور
19 روز 6 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم‌الله
نام رمان، التفاف که به معنای در هم پیچیدگی است! واقعا عالی بود! ذهن من خواننده را درگیر نمود و برای خواندن این رمان مشتاق شدم. دوست داشتم بدانم ارتباط معنی این عنوان خلاقانه، با رمان چیست. نویسنده برای کلیشه‌ای نبودن و تطبیق این نام، با ژانر رمان عاشقانه و اجتماعی می‌توان گفت کاملا موفق بوده!
خلاصه کوتاه و مفید بود؛ نه به من خواننده سیر داستان را لو داد و می‌توان گفت بی‌ارتباط با رمان هم نبوده و بازی با کلمات موجب کنجکاوی من خواننده در همین
شروع شده بود!

مقدمه، شعری بود که به نظر می‌رسید با محتوا و ژانر اجتماعی، یکی محسوب می‌شد.
نوار کاست، ظبط صدا؛ این رمان من را در حال و هوای رمان اثر جی اشر با عنوان «سیزده دلیل برای اینکه» پرتاب کرد! درسته، محتوا هیچ شبیه به آن فیلم و رمان نیست؛ اما این ایده می‌توان گفت تکراریست! وگرنه من در رمان‌های دیگر این چنین شروعی یافت نکردم.
شخصیت شهرزاد، من را به معنای نام رمان رساند! فردی که مدام در پستی و بلندی‌های زندگی به خود می‌پیچد و باز هم این سلیقه‌ی نویسنده در انتخاب نامی مناسب را می‌ توان تحسین نمود!
توصیفات چهره‌، می‌توان گفت با خلاقیت هر چه تمام‌تر نویسنده؛ تا به حال به خوبی بیان شده. هرچند نمی‌توان به صورت جامع آن را قلمداد کرد!
شاید یکی از نکاتی که من را جذب این رمان کرد، توصیفات خوب احساسات اشخاص رمان و مکان بود که همه چیز را واقعی و قابل لمس جلوه می‌داد!

هنوز تا به اینجای رمان، خیلی از معماها و سوال‌هایی که خواننده به دنبالش است
پدیدار نگشته؛ اما باز هم شاهد نقطه‌ی قوت دیگر این رمان هستیم!
هیچ چیز معلوم نیست و همینطور قابل حدس نیست! کم‌تر رمانی یافت می‌شود که
اینطور با ذهن خواننده بازی کند و این چه عالی است!
من خیلی برای کشف شخصیت پشت تلفن هیجان زده بودم. حتی آن شخص که
صدای ظبط شده و قاب عکس و... از آن یاد شد، درست است حدس‌هایی می‌توان زد؛ اما باز هم ذهن من را درگیر کرد!

شخصیت کیان، توصیف مختصری از چهره و موقعیت و شرایط گذشته و قدیم و همچنین رفتار او به خوبی بیان شد! در آخر نتیجه‌ای هم گرفته شد که علت این صمیمت بین شهرزاد و او از کجا نشعت می‌گرفته و من همچنان شاهد قلم خوب این نویسنده که من را تا به اینجای این رمان با اشتیاق از خواندنش پشیمان نکرده هستم و تنها اشتباه‌های نگارشی و تایپی باعث حواس پرتی من از داستان اصلی رمان می‌شد
با توجه به سطح خوب رمان پیشنهاد می‌کنم، برای رمان التفاف درخواست تگ بدید.
موفق باشید:good_luck:

کادر نقد انجمن رمان98
سلام و خسته‌نباشید می‌گم بهت ملیکا جان و ممنونم بابت نقدت.
قطعا خیلی حس خوبیه که می‌بینم که خوشت اومده.
بابت همه چیزهایی که تو نقدت آوردی، ممنونم. ضمن حرفی که در نقل قول بالام در دفاع از خودم زدم، باید به شما این رو هم بگم که از زمانی که التفاف تو ذهن من در حد یه ایده‌بود و نوشتمش تا یادم نره، حدودا ۳ سال و اندی می‌گذره و اون زمان من هنوز سریال سیزده دلیل برای اینکه رو ندیده و کتابش رو نخونده‌بودم. هنوز هم همینه البته و خب از اینکه ناخواسته مشابهت‌هایی با اون داستان داره، نمی‌دونم چه کنم و خب دستم هم بسته‌ست چون کاست‌های ضبط‌شده‌ی شهرزاد بخشی از هویتشن و اگر نباشن، شخصیت داستان من بخشی از هویتش رو دیگه نداره. اما تمام تلاشم رو می‌کنم که داستانم متفاوت باشه و خواننده با خوندنش نگه "چه رمان کلیشه‌ای و دست پایینی!"

ازت ممنونم بابت نقدت.:flowerb:


رمان التفاف | vettue(غزل.م) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: MĀŘÝM، VIDA VAHED، Ghazaleh.A و 6 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا