خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
كاش ميدانستم چه كسى سرنوشتم رابافت آنوقت به او ميگفتم.. يقه را تنگ بافته اى... آنقدرتنگ كه... بغض هايم رانميتوانم فرو دهم.

بــزرگ شده ام...دیگر آنقدر کــوچک نیستـم که در دلتنگی هایم گم شوم...! آمـوختــه ام،که این فاصــله ی کوتـــاه، بین لبخند و اشک نامش "زندگی ست"... آمــوختــه ام،که دیگــر دلم برای "نبــودنـت" تنگ نشــــود. راستی، دروغ گفتن را نیز، خوب یاد گرفتـه ام...! "حال مـــن خوب اســت" ... خوبِ خوب ...

درشبی تیره گرفتارشدم بعدازتو.. کهنه وتلخ ودل ازارشدم بعدازتو.. زندگی چیززیادی به من ساده نداد.. روحی اشفته وتب دارشدم بعدازتو.. من که تا آخرایینه نگاهم میرفت .. اخرازایینه بیزارشدم بعدازتو.. طرح تکراری یک مردبه داراویزان.. مثل نقاشی دیوارشدم بعدازتو.. قصه غصه من قصه یک روزنبود.. فاجعه فاجعه تکرارشدم بعدازتو........


حرف دلم...

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
هر قدمی که دورتر میشوی انگاردنیا هم تنگتر میشود ! تا آنجا که تنها نقطه هائی باقی میمانند... که آنها هم میشوند سهم نوشته هایم... میشوند "سه نقطه" میشوند سکوت میشوند بغض میشوند جائی که درست... دلتنگی از آنجا آغاز میشود...

دلم هوایی ات شده است. همان هوایی که هیچ وقت در واقعیت به مشامم نرسید خسته ام از نبودن هایت از مجازی بودن هایت خسته ام از ندیدن هایت جز قاب عکسی دیدن هایت

زندگی پر از سواله می دونم رسیدن به تو خیاله می دونم تو میگی یه روزی مال من میشی اما موندنت محاله می دونم تو میگی شبا دعامون می کنی چشمه ی چشات زلاله می دونم توی آسمون سرنوشت ما ماه کاملم هلاله می دونم تو میگی پرنده شیم بریم هوا غصه ی ما دو تا باله می دونم چشم من پر از غم نبودنت دل تو پر از ملاله می دونم طاقتم دیگه داره تموم می شه صبر تو رو به زواله می دونم

ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﻋﺎﺷﻖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﭘﺎﺩﮔﺎﻥ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺷﺎﻣﺸﻮ ﻧﺨﻮﺭﺩ!!! . . ﺑﯽ ﺧﺒﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻋﺸﻘﺶ ﺗﻮ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﺑﺎ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﺷﺎﻡ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ!!!


حرف دلم...

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
شجاعت میخواهد وفادار احساسی باشی که میدانی شکست میدهی روزی نفس های دلش را..... دیگر سماجت نمیکنم برای داشتــــــنت با زور که در کنارم باشی؛ دیگر چه ارزشی دارد عشق و علاقه؟!؟!؟! خواهی آمد... خوب میدانم!

دلم برای کودکیم تنگ شده... برای روزهایی که باور ساده ای داشتم همه ی آدم ها را دوست داشتم... مرگ مادر "کوزت" را باور می کردم و از زن "تناردیه" کینه به دل می گرفتم مادرم که می رفت به این فکر بودم که مثل مادر "هاچ" گم نشود.... تمام حسرتم از دنیا نوشتن با خودکار بود دلم برای خدا تنگ شده ... خدایی که شبها بـ*ـو*سه بارانش می کردم... دلم برای کودکیم تنگ شده... شاید یک روز در کوچه بازار فریب دست من ول شد و او رفت...

مـی دونــى؟! کاش کســـى بود. . . به گوشــت مــى رسانـد. . . که امــــروز. . . تمــام قـــد ایستـــــادم و در دلـــم فریــــاد زدم : نمــى خواهــــــم. . . من این شلوغـــیِ پــــر از تنهایــــى را. . . نمــــى خواهم من تــــــو ِ لعنتتـــى را مــيخواهــــم می فهمــــى ؟ کـاش. . . کســـــــى. . . بـــــود. . . .

ﺗﻨﻬﺎ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺩﻧﯿﺎ ، ﻗﺎﻧﻮﻥ •] ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ [• ﺍﺳﺖ ! ﺩﻟﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺗﻨﮓ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ •] ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ [• ﺗﻨﮓ ﺷﻮﺩ ... ﺩﺳﺘﺎﻥ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ •] ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ [• ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ •] ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ [• ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺍﺷﮏ ﻣﯿﺮﯾﺰﯼ •] ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ [• ﺑﺮﯾﺰﯼ . . .


حرف دلم...

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
شنیده ام توعکس شکسته میکشی با رنگ،اگرحقیقت است بیا من شکسته ام بی سنگ،مراتوسادهبکش باتمام سادگی ام، وتلخ و تلخ و تکیده ولی کمی پررنگ،مرا به رنگ روشن صدالتماس تیره بکش ،کنار کوچه بن بست و خالی از آهنگ، اگر تو معنی پرپر زدن ندانستی ، پرنده ای بکش و یک قفس ولی دل تنگ، قرار هر دوی ما برمدار ماندن بود،ببین که بی قرار توام هنوز بی نیرنگ،مرا تو خسته بکش پاره کن شکسته بکش، شکسته از دل سنگی و خسته از دل تنگ،،،

روزی استاد گفت دو خط موازی هیچگاه به یک دیگر نمیرسند.شاگرد پرسید پس چاره چیست استاد گفت باید یکی از آن ها دلش شکسته باشه برای عشقش تا خط عمود شود به خط دیگر برسد شاگرد گفت ما چی ما که هردو دل شکسته ایم عایا دوباره. موازی. شدیم!!!

اگرسهمي ازفردا داشتم... كه هيچ... اما اگرفردا سهم من نبود به ياداين همه سادگي... يك يادش بخيرساده ازسهم خودت برايم كناربگذار... تا تلافي كرده باشي امروزي راكه... تمام سهمم رابراي دلتنگيت كنارگذاشتم!!


حرف دلم...

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
امشب حالم زیادی خوب نیست... نمیتونم توصیف کنم چه مرگم شده... توی تنم لرزش بدی راه افتاده احساس میکنم دارم سر میشم... نمیدونم شاید...بیخیال... ولی خدا کنه همون شایده باشه... دلم هـ*ـوس اهنگ محسن چاوشی کرده همون اهنگش که: گفته بودم اگه دلت گرفتس کنج دلت جا واسه ی دلم هست شاید دلت خواست وپاهات نیومد یا شایدم دلت باهات نیومد هرچی که بود بزار که گفته باشم هرجا که هست دلت منم باهاشم...

دلـتـنـگـی هــا گـاه از جـنـسِ اشـک انـد و گـاه از جـنـسِ بـغـض ؛ گـاه سـکـوت مـی شـونـد و خـامـوش مـی مـانـنـد گـاه هـ ـ ـق هـ ـ ـق مـی شـونـد و مـی بـارنـد . . دلـتـنـگـیِ مـن بـرایِ تـو امـّـا جـنـسِ غـریـبــی دارد . . .

ﻣﺸﻖ ﺷﺐ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ ! _ ﺻﺪﺑﺎﺭ، ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻫﺮﮐﻠﻤﻪ _ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻣﻤﻨﻮﻉ ! ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻣﻤﻨﻮﻉ ! ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﻢ ! ﻭ ﻣﺸﻖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻫﺮ ﻏﺮﻭﺏ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﺭﺍ ... ﺗﺎ ﮐﻪ ﺑﺎﻭﺭ ﻛﻨﻢ ﺩﻭﺭﻩ ﯼ ﺧﻮﺷﯽ ﻫﺎﯼ ﺩﻟﻢ ﮔﺬﺷﺘﻪ !! ﺍﻣﺎ ... ﭼﻪ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﺩﻝ ﺳﺎﺩﻩ ﯼ ﺧﻮﺵ ﺑﺎﻭﺭﻡ ﻧﻤﯽ ﺭﻭﺩ !


حرف دلم...

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
من اگر نباشم؛ هیچ اتفاقی نمی افتد؛ خیابانی بسته نمی شود؛ تقویمی در هم نمی ریزد! تنها موهای مادرم کمی سپیدتر، اقواممان چند روز آسوده از کار و خواهرانم پس از چند روز خاطراتم را در ویترین طلافروشی ها فراموش می کنند. و شاید.. فقط گورکنی را کمی خسته کنم... . . . . و آنگاه است ک تنها آ*غو*ش سرد خاک همدمم میشود... ای کاش از همان اول رفیق تنم خاک بود نه دستان گرم تو... آن دستانی ک روزی خیلی سخت سرد شدند... دوباره زندگی ام در تنهایی معنا پیدا میکند... آخ ای کاش هرگز طعم دوست داشتنت را نمیچشیدم... ای کاش هیچ گاه تو را طلب نمیکردم... اما دیگر افسوس هایش باشد برای تو... بر سر قبرم آنقدر گریه کن تا شاید... بجای من، گلهایِ رو قبرم جان بگیرند... سردیِ اعتمادت مرا کشت نه چیز دیگر... از ناله هایت نمیخوانم هبچوقت... اما باز بدان ک مرا سردیِ نگاهت ز رکاب این دنیا پیاده کرد... اشک بریز تا دریا شود درون قبرم... اما باز من تنهایٍ تنهایم بی تو...بدونِ حضور تو...


حرف دلم...

 

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
بعضی وقتها سکوت میکنی چون اینقدر رنجیدی که نمی خوای حرف بزنی . . . بعضی وقتهام سکوت می کنی چون واقعا حرفی برای گفتن نداری . . . گاهی مو قعها سکوت یه اعتراضه. . . گاهی موقع هام انتظاره. . . اما بیشتر وقتها سکوت واسه اینه که هیچ کلمه ای نمی تونه غمی رو که تو وجودت داری،توصیف کنه...........

غم هجرانت لحظه به لحظه به مرگ نزدیکترم خواهد کرد ، و هیچ کس راز دلتنگیهایم را نخواهد فهمید. و هیچ چیز برلب نخواهم آورد چرا که من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است…

ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺷﺐ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺳﮑﻮﺕ ، ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎ ﯾﺎﺭﯼ ﺍﻡ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ ، ﮐﺎﺵ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﯼ ﺗﺎ ﺳﮑﻮﺗﯽ ﻣﺮﮔﺒﺎﺭ ﺑﺮ ﻟﺤﻈﺎﺗﻢ ﺳﺎﯾﻪ ﻧﻤﯽ ﺍﻓﮑﻨﺪ ، ﮐﺎﺵ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﯼ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺩﺭﯾﺎﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯿﺖ ﻏﺮﻕ ﻣﯿﺸﺪﻡ ﺗﻮ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﺗﺮﺍﻧﻪ ﺍﻡ ﻫﺴﺘﯽ . . .


حرف دلم...

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
ﺗﺠﻮﯾﺰ ﮐﻦ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺭﺍ ... ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﺮ ﺣﻮﺍﻟﯽ ﺗﺒﻢ ﮐﻨﺎﺭ ﺳﻮﺧﺘﮕﯽ ﻫﺎﯼ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ ﺑﺮ ﻃﺎﻕ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﯼ ﻃﺎﻗﺘﻬﺎ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺑﮕﯿﺮ ﺣﻮﺍﻟﯽ ﺳﻄﺮﻫﺎﯼ ﺗﺐ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ ﻭ ﺗﺠﻮﯾﺰ ﮐﻦ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﮔﺎﺭﯼ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺭﺍ "ﻣﻦ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯿﺸﻮﻡ "..

ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻔﺘﻦ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻧﯿﺴﺖ ! ﺧﺸﮏ ﺍﺳﺖ ﮔﻠﻮﯼ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﻫﺮ ﺭﻭﺯﯼ ! ﺍﺯ ﭼﻪ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ ؟ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ؟ ﺍﺯ ﺍﻣﯿﺪ ؟ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﺩ ؟ ﺍﺯ ﭼﻪ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ؟ ﺍﺯ ﺗﯿﮏ ﻭ ﺗﺎﮎ ﺳﺎﻋﺖ ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﺳﻮﯼ ﮏﯾ ﺍﺗﺎﻕ ﻭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ؟ ﯾﺎ ﺍﺯ ﺷﺒﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺟﺎﯼ ﺭﻭﺯ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ؟ ﺩﺭ ﯽﭘ ﭼﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ؟ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﻧﺎﻣﻌﻠﻮﻡ؟ ﺣﻘﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻧﺪ ﻭ ﯾﺎ ﻋﺸﻘﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮐﺸﻨﺪ ؟ ﮐﺪﺍﻡ ؟ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﻢ ٬ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﻣﯽ ﺷﮑﻨﯿﻢ !!! ﺑﺎ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ٬ ﺗﻨﻬﺎ ﮏﯾ ﮐﺎﺵ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ ... . . ﮐﺎﺵ ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﺑﺰﺭﮒ ﻧﻤﯽ ﺷﺪﯾﻢ ...


حرف دلم...

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
تمام این روزها سکوت کردی.!امروز که روز جدایمون بود وقت رفتن وقتی گفتم حرفی نداری من دارم میرم.گفتی تو داری میری!اگه تو حرفی داری بزن؟تعجب کردم یعنی بعد این همه سال حرفایم رانشنیده بود.وقت رفتن گفتم.تمام حرفهایم تکراریست.توهمه راشنیده ای...من ازتوحرفی میخواهم...بازهم سکوت کرد.گریه ام گرفت.من منتظرنبودم بگویدبمان؟ من فقط دلم برای صدایش تنگ شده بود که ان هم باسکوتش ازم گرفت.

ايـنـکـــه ميـان دسـتـانَـت لـحـظـه اي* چـشـــم هــــايــــم را بـبـنــــدم… و دنـيــــا بـــه سکـوت صـــداي* نَـفَـس هــايَـت فــــرو رَوَد نميــــدانــــــي* … چه هـيـجـــانــــي* ست …

ﯾﺎﺩﺕ ﻫﺴﺖ؟! ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯿﺰﺩﯼ! ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ! ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﻋﺎﺷﻘﺘﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ! ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﺷﺪﺗﺶ ﺍﺷﮏ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻗﺸﻨﮕﺖ ﺣﻠﻘﻪ ﻣﯽ ﺯﺩ! ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻢ؛ ﻭ ﺗﻮ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯾﺪﯼ .....ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ..... ﺑﻠﻨﺪ !! ﯾﺎﺩﺕ ﻫﺴﺖ؟! ﺗﻮ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺯﺑﺎﻧﯽ ﺍﻡ ﺑﻮﺩﯼ ﻭ ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻖ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﺖ !! ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺘﯽ؛ ﺳﮑﻮﺕ ﺩﻫﻦ ﮐﺠﯽ ﻣﺤﮑﻤﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺮ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺯﺑﺎﻧﯽ ﻫﺎﯾﻢ! ﻧﻮﻣﯿﺪ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻡ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ؛ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﻣﯿﺸﻨﻮﯼ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﯾﺎﺩ ﺁﻥ ﺩﻭ ﭼﺸﻤﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻘﺖ ﮐﺮﺩ ﺍﻓﺘﯽ ﺑﯽ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺯﺩ!! ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺷﮑﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻘﺶ ﺑﻮﺩﻡ!! ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ !


حرف دلم...

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
ﯽﮑﯾ ﺍﺯ ﺳﮑﻮﺕ ﺻﺪﺍﯾﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯾﺶ ﺳﮑﻮﺗﻢ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ . ﺍﯾﻦ ﺻﺪﺍﯼ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻏﻢ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻫﺪﯾﻪ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ . ﺍﻭ ﭼﻪ ﻣﯿﺪﺍ ﻧﺴﺖ ﮐﻪ ﻏﻢ ﻣﻦ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺳﺖ ﻧﻪ ﻏﻢ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻭﻟﯽ ﺍﮔﺮ ﻏﻢ ﻫﻢ ﻣﺮﺍ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺷﺖ ، ﺩﺭ ﺳﮑﻮﺕ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪﻡ ﺍﯼ ﺳﮑﻮﺕ ! ﺻﺪﺍﯾﻢ ﮐﻦ . ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺻﺪﺍﯼ ﺩﻟﻢ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻭ ﺗﻮ ﺍﯼ ﻏﻢ ﻣﺮﺍ ﺭﻫﺎ ﮐﻦ ﮐﻪ ﻏﻢ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻫﺠﺮ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﺳﮑﻮﺗﻢ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺭﻓﯿﻘﻢ ﻓﻘﻂ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺳﺖ . ﻏﻢ ﻣﻦ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ

ﺍﯾــﻦ ﺭﻭﺯﻫــﺎ ﺩﻟــﻢ ﺍﺻــﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﻓــﺮﯾــﺎﺩ ﺑــﺰﻧــﺪ؛ ﺍﻣــﺎ ﻣــﻦ ﺟــﻠﻮﮮ ﺩﻫــﺎﻧــﺶ ﺭﺍ ﻣﮯ ﮔــﯿــﺮﻡ ﻭﻗــﺘــﮯ ﻣــﮯ ﺩﺍﻧــﻢ ﮐــﺴــﯽ ﺗــﻤــﺎﯾــﻠــﮯ ﺑــﻪ ﺷــﻨــﯿــﺪﻥ ﺻــﺪﺍﯾــﺶ ﻧــﺪﺍﺭﺩ ﺍﯾــﻦ ﺭﻭﺯﻫــﺎ ﻣــــــﻦ ﺧــﺪﺍﮮ ﺳــــﮑــــــﻮﺕ ﺷــــﺪﻩ ﺍﻡ؛ ﺧــﻔــﻘــﺎﻥ ﮔــﺮﻓــﺘــﻪ ﺍﻡ ﺗــﺎ ﺁﺭﺍﻣــﺶ ﺍﻫــﺎﻟــﮯ ﺩﻧــﯿــﺎ، ﺧــــﻂ ﺧــــﻄــﮯ ﻧــﺸــــﻮﺩ .

ﻣﯽ ﺧﻨﺪم ﺗﻈﺎﻫـــــﺮ می کنم... ﺣﺮف می زﻧﻢ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻪ. . . اﻣﺎ ! ﺧﯿﻠﯽ وﻗﺖ اﺳﺖ ﻣﺮده ام ! ﺧﯿﻠﯽ وﻗﺖ اﺳﺖ دﻟﻢ ﻣﯽ ﺧﻮاﻫﺪ روزه ی ﺳﮑﻮت ﺑﮕﯿـﺮم. . . دﻟﻢ ﻣﯽ ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﺒﺎرم ! ... و ﮐﺴﯽ ﻧﭙﺮﺳﺪ ﭼﺮا .... اﯾﻦ روزﻫﺎ ﻓﻘﻂ ادای زﻧﺪه ﻫﺎ را در ﻣﯿﺎورم . . . (︶︿︶)


حرف دلم...

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا