خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
  1. mahaflaki

    ویژه رمان۹۸ آقای امید ایمان چرا؟ | کاربران انجمن رمان ٩٨

    ...برای خرید پسران و دختران زیبای نشسته بر مجله، از خواب صبح می‌زند! -قبل مردن، خودت رو نکش! بی رمق لبخند زد. دستی روی گره‌های گلیم کشید؛ اتاقک جان دار بود. با تمام وجود حس می‌کرد مهمان خانه بودن این چهار دیواری، با در اهنینش را. -یادم می‌مونه! #آقای_امید_ایمان_چرا؟...
  2. mahaflaki

    زیر ذره بین | با هفت تیر وارد شوید

    ...پست سفارشی و یهویی بود و نگارشش هم نیز! شما علی الحساب قهقهه ها و لاو و چشم قلبی و دست هایتان را ردیف کنید تا دفعه بعد یک خوبش را تحویلتان دهم:tongueym: #زیر_ذره_بین #با_جنبه_باشیم #مح_فلک_زده #آقای_امید_ایمان_چرا؟ تبلیغ تایم: * پیشنهادی-سینما طنز (کلیک کنید) * نقد و قند جملات (کلیک کنید)
  3. mahaflaki

    زیر ذره بین | با هفت تیر وارد شوید

    ...دفعه بعدی ادم شوند این هادس و دار و دسته اش تا بروم سراغ موضوعات محبوب خودم! #زیر_ذره_بین #با_جنبه_باشیم #مح_فلک_زده #آقای_امید_ایمان_چرا؟ پی‌نوشت1: امیدوارم مبالغه بکار رفته در پست را متوجه شده باشید در خصوص ارشام اینها! باور کنید همان هادس لعنتی و ایل و تبارش برای من کافیست دیگر شما...
  4. mahaflaki

    زیر ذره بین | با هفت تیر وارد شوید

    ...کنم به مکتبی که در ان عضویت دارم بر می‌خورد! فقط باید بگویم همه اینها که نام بردم هادس است! به خودتان نگیرید! همه همه انها! خدا بخواهد هادس هم قرار است به راه راست هدایت شود خودتان را ناراحت نکنید قول داده زین پس کمتر کاهو تناول کند! #زیر_ذره_بین #با_جنبه_باشیم #مح_فلک_زده...
  5. mahaflaki

    زیر ذره بین | با هفت تیر وارد شوید

    ...زیر ذره بین تاپیکی برای زیر ذره بین بودن! لطفا مراقب باشید! شاید شما زیر ذره بین ما باشید! در صورت یافتن سوژه کاهو زده، به پیوی من مراجعه کنید! پ ن: ( زیر میزی، رشوه، پیشنهاد عنوان و رنک هم پذیرفته نمی‌شود حتی شما مدیر عزیز! ) #زیر_ذره_بین #با_جنبه_باشیم #مح_فلک_زده #آقای_امید_ایمان_چرا؟
  6. mahaflaki

    رمان آقای امید ایمان، چرا؟ | کار گروهی کاربران انجمن رمان ۹۸

    ...نه از آن قاتل‌ها یا دزدها، نه آن جنایتکارهای شبگرد، از آن سابقه‌دارهایی که اندوخته‌ی مغزیشان از من و تو بیشتر است! آری، امید ایمان سابقه‌داری بود فرهنگی! این داستان اختصاصی انجمن رمان 98 تایپ شده و هرگونه کپی برداری، پیگرد جدی به همراه دارد! #آقای_امید_ایمان_چرا؟ #رمان_آقای_امید_ایمان_چرا؟
  7. Asal_Zinati

    ویژه رمان۹۸ آقای امید ایمان چرا؟ | کاربران انجمن رمان ٩٨

    ...به رهایی نداشت. خوب یادش بود ان تعهد نامه‌ای را که بالاجبار امضا زد که دیگر علیه مملکتش چیزی ننویسند! زیر عهدش نزده بود. او هیچ گاه علیه وطن و مردم دوست داشتنی‌اش چیزی ننوشته بود. هیچ چیز! ماشین که متوقف شد، چشمانش را باز کرد. تکرار! #آقای_امید_ایمان_چرا؟ #داستان_کوتاه_آقای_امید_ایمان_چرا؟
  8. Narges_Alioghli

    ویژه رمان۹۸ آقای امید ایمان چرا؟ | کاربران انجمن رمان ٩٨

    ...لبخند پر رنگی روی لـ*ـبش نشاند و نگاهش را به امید دوخت. امیدی که اخرین امیدش بود. بعد از ثبت شدن آن لحظه‌ی خاص، امیرعلی نجوا کرد: -نظرتون با خرید یک روزنامه چیه؟ نگاه هردو نفر به امیرعلی خندان دوخته شد و لبخند متفکری بر لبانشان نشست. #رمان_آقای_امید_ایمان_چرا؟ #داستان_کوتاه_آقای_امید_ایمان_چرا؟
  9. mahaflaki

    ویژه رمان۹۸ آقای امید ایمان چرا؟ | کاربران انجمن رمان ٩٨

    ...*** به ساعت نگاه انداخت. -هشت و بیست دقیقه، باید تا حالا روزنامه‌ها پخش شده باشند. فرحناز تکیه‌اش را از روی مبل برداشت و با گرفتن عینکش، بلند شد و به سمت اتاق رفت. -نقشت چیه امید؟ نگاهش را به امیرعلی که خمیازه‌کنان این را پرسیده بود دوخت. #آقای_امید_ایمان_چرا؟...
  10. Asal_Zinati

    ویژه رمان۹۸ آقای امید ایمان چرا؟ | کاربران انجمن رمان ٩٨

    ...هم مضطرب بود اما صدای پای او هر لحظه بیشتر اعصابش را به هم می‌ریخت. در نهایت نفس عمیقی کشید و بلند شد تا به حیاط برود و از این صدای لعنتی رهایی یابد. هنوز نیمی از عرض پذیرایی را طی نکرده بود که صدای آیفون بلند شد. امید عملا از جا پرید! #آقای_امید_ایمان_چرا؟ #داستان_کوتاه_آقای_امید_ایمان_چرا؟
  11. Narges_Alioghli

    ویژه رمان۹۸ آقای امید ایمان چرا؟ | کاربران انجمن رمان ٩٨

    ...جناب! من سعیدی هستم. از طرف امید ایمان و خانوم شایخ اومدم. مرد دستی به ریش های جو گندمی پروفسوری اش کشید و با ابروی بالا رفته گفت: - خب! پس چرا نمی‌شینی؟ امیرعلی فورا واکنش نشان داد و خود را روی نزدیک ترین صندلی فلزی موجود در اتاق جای داد. #آقای_امید_ایمان_چرا؟...
  12. mahaflaki

    ویژه رمان۹۸ آقای امید ایمان چرا؟ | کاربران انجمن رمان ٩٨

    ...گذرایی به آن‌ها انداخت و همانطور که در دستش جابه‌جا می‌کرد، پرسید: -برای چی این انتشارات؟ شانه‌‌ای بالا انداخت و به سمت تک اتاق خانه قدم برداشت و با بازکردن دستگیره، صدایش را به گوش او رساند. - اکبری به مقامات وصله! کاری به کارش ندارن! #آقای_امید_ایمان_چرا؟ #داستان_کوتاه_آقای_امید_ایمان_چرا؟
  13. Asal_Zinati

    ویژه رمان۹۸ آقای امید ایمان چرا؟ | کاربران انجمن رمان ٩٨

    ...تا تنها تغییرات کلی را ببیند. -درسته... تغیر کردم! کاغذهایش را به او پس داد: - این خیلی خوبه، جلوی لو رفتنت رو می‌گیره؛ اما برای من ناراحت کنندس! با تک‌خنده‌ای ادامه داد: -بالاخره اژدهات رو غلاف کردی! -بالاخره کردم! حیف اسدی نیست که ببینه! #آقای_امید_ایمان_چرا؟...
  14. Narges_Alioghli

    ویژه رمان۹۸ آقای امید ایمان چرا؟ | کاربران انجمن رمان ٩٨

    ...فهماند در زندان تنها نیست. لبخندش را پررنگ‌تر کرد و دستانش را به دور استکان چای گره زد. -امید ایمان! سرش را بلند کرد و نگاهش را در چشمان کهربایی او انداخت. -چند وقته آزاد شدی؟ استکان لاغر چای را بر نلبکی جا داد و لـ*ـب زد: -چند وقتی میشه. #آقای_امید_ایمان_چرا؟...
  15. mahaflaki

    ویژه رمان۹۸ آقای امید ایمان چرا؟ | کاربران انجمن رمان ٩٨

    ...رفت. در حالی که کفش‌های اسپرتش را به پا می‌کرد، نگاهش را روی او نگه‌داشته بود. او حتی نمی‌دانست ناگهان چه خبر شده بود؟ بند کفشش را بست و از جا برخاست. در حالی که امید به او خیره شده بود در را قفل کرد و با چشمانی تنگ شده او را نگریست. #آقای_امید_ایمان_چرا؟ #داستان_کوتاه_آقای_امید_ایمان_چرا؟
  16. Asal_Zinati

    ویژه رمان۹۸ آقای امید ایمان چرا؟ | کاربران انجمن رمان ٩٨

    ...گرفت. شمرده شمرده گفت: -آروم باش؛ آروم! من خیلی وقته امید ایمان نیستم. قرار نیست چیزی تکرار بشه. با سر به مبل تک نفره اشاره کرد و ادامه داد: -بشین! اینکه می‌خندم واسه اینه اونقدرها هم امید ایمان واسه ملت مهم نیست که قلمش رو به خاطر بسپرن. #آقای_امید_ایمان_چرا؟...
  17. Narges_Alioghli

    ویژه رمان۹۸ آقای امید ایمان چرا؟ | کاربران انجمن رمان ٩٨

    ...در طرح دار خانه که باز شد، گویی حجم حجیمی از خاطرات آشنا به او حمله ور شدند و وجود چهره‌ی مرد روبه‌رو در آن شلوغی خاطرات، لبخند را از صورتش پاک کرد. لحظه‌ای بعد، دستان مردی به دور او گره خورد که سه سال از آخرین دیدارشان می‌گذشت. #آقای_امید_ایمان_چرا؟ #داستان_کوتاه_آقای_امید_ایمان_چرا؟
  18. mahaflaki

    ویژه رمان۹۸ آقای امید ایمان چرا؟ | کاربران انجمن رمان ٩٨

    ...قرمز، رنگ مورد علاقه‌ی امید چهار سال پیش بود. این امید از این رنگ نفرت داشت. از جسارتی که در خود داشت. با نفسی عمیق ساعتش را چک کرد. پنج و هفده دقیقه! نه خیر، مثل اینکه امشب خواب با او سر لج‌بازی داشت. از جا برخاست و سشوار را به برق زد. #آقای_امید_ایمان_چرا؟...
  19. Asal_Zinati

    { حاضرید رماناتونو بدید والدینتون بخونند ؟ }

    داستان کوتاه ما کلا چهار تا خواننده داره یکیش پدرم هست :| پس بله، مادرمم ذوقی نشون نداد... #آقای_امید_ایمان_چرا؟
  20. Asal_Zinati

    ■♧چت جآوید♧■

    ...خبر داره ما چقدر پشت سر هم ی پارت رو ویرایش زدیم تا به حد خوبی برسه؟ چقدر ذوق و شوق داشتیم (و داریم البته، هرچند کمرنگ‌تر) که سریع‌تر استارت تاپیک رو بزنیم؟ می‌دونید، لایک‌هاتون همه فیکه! (: #آقای_امید_ایمان_چرا؟ #داستان_کوتاه_آقای_امید_ایمان_چرا؟ لینک داستان برای کسایی که واقعا می‌خوان...
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا