رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
...از دست رفتنت چون غروب روزهای غریبانهی آبان دلم را تنگ و تیره میکند. ولی اگرت دل هزار بار بخواهد و آفرینگوید، هرگز بازنخواهم گشت.
این صندوقچهی خالی هم که اینک از بالای درّه پرتاب میکنم، باشد خاطرهای از این پیمان دردمند ولی خردمند!
#تیرالین
#تیغ_و_شکاف
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1: به هر حال
...زیباییاش هوش بسیار میبرد، ولی چگونه میتوانی شکاف تیغش بر دلت را فراموش کنی؟ بر خویش شو! معشـ*ـوقهی هزار و یک کس تو را همدمی راستین و ماندگار مینشود."
و کیست که با دلی لَبریز از زخم آن معشوق ستمگر، سخنهای تلخ خِرَد را پذیرا نباشد!
#تیرالین
#تیغ_و_شکاف
#بزم_خون_بزم_آتش
#دل_نوشته...
...آتش بوده است.
" و اگر این منم، بهر دیدار سراپای برازندهی تو از تیغ و آتش بسیار درمیگذرم، اگر این منم تیغ و شکافت را به جان میخرم و دوباره و دوباره همنشینت میشوم. گرچه تو مرا هیچ میخوانی و دریایی از اشک و اندوهم پیشکش میکنی، دلبر!"
#تیرالین
#تیغ_و_شکاف
#بزم_خون_بزم_آتش
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
...شیرینتر از عسلت به سختی گذر از هفتخوان رستم است.
و من بس خسته و رنجبارم، از دلی که مگر تو ای نامهربان هیچ نمیپسندد.
پس خواهشم این است که همچنان بیمهر از برم درگذر و مهر جانانهام را ریشخندی بازار بخوان، تا مگر این دلِ دیوانه روزی به خویش بازآید و زنجیر مهرت از هم بگسلد.
#تیرالین
#تیغ_و_شکاف
..." ای کاش هیچگاه از گوشهی چشمش نمینگریستم. آن سر و جامهی برازنده، آن ریشهای آذرتبار را همان بهتر که پَستانی چون خودش خوش دارند و بس. همان بهتر که در پی آهوان پسین زه کمانش پاره پاره شود و تیرالین به هیچ از ره این مهتران مینگذرد."
#تیرالین
#تیغ_و_شکاف
#بزم_خون_بزم_آتش
#دل_نوشته...
...از برت درگذرم و زه کمانِ آرمان زندگی برکشم. چرا که تیرالین را زخمان بسیار از بزمهایت بر پای است و نیکتر آن میداند که سوارکاری بهر آرمان و تندبادهای زندگی بیاموزد.
پس باز نیز بدرود ای دلبر تیغ و شکاف و ای پاییز خواندهی هزار دلبر!
#تیرالین
#تیغ_و_شکاف
#بزم_خون_بزم_آتش
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
...و با آگاهی بر سرشت پیوستهی خود میدانم باید اشکهایی هر چه فزون و جوهری هر چه بیشتر از سر بگذرانم، تا مگر پرسهی سوگ از سر و دل به نیکویی بگذرد.
#تیرالین
#تیغ_و_شکاف
#بزم_خون_بزم_آتش
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1: فکر کردم کار خاصی انجام دادم. برگرفته از آهنگ The Prophecy by Taylor swift
...سر میگذرانید، که تیرالین تنها نیک بیامد، تا به پهنای شانهات پایها کوبد، سوگها در باران اردیبهشت برانگیزد و پس از خونگر دیوانگی خویش قلم بردارد و تو را دلبر تیغ و شکاف داستانهای هر روزهاش میبخواند!
#تیرالین
#تیغ_و_شکاف
#بزم_خون_بزم_آتش
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1: مخالف
2: معشـ*ـوقههای...
...شد. [ و هنوز بانگ عقابی که گواه آن شکار بود بر گوش میرسد. ]
پس تیرالین زیبای من! دست از طلسم زندگی دوباره بر این پیکر بیجان بشوی، تن شاهدخت از سرای بیرون آور و بر خاک سپار، که اگرت سوگ بسیار از بُن جان برانگیزی خردهات مینگیرم.
#تیرالین
#تیغ_و_شکاف
#بزم_خون_بزم_آتش
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
...در بارانی سهمگین به دام افتادهای!
به یاد میآوری که تیرالین از تو هیچ نمیجویید، مگر روی خوش، خوی خوش و دیدار روزگار خوش!
و تواش چه پیشکش کردی؟ روی زهر، خوی مرگ و دیدار روزگاری از ننگ!
#تیرالین
#تیغ_و_شکاف
#بزم_خون_بزم_آتش
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1: بیمنطق
2: هنگامی که موهایت سفید...
...نبودی، فرمانروای دل و جانم شود.
و در راستین این منم که جور تیر رنج میان سینِه را میکشم و خون و زخم بر کوی دیوانگیام میفرستد.
" ارزشی نیست از تبار گُل باشد یا آتشی سوزان! تنها ایزد والا دستم برگیرد و از این بیابان سرد رهایم میدهد! "
#تیرالین
#تیغ_و_شکاف
#بزم_خون_بزم_آتش
#دل_نوشته...
...شمع شیداییاس دست و جامهام بسوخته!
پس...
" دوستت دارم، دیوانهی من!
دوستت دارم، ای برگزیده از چپ و راست!
و نیز درماندهی آن گوشه چشمت باشم، ای دلبرم، خزان تبار!"
#تیرالین
#تیغ_و_شکاف
#بزم_خون_بزم_آتش
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1: اعتراف
2: خواناست./همه چیز دربارهی او عجیب به نظر میرسد.
...گفتی و ندانستی رویارویت تنی بنشسته، که دل بر پایکوبی آتشت بسته!
پس تیرالین با آن سخنها دریافت که تو را فرزانگان، مهتر شناختهاند. که به راستی در پی چه اندوختهای بودم تا مگر از تیغ و شکافی آشکار چشم به راه شکوفهای از یاس باشم!
#تیرالین
#تیغ_و_شکاف
#بزم_خون_بزم_آتش
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
...تیرالین با چشمانِ خون، دلِ پاره و در میان آتشی سراسر، نخست دست به خونگر بسته بر پهلو بَرَد، سر از تن این مار زیبا برکَنَد و بهر گریز از آتشِ سوزان با دامنی در مشت، لًبخندی از پیروزی و دلی اندوهبار به سوی درب آزادی بگریزد.
#تیرالین
#تیغ_و_شکاف
#بزم_خون_بزم_آتش
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1...
...سر بدرود تو و کوزهی دلباختگیات سر دادم. ولی هربار به نیرنگ گوشه چشمی بازآمدم و اکنون نیز زبانِ بیباک بر گواه و گویش این خودباختگیست، خزانتبارم!
مرا به پاسخی راست و سزا چه در حقّه پیشکش خواهی کرد؟
#تیرالین
#تیغ_و_شکاف
#بزم_خون
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1: غروب آفتاب
2: سالهای گذشته...
...پیوسته بر خونگر مهر و دوستیام تکیه دار، ای مهربان!
من بدان زمزمه از سوزن شگفتی بر سبابه زخم خوردم!
ولی تیرالین! با این دلبر خزانتبار که سینِهات بشکافت و دل در بند کرد و این همرهی خوش زبان، چه خواهی کرد؟ بزم، رزم یا که زهر؟!
#تیرالین
#بزم_خون_بزم_آتش
#تیغ_و_شکاف
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
...گامی بر پشت برانم و از جای گیسوان پریشان، زلف بر بافت و از جای جامهی بزم، رزم بر تن آرم که ایزد همان موسای والایش نیک میداند بهر کاوش بسیار تو، جانِ خویش و دنبالهی این ره، تیغِ بر دست و خِردِ زلف بیش از ناز بزم به کار آید!
#تیرالین
#بزم_خون_بزم_آتش
#تیغ_و_شکاف
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1...
...جانان من؟ آیا رَواست که از دیگری ریسمان چنین و چرایت بخوانم، یا که بر فراز این بنشسته بر زمین تنهایی برمیآیی و دستِ روشنایم⁴ دراز میکنی؟"
#تیرالین
#بزم_خون_بزم_آتش
#تیغ_و_شکاف
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1: بزمی شامل افراد مختلف
2: آتش
3: هیجان زدگی بسیار
4: روشنا (اینجا): آشکار، رفع ابهام
به فرود آن ماه تابان در ژرفای شب پایها میکوفتم، تا مگر روز دیدار و وصال برآید، تا مگر رویاروی خورشید تابانت چندان در آ*غو*ش کشم، که سر و گیسو همنشین آن گوهر تبنده در سینِهات میشود و تو نیز چانه بر فراز و نوازشگر گیسوانم میسپاری!
#تیرالین
#بزم_خون
#تیغ_و_شکاف
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
...او در کشاکش شکارت به گرمی در بر میگیرد، زه کمانت را به بردباری باز میسازد و همانگونه که شکار پسینت میآموزد، آهوی گریختهات را به نوایی از آبشار نیکخواهی بر گذر از اندیشه میبخواند!
#تیرالین
#بزم_خون
#تیغ_و_شکاف
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1: شب گذشته
2: کمانی که زهاش پاره گشته است.