رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
#پارت_46
حال میتوانست بهتر نفس بکشد...
دیگر از آن شهر نحس خارج شده بود و پا در خاک کشور دیگری گذاشته بود.
اصلا انگار اینجا هوا هم طور دیگری بود...
چشمهایش را در فرودگاه چرخاند به دنبال رادمان...
- شهرزاد خانم؟
سرش را برگرداند و با دیدن رادمان لبخندی زد؛
- سلام
- سلام...چمدونتونو بدید به من.
-...
با اسرار ارشام مجبور میشم قبول کنم.
از امیر و پسرا، خداحافظی کردیم و توی ماشین ارشام نشستم.
دیگه داشتم بیهوش میشدم از بی خوابی.
-ارشام کی میرسیم؟
-دیگه نزدیکیم
-آهان.
بعد از ده دقیقه بلخره ارشام ماشین رو توی حیاط بزگش پارک میکنه.
با چشمهای نیمه باز در ماشین رو باز میکنم و پیش به سوی خواب.
_شب...
#پارت_46
#رویای_قاصدک
به شدت کنجکاوم. قطعا میخواهم بدانم که سورپرایز ارسلان چه میتواند باشد. هیجان در من شدت گرفته و حس میکنم همین حالا هم حوصله ام سرجا آمده است. لبخندی به پهنای بنا گوشم میزنم.
-من عااااشق سورپرایزم حتی اگر قراره خوشم نیاد اما شانسمو امتحان میکنم. چیزی برای از دست دادن نیست که...