خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Usage for hash tag: پارت_۶۷

  1. فاطمه بختیاری

    رمان سرگیجه | فاطمه بختیاری کاربر انجمن رمان ۹۸

    کسری لبخند ریزی زد: - اميدوارم در آینده یکی وارد زندگیت بشه که لیاقتت رو داشته باشه! همین که هانیه خواست جوابش رو بده صدای در اومد، یکی از مهمونا در خونه رو باز کرد و کیان اومد تو، انگار یکم گرفته بود! کیان اومد و مستقیم کنار کسری نشست. هانیه نتونست طاقت بیاره و ازش سوال کرد: - حالت خوبه کیان؟...
  2. فاطمه بختیاری

    رمان سرگیجه | فاطمه بختیاری کاربر انجمن رمان ۹۸

    آروم دستم و از رو دستش برداشتم. صداش رو به سختی شنیدم: - افسون کمکم می‌کنی؟ با یه حال گرفته و صدایی آروم جوابش رو دادم: - چه کمکی؟ ماشین رو نگه‌ داشت، چرخید سمتم، زل زد تو چشمم. دنبال چی می‌گردی تو صورتم؟ - به عنوان یه رفیق کمک می‌کنی باهاش حرف بزنم؟ نکنه هانیه رو می‌گه؟ یعنی عاشق هانیه شده؟ بغض...
  3. فاطمه بختیاری

    رمان سرگیجه | فاطمه بختیاری کاربر انجمن رمان ۹۸

    بارون نم‌نم روی سرمون بارید. نگاهم افتاد به کسری که اینقدر گریه کرده بود که جون نداشت.‌ کیان کنار سنگ قبر مهتاب وایساده بود و سعی داشت کسری رو از روی زمین بلند کنه. چهل روز از رفتن مهتاب گذشت، چهل روز سخت. چون مامان خونه تنها بود همراهم اومد سر مزار. آروم رفتم کنار گوش مامانم و اشاره کردم به...
  4. Sahel08

    در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

    #پارت_۶۷ شهرزاد دستان او را پس زد و کنج دیوار نشست - توقعاتت زیاده...درست مثل سودابه من قد کشیدم و بزرگ شدم...اما هنوز همون دختر بچه ۱۰ ساله‌‌ام رادمان پس لطفا ازم انتظار نداشته باش تو همچین شرایطی عادی برخورد کنم و با سختی‌ها بجنگم... فردا هم وسایلمو جمع میکنم و از این خراب شده میرم رادمان...
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا