#پارت_اول
#آدا
با عجله قدم برداشتم:
- آدا با توام دختر! وایسا کجا میری؟
با گونههای سرخ و اخمهای درهم جوابش را دادم:
- چی میگی سها؟ ولم کن حوصله ندارم. خیلی دلم خوشه تو هم بیست سوالی راه انداختی واسه من؟
به زور من رو روی نیمکت چوبی جلوی دانشکده نشوند. سرمای پاییز به تنم لرز انداخته بود. نگام...