خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
  1. reyhaneh banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...با دهانی پر، با چشمان بازش خیره به صورت آهویی بود که سر خم کرده بود و با لبخند نگاهش می‌کرد.‌ دست کوچولوی همیشه روی هوایش را به سمت صورت آهو برد و باز هم طره‌ی آویزان موهای سیاه او را در چنگال اسیر کرد؛ اما اینبار نکشید و فقط نگه داشت. آهو ذوق زده خندید و گفت: #ریحانه_سعادت #ممنون_که_کپی_نمیکنی
  2. reyhaneh banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...جمع کرد. - حواسم هست... نگران حدیث نبودم چون آنچنان محکم او را به خود فشرده بود که محال بود رها شود. آرنجم را به چوب بلند تـ*ـخت تکیه دادم و نگاهشان کردم. آهو هنوز هم لباس مهمانی به تن داشت و شال نیم بندش نتوانسته بود حجم زیاد موهای درهم و برهمش را نگه دارد. #ریحانه_سعادت #ممنون_که_کپی_نمیکنی
  3. reyhaneh banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...کنم گرسنه است... شیر خشکشو نیاوردی؟ گریه‌های مظلومانه‌اش دلم را به آتش می‌کشید. - چرا چرا... ساک وسایلش تو ماشینه، مراقبش باش الان میگم سروش بره بیاره. سریع از اتاق خارج شدم و سوئیچ را به سروش سپردم تا آوردن وسایل را عهده دار شود و خودم هم به اتاق آهو برگشتم. #ریحانه_سعادت...
  4. reyhaneh banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...آن همه وسایل، یک بسته چسب زخم پیدا کردم آن هم چه چسبی! چسب زخم‌هایش هم فانتزی بود و روی هرکدام طرح‌های بامزه و کارتونی رسم شده بود. ناخواسته خنده‌ام گرفت. راست گفتم که این دختر در صورتی بازاری اتراق دارد که حتی کوچکترین وسایلش هم رنگ دارند، درست برعکس روح خودش. #ریحانه_سعادت #ممنون_که_کپی_نمیکنی
  5. reyhaneh banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...را نمی فهمیدم. منظورش از تفاله‌ها، زندگی سابق عمو کیهان با زن‌عمو مهتاج بود؟! چه داشت در مغزش می‌گذشت که صورت خنثی و بی حالتش آنقدر ترسناک و نفرت انگیز به نظر می‌رسید؟ چه کرد که ترسی عمیق وجودم را در بر گرفت و حریر ظریف دامن لباس عروس میان مشتم فشرده شد؟ چه کرد؟! #ریحانه_سعادت...
  6. reyhaneh banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...و بدنم فرو می‌‌رفت و دردی در جانم می‌پیچید که خیال می‌کردی سوزن‌هایی بسیج شدند تا گوشت تنت را آب کنند. آنقدر که لـ*ـبم را گاز گرفته بودم تا صدایم بیرون نرود، حتم داشتم پوست نازکش را زخم کردم؛ اما دست آخر با زحمت فراوان توانستم لباس را تن بزنم. مقابل آیینه ایستادم. #ریحانه_سعادت...
  7. reyhaneh banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...برایش رفت. روی صندلی لم دادم و با لبخندی شیرین گفتم: - خب حالا که نمی‌خوای خسته بشم راه بیفت تا تو گرمای ناجوانمردانه‌ی تابستون جون ندادیم. تابستان آن سال گرم بود و ترم‌های تابستانی دانشگاه هم بر گرمای آن افزوده بود! عماد بدون توجه به درخواستم، ناگهانی گفت: #ریحانه_سعادت...
  8. reyhaneh banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...نبود. سولماز را خوب می‌شناختم و می‌دانستم طوری تربیت شده است که محتاج احد و الناسی نباشد و بلند پرواز مستقل بار آمده بود. آدم مستقلی که فاکتورهای عجیبی برای زندگیش داشت و حالا من نمی‌دانستم آدمی با خصوصیات او چرا مشتاق نزدیک شدن به عموی شکسته و درمانده‌ی من است! #ریحانه_سعادت...
  9. reyhaneh banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...اگه برام غریبه بودی که نمی‌یاوردمت وسط خانواده‌ام... باور کن فرصت نشده بود بهت بگم سولی. همیشه از سولی گفتن‌های من لـ*ـذت می‌برد. لبخند کم‌جانی زد و حواسم بود که پوست انگشتش را کند. - خیلی خب... حالا اگه میخوای ببخشمت زود تند سریع تعریف کن ببینم قضیه از چه قراره. #ریحانه_سعادت #ممنون_که_کپی_نمیکنی
  10. reyhaneh banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...ورودش همراه بود با جعبه کادویی صورتی رنگ نسبتاً بزرگ درون دستش. کنارم ایستاد و من به احترامش بلند شدم. - تولدت مبارک آهو خانمم. جعبه را با لبخند به طرفم گرفت. پشت چشمی نازک کردم و همانطور که جعبه را از دستش می‌گرفتم، از سر شیطنت و بدون اینکه نگاهش کنم گفتم: #ریحانه_سعادت...
  11. reyhaneh banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...پرو، سولماز خانم هم اونجا منتظرته. تای ابرویم بالا رفت‌؛ پس خودش را رسانده بود. نفس عمیقی کشیدم و جواب لبخند خانم شیرازی را با لبخند کمرنگی دادم. نیم نگاهی هم به سمت عماد که خودش را با موبایلش سرگرم کرده بود نینداختم و به سمت اتاق پرو بزرگ انتهای سالن رفتم. #ریحانه_سعادت...
  12. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...حتی یک اینچ حرکت ندادم وبرخلاف تمایلم برای حرف زدن با او، با اخم‌های درهمم نظاره‌گر خیابان بودم. او هم ظاهراً تمایلی به برقراری ارتباط نداشت که در سکوت تلخ ماشین به رانندگی‌اش پرداخت. حسی درونم فریاد می‌زد که بحث امروز به مانند بحث‌های بچگانه‌ی قبلی نخواهد بود. #ریحانه_سعادت...
  13. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...مسئولیتش کم شود؛ اما من می‌خواستم کور و کر شوم و باور نکنم. گره طناب اعتماد میان من و سولماز روز به روز کورتر می‌شد، تا جایی که به خودم این جسارت را دادم و در مهمانی خانوادگی جشن تولدم او را هم وعده گرفتم. مهمانی که حتی هلیا هم تا به حال رنگ آن را ندیده بود! #ریحانه_سعادت...
  14. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...محو گفت: - همه‌ی قول و قرارای دنیا فدای یک لبخندت. بیا سوار شو که کلی کار داریم. با این حرفش لبخندم عریضتر شد و ساقه‌ی گل سرخ بین مشتم فشرده شد. از حیاط ساختمان خارج شدم و عماد پشت سرم را در را بست و جلوتر از من در ماشین را برایم باز کرد. - بفرما بانو... #ریحانه_سعادت #ممنون_که_کپی_نمیکنی
  15. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...برای عماد متفاوت باشم. دوست ندارم بعد از عقد شازده دومادت فکر کنه رسیده به چشمه و خلاص... دوست دارم تشنه نگهش دارم؛ دلم می‌خواد من ناز باشم و اون نیاز. نمی‌دانم درون چشمانم چه دید که چشمانش برق زد. کفگیر درون دستش تاب داد و چینی به پیشانی‌اش انداخت و گفت: #ریحانه_سعادت #ممنون_که_کپی_نمیکنی
  16. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...عجیب داشت. بدست آوردن اعتماد معمولاً در هر شرایطی، در هر شغل و جایگاه کار سختی بود و این امر، برای من سخت‌تر بود و هیچگاه ماهیتش را تغییر نمی‌داد. با تمام وجود؛ مثل تمام جلسات درمان گوش شدم برای شنیدن ندانسته‌هایی که عمر یک نفر را شامل می‌شد. ************** #ریحانه_سعادت #ممنون_که_کپی_نمیکنی
  17. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...درمانگر آهو باشم، باید او به اتاق درمان می‌آمد نه من به اتاق خواب او. با وجود مسئولیتی که در قبالش احساس می‌کردم از جا بلند شدم و پشت به او، با قدم‌هایی حلزونی شکل به سمت در رفتم. در نقطه‌ی پایان، دستم به طرف دستگیره رفت و تا خواستم در را باز کنم صدایش مانع شد. #ریحانه_سعادت...
  18. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...فرستاده اینجا با من حرف بزنی؛ چون فکر می‌کنه روانی شدم، نه؟!! لعنت به من و سوال بی وقتم. حالا باید ذره اعتمادی هم که به من داشت بازسازی می‌کردم. جلو رفتم. برای اینکه حساسش نکنم، به جای اینکه کنارش بنشینم مقابل پایش چهارزانو نشستم و با لحنی اطمینان بخش گفتم: #ریحانه_سعادت...
  19. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...تو از زندگی من چی می‌دونی که این مضخرفاتو بهم می‌بافی و تحویلم می‌دی؟ پس حدسم درست بوده. او درگیر یک سوگ، آن هم از نوع عاشقانه‌اش بود وگرنه محال بود به یک داستان ساختگی اینچنین واکنش نشان دهد. قبل از اینکه جوابش را بدهم، با احتیاط پرسیدم: - صورتت چی شده؟ #ریحانه_سعادت #ممنون_که_کپی_نمیکنی
  20. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...در نیمه باز را کامل باز کردم و قدم درون اتاق گذاشتم. تاریکی در فضا جریان داشت و تنها نور کم جان آباژور روی میز عسلی، بخشی از اتاق صورتی را قابل دید می‌کرد. جلو رفتم، روی تـ*ـخت خوابش و پشت به من نشسته بود. سـ*ـینه ام را مصلحتی صاف کردم و گفتم: - سلام عرض شد آهو خانم. #ریحانه_سعادت...
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا