رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
«بسم الله الرحمن الرحیم»
دلنوشته: خمود
دلنویس: ~ریحانه رادفر~ کاربر انجمن رمان 98
ژانر: تراژدی
مقدمه:
تبری شده بودند، برای درختی که سالهاست خشکیده است!
کوششهای مردانهام برای این نبردِ هویتی، کفایت نکرد.
در خفقان فریاد زدم که نر بودن را دوست ندارم حتی اگر مردانگی به این باشد؛ تعذی جانم را روا...
دیگر رنجی روی سرم نیست و من میتوانم صاعقه بزنم.
فریادی در برابر مبینِ نداشتهام.
لیکن آزارِ ابرار را کسی خوش ندارد؛ هیس!
شهر خفته است دختر، تو مگر کیستی که شهر را از خوابِ غفلت برخیزانی؟!
*ابرار: نیکوکاران
#خمود
#ریحانهرادفر
...میکشد؛ طعم شیرین آبنبات را در دهانت میگذارد، تا تلخیِ زندگیِ تباهِ مردمان را نچشی؛ گویی نمیداند تو قرار است بزرگ شوی و قد بکشی؛ سر برآوری و از پشت این کوه دروغین، به آنسوی آسمانها بنگری و ظلمتِ بزرگنمایان را ببینی.
*نحر: قربانی
*تضرع: زاری، گریه
*هریس: دانه، حبوبات
#خمود
#ریحانهرادفر
با چشمانش قفسی ز شگفتیها، برایمان خالق میشود.
سرنوشت، من و توی منی که در دیدگان ازون، اسیریم؛ در هر بندی که با تو به اسارت در آیم، اوج آزادیاست؛ حتی اگر ازونی پارهشود و ماهی بی نور...
آفتاب طلایی فام من.
*فام: رنگ، مانند
در این قسمت از دلنوشته به معنای "رنگ" هست.
#خمود
#ریحانهرادفر
نورِ گسیل شده از بودنت، هر چند هم که برای چشمانم رنج آور باشد، چشم از آنها بر نمیدارم و مشتاقتر از منورهای چشم پر کن، دیدگانم را بر تو میدوزم.
#خمود
#ریحانهرادفر
...هر دم، صعوبت این آفاق را دوچندان میکنند.
هنوز هم انسانها زندهاند؛ هنوز هم تبارِ تالمِ زخمهای لاعلاج را نسوزاندهاند.
*اجحاف: ستم کردن، تعدی کردن
*صعوبت: اشکال، دشخواری، دشواری، زحمت، سختی
*آفاق: جهان، دنیا، عالم، گیتی، افقها، کرانهها
*تالم: اندوهگین شدن، دردمندی نمودن
#خمود...
سوراخ شدن لایهی ازون، برهانی است.
بسان فروسرخ، نوری به طعم آبنباتهای بنفش، گسیل میکنی؛ همچون آینه، باز تابش میکنم و محکم جانت را در حصار آگرینم، به قفس میاندازم.
*برهان: دلیل
*گسیل: روانه، اعزام
*آگرین: آتشین
#خمود
#ریحانهرادفر
...خشک شده و صدای خفگیام، در گوشِ تمامی ساکنان شهر، نجوا میشود؛ خانهی طوفان زدهام را، آتشی ز تباهیهای زمانه در برگرفته است و با سوختنش، چیزی درونم را به ویرانه میکشد.
این منی بودم که به آرزوهایم، قول رسیدن داده بودم و این زمانهای بود که به قولِ منِ خوش پیمان، پشتِپا زد.
#خمود
#ریحانهرادفر
...مغزم میگردد؛ قلبم در دهان میکوبد و دود آرزوهایم، غباری میشود و مینشیند روی شاهرگم.
گویی طوفانی دشمن فام، پای در این محلهی نحس گذاشته بود و از میان همهی خانهها، خانهی رویاهایم را برگزیده بود.
*ابتهاج: شاد، خوشحالی
*ابتهال: زاری
*ابذاء: ناسزا، بدگویی
*فام: مانند، شبیه
#خمود
#ریحانهرادفر
گاه با همهی توانم، گامهایی بلند برمیداشتم و تضرعهای آغشته به حرمان را، از چشمانم بیرون میریختم!
گویی امروز، همان روزیست که قیامت نام دارد؛ روزی که بندگان نیک را، پاداشی والا و بندگان مبتلع به ناپاکی را، به آتش میکشند.
*تضرع: زاری
*حرمان: نا امیدی
*مبتلع: فرو برده شده
#خمود
#ریحانهرادفر
...و چشمانم را با اشک مردانه تر کردند!
جرم این باربرنهادن را منِ بیباک به جان خریدم و حتی آهی نکشیدم.
دختری در کنج دلم جان باخت و پسری در ظاهرم شکست.
زیستن میت را هر روز، با جان و دل غنچه میزنم و بر عدالت مردهی بدلم، سجده میکنم.
*باربر نهادن: کنایه از تحمیل فشار
*میت: مرده
#خمود
#ریحانهرادفر
...دریده است.
دهان باز کردم تا بنالم از تعلق ذهنم به قلب سرمستم، از گیسوان شاهقم، از چشمان آغشته به مردانه زن بودن!
تقاص فهم را پس دادم.
تفهیم نشدم، مشتی که بر دهانم کوبیده شد، قلبم را از بلندی زنانگی بر کفِ مردانگی سرازیر کرد.
*مخبط: تباه شده
*شرحه: قطعه قطعه
*شاهق: بلند
#خمود
#ریحانهرادفر
...در دل زنانگی بیاندازد تا شیرهی رویاهایم توسط دشنامهای این اهالی مکیده نشود. شیدای اندرونی بودم کز تیمار بانوان سرشار کشته و منِ مَرد، باید تماشا میکردم؛ حتی بیچارگیشان را!
*لایتناهی: بدون پایان، بینهایت
*دشنام: ناسزا
*شیدا: آشفته، شیفته
*تیمار: پرستاری، مراقبت کردن
#خمود
#ریحانهرادفر
«بسم الله الرحمن الرحیم»
دلنوشته: خمود
دلنویس: ~ریحانه رادفر~ کاربر انجمن رمان 98
ژانر: تراژدی
سطح: متوسط
مقدمه:
تبری شده بودند، برای درختی که سالهاست خشکیده است!
کوششهای مردانهام برای این نبردِ هویتی، کفایت نکرد.
در خفقان فریاد زدم که نر بودن را دوست ندارم حتی اگر مردانگی به این باشد؛ تعذی...