خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

از ویرایش جدید رمان مجبوری با من بمانی خوشتون میاد؟

  • بله

    رای: 12 85.7%
  • خیر

    رای: 2 14.3%

  • مجموع رای دهندگان
    14

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,485
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
به نام ایزد یکتا
نقد و برسی رمان مجبوری با من بمانی

وقتی قبل از مطالعه اسم رمان رمان رو برسی کردم، برام جذب کننده و انتخاب درستی به نظر می‌اومد با اینکه طولانی بود، ژانر عاشقانه و تراژدی هماهنگی داشت و نویسنده با انتخاب این اسم به خوبی توانست محتوای رمان رو نشان دهد.

خلاصه نویسنده به اندازه کافی خواننده رو وادار به شروع می‌کرد اما متاسفانه تا حدودی داستان را لو می‌داد! یک ازدواج اجباری و کودکی که مسئولیتش به دلایلی به عهده شخصیت اصلی داستان می‌افتد. سراغ مقدمه می‌روم، یک متن ادبی و عاشقانه که باز هم تراژدی را نشان نمی‌دهد اما احساسات را می‌دَرَد و قابل درک است! هرچند ارتباطش با پیرنگ داستان هنوز مشخص نیست.

جلد انتخابی شما تصویر یک زن و مرد هست که مستقیم به یکدیگر نگاه می‌کنند و زمینه جلد رنگی لطیف و ملایم است. پس ژانر تراژدی کجاست؟ همین جلد اگر با زمینه‌ای سرد مثل آبی، سبز، مشکی بود هر دو ژانر را در بر می‌گرفت!

درسته اسم و بقیه موارد با ژانر تراژدی ارتباط پررنگی ندارد اما داستان نشان می‌داد که ژانرهای انتخابی شما درست بوده! تراژدی به خوبی در شروع داستان به تصویر کشیده شد و هیجان انگیز بود اما کاش توصیفات بیشتری به کار می‌بردید... احساس درد شادان بیشتر توصیف می‌شد مسلما خیلی بهتر بود! (شروع داستان مثل گره حیات می‌مونه! ساده نگذرید)
سوالاتی که بعد از شروع در ذهنم نقش بست نشان از موفقیت نویسنده در شروع بود! چرا ارباب آنقدر بی‌خیال است؟ با آن دختر چه ارتباطی دارد؟ بچه از خون چه کسی‌ست؟ (مورد مثبتیه، همین‌طوری در پست‌های بعدی پیش برید و سوال ایجاد کنید)
ادامهء داستان با مرگ شادان و تولد پسرش مواجه شدیم و مهم تر از همه، بیخیالی خانواده ارباب، یکی از مشکلات بزرگ روستاها و جهالت‌های اجتماعی به قلم ریخته شده بود! توصیفات نویسنده در ادامه کافی بود و شخصیت‌ها را از زبان نغمه به خوبی شناختیم. رمان زاویه دیدش دائم تغییر می‌کرد، چه بهتر بود با زاویه دید دانای کل داستان را پیش می‌بردید. این پرش‌ها باعث شد سیر رمان شما کمی تندتر از معمول باشه. (پرش‌ها رو کمتر کنید تا سیر معمولی و ارتباط بهتر بشه.)

من خواننده در حال و هوای تراژدی بودم و غم از دست دادن شادان هنوز تازه بود اما ناگهان رمان تغییر زاویه دید داد و پرش زمانی کرد به دانشگاه! ضدحال بدی بود چون واقعا داستان خوب پیش می‌رفت. نکته‌ای که به چشمم خورد، دعوای ریحانه و ایرن با هراست دانشگاه بود و پررویی آن‌ها، این نوع صحنه‌ها واقعا دیگه از مد افتادن با این‌که شما دیالوگ‌هاتون بامزه بود و با شخصیت‌های ایرن و ریحانه آشنا شدیم. (صحنه‌های مهم رو بیشتر توضیح بدید، از صحنه‌های کلیشه کمتر استفاده کنید)
ریحانه یک شخصیت زبون دراز و شوخ، ایرن مغرور و عصبی اما لوس، الیاد سرد و خشن! شخصیت ایرن دائم در حال تغییر بود بر خلاف الیاد که ثابته، در این‌گونه موارد خواننده متاسفانه از رفتار شخصیت گیج می‌شود. مخصوصا اگر شخصیت اصلی باشد! مهمه که شخصیت‌ها ثبات اخلاقی داشته باشن.

توصیفات چهره آرام در رمان پخش شده بود و تصویری می‌شد از شخصیت‌ها تجسم کرد اما متاسفانه من هیچ‌جوره مکان‌ها رو نتوانستم تجسم کنم. ظاهرا در توصیف مکان موفق نبودید.

خوشبختانه فقط چند مورد ویرایشی دیدم و غلط‌های تایپی کمی دیده می‌شد که لازمه یه ویرایش ریزی بشن.
نیستملعیا= نیستم لعیا (پست 8)
نکند...با فکری که به ذهنش خطور می‌کند، عصبانی می‌شود و او را پرتاب می‌کند.
نکند... با فکری که به ذهنش خطور می‌کند، عصبانی می‌شود و او را پرتاب می‌کند. (پست 12)
دیالوگ‌های رمان کمی بیشتر از مونولوگ‌ها بود، جانان ترجیحا قبل از دیالوگ هم حالت شخصیت رو توصیف کن، و بخش بزرگی از غلط‌های ویرایشی مربوط به دیالوگ‌ها بود، توجه کنید:
_باید برم روستا.
_چرا؟!
به جای _ باید از - استفاده می‌شد، بدین صورت:
-باید برم روستا.
-چرا؟!
درباره این بخش ویرایش‌های لازم رو انجام دهید!

ایده درباره‌ء یک خانواده مایه‌دار درواقع (عشیره) یا (بزرگ) یک روستا بود. مرگ شادان حاصل از جهالت و انتخاب ظالمانه این خانواده نوشته شده بود و برای نگه‌داری از فرزند نوزادش، خواهر شادان، ایرن رو اجبار می‌کنند تا با الیاد، بزرگ خانواده ازدواج کند برای پسر شادان مادری کند!
به نظرتون نام‌های "الیاد" و "شایراد" که برای شهرنشینان هم زیادی پر زرق و برقه در یک روستا عادیه؟ اسم‌های ساده همیشه در رمان‌ها (غیر فانتزی) قابل باورتر هست.
بعد یه نکته غیر قابل قبول برام بود، ایرن چگونه چند روز بعد مرگ خواهرش خیلی عادی در عروسی‌اش می‌رقصد؟ هیچ جوره در عقلم نمی‌گنجید.

متوجه هستید داستان پردازیتون خوبه؟ اما موضوع کلیشه در رمان متاسفانه حس می‌شد! پیشنهادم به شما مبنی بر اینه‌ که پیرنگ داستانتون رو سعی کنید با اتفاقات جدید و به دور تکرار پیش ببرید.

سپاس از نویسنده بابت انتقاد پذیریشون:rose:
Hades


نقد و بررسی رمان مجبوری با من بمانی | آیدا رستمی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • قهقهه
Reactions: MĀŘÝM، زینب نامداری، Amerətāt و 9 نفر دیگر

آیدا رستمی

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
15/8/18
ارسال ها
507
امتیاز واکنش
30,947
امتیاز
348
سن
21
زمان حضور
61 روز 1 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
به نام بهترین سر آغاز
سپاس از نقد شما و زحمات شما.
فکر می‌کردم با توضیحاتی که برای منتقد عزیز قبلی که زحماتی از این قبیل کشیده بودند، موضوع رمان، رفتار خانواده و خیلی چیزای دیگه منتفی شده اما بنظر میاد تاکید منتقد، بر روی داستان بر خلاف گذشته‌ها است!
منتقد عزیز و البته دوستان بسیار عزیز من!
رمان هنوز در صفحات اول هست اگر به قسمتی که رمان روی سایت قرار داره مراجعه کنید، مخاطبان، چند ایراد گرفتند.
از جمله و مهم‌ترین اونها نوع قلم نویسنده!
اگر به نقد اول که مربوط به ویرایش اول هست، مراجعه کنید، منتقد عزیز، به تحلیل نوع قلم نویسنده بیشر تاکید داشتند و البته توصیفات!
بنده علم و آگاهی کامل رو داشتم که الان که در ابتدای رمان هستیم و شخصی که رمان رو می‌خونه ممکنه گیج بشه و سوالاتی توی ذهنش نمایان بشه و البته رمان هنوز گنگه ولی هدف اصلی نقد نوع قلمم بود که متاسفانه چیزی در این باره ندیدم!!!!! به جز چند غلط املایی, این_ و توصیفات که البته در نظر خودم توصیفات کافی هستند!!!! بالاخره نوع دید متفاوته!
رمان من توسط ناظر عزیزم Ryhwn مدیر کل محترم سایت The unborn و یکی از افراد با تجربه و البته منتقد قبلی و از اشخاصی که به بهتر شدن رمانم کمک کردن و من واقعا ازشون ممنونم هرچند جواب محبتشون رو به درستی ندادم * رهــــــا * تایید شده.
من داستان کلی رو هرچند که فقط تنه رو تحویل دادم و شاخ و برگ رو نه، برای این عزیزان فرستادم. داستان مشکلی نداره!
راجبه زاویه دید با رها مشورت کردم و فکر نمیکنم مشکلی داشته باشه!
من واقعا متوجه نمیشم رمان‌هایی که قبلا می‌نوشتم با این بود_ و کسی هم مشکلی نداشت الان چی شده که شده این- ؟؟؟
فرقی داره؟ انجمن میترکه؟ اسم انجمن خراب میشه؟ به جناب x بر میخوره؟
چندتا اشکال که هرچند غلط املایی و چندتایی که گفتید به نظر من وظیفه شخصیه که رمان رو ویرایش می‌کنه!
نه جلد نه مقدمه و نه خلاصه هیچگونه مشکلی نداره! چون آخرش به همین‌ها منتهی می‌شه؛ چون یکی از ژانر‌ها عاشقانه‌اس!!! که البته توی عکس کاملا می‌بیند و توسط شخص حرفه‌ای معاون عزیز و ارجمند سایت، شیما خانوم !Shîma! انتخاب شده و مورد تایید من هست و همین می‌مونه!!! نقد رو هم اول برای این عزیز فرستادم!
در رابـ*ـطه با انتخاب اسم، اینکه از اسم‌های اشخاص ایراد می‌گیرد به نظر من انتخاب اسم یه چیز شخصیه به نویسنده ربط داره! الیاد اربابه انتظار نداری بشه چنگیز چون در آینده هم علی دارید هم مهناز هم
فرهاد و هم فاطمه و زهرا و... اما این اشخاص ارباب زاده هستند.
این یک رمان عاشقانه‌اس، و مطمئنن شخصی که پیش کسیه که دوسش داره رفتار‌هاش متفاوته و از طرفی افراد در موقعیت های مختلف، از خودشون رفتارها و واکنش‌های متفاوتی نشون میدن!!! از جمله خودم!
ببخشید اگر تند، حرف زدم. متاسفانه اتفاقات اخیر هم در اینجا هم توی زندگی واقعی کمی فکرم رو درگیر کرده و من کنترلی بر گفتارم، ندارم امیدوارم درک کنید.
سپاس


نقد و بررسی رمان مجبوری با من بمانی | آیدا رستمی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • پوکر
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Amerətāt، FaTeMeH QaSeMi و 4 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,485
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
به نام بهترین سر آغاز
سپاس از نقد شما و زحمات شما.
فکر می‌کردم با توضیحاتی که برای منتقد عزیز قبلی که زحماتی از این قبیل کشیده بودند، موضوع رمان، رفتار خانواده و خیلی چیزای دیگه منتفی شده اما بنظر میاد تاکید منتقد، بر روی داستان بر خلاف گذشته‌ها است!
منتقد عزیز و البته دوستان بسیار عزیز من!
رمان هنوز در صفحات اول هست اگر به قسمتی که رمان روی سایت قرار داره مراجعه کنید، مخاطبان، چند ایراد گرفتند.
از جمله و مهم‌ترین اونها نوع قلم نویسنده!
اگر به نقد اول که مربوط به ویرایش اول هست، مراجعه کنید، منتقد عزیز، به تحلیل نوع قلم نویسنده بیشر تاکید داشتند و البته توصیفات!
بنده علم و آگاهی کامل رو داشتم که الان که در ابتدای رمان هستیم و شخصی که رمان رو می‌خونه ممکنه گیج بشه و سوالاتی توی ذهنش نمایان بشه و البته رمان هنوز گنگه ولی هدف اصلی نقد نوع قلمم بود که متاسفانه چیزی در این باره ندیدم!!!!! به جز چند غلط املایی, این_ و توصیفات که البته در نظر خودم توصیفات کافی هستند!!!! بالاخره نوع دید متفاوته!
رمان من توسط ناظر عزیزم Ryhwn مدیر کل محترم سایت The unborn و یکی از افراد با تجربه و البته منتقد قبلی و از اشخاصی که به بهتر شدن رمانم کمک کردن و من واقعا ازشون ممنونم هرچند جواب محبتشون رو به درستی ندادم * رهــــــا * تایید شده.
من داستان کلی رو هرچند که فقط تنه رو تحویل دادم و شاخ و برگ رو نه، برای این عزیزان فرستادم. داستان مشکلی نداره!
راجبه زاویه دید با رها مشورت کردم و فکر نمیکنم مشکلی داشته باشه!
من واقعا متوجه نمیشم رمان‌هایی که قبلا می‌نوشتم با این بود_ و کسی هم مشکلی نداشت الان چی شده که شده این- ؟؟؟
فرقی داره؟ انجمن میترکه؟ اسم انجمن خراب میشه؟ به جناب x بر میخوره؟
چندتا اشکال که هرچند غلط املایی و چندتایی که گفتید به نظر من وظیفه شخصیه که رمان رو ویرایش می‌کنه!
نه جلد نه مقدمه و نه خلاصه هیچگونه مشکلی نداره! چون آخرش به همین‌ها منتهی می‌شه؛ چون یکی از ژانر‌ها عاشقانه‌اس!!! که البته توی عکس کاملا می‌بیند و توسط شخص حرفه‌ای معاون عزیز و ارجمند سایت، شیما خانوم !Shîma! انتخاب شده و مورد تایید من هست و همین می‌مونه!!! نقد رو هم اول برای این عزیز فرستادم!
در رابـ*ـطه با انتخاب اسم، اینکه از اسم‌های اشخاص ایراد می‌گیرد به نظر من انتخاب اسم یه چیز شخصیه به نویسنده ربط داره! الیاد اربابه انتظار نداری بشه چنگیز چون در آینده هم علی دارید هم مهناز هم
فرهاد و هم فاطمه و زهرا و... اما این اشخاص ارباب زاده هستند.
این یک رمان عاشقانه‌اس، و مطمئنن شخصی که پیش کسیه که دوسش داره رفتار‌هاش متفاوته و از طرفی افراد در موقعیت های مختلف، از خودشون رفتارها و واکنش‌های متفاوتی نشون میدن!!! از جمله خودم!
ببخشید اگر تند، حرف زدم. متاسفانه اتفاقات اخیر هم در اینجا هم توی زندگی واقعی کمی فکرم رو درگیر کرده و من کنترلی بر گفتارم، ندارم امیدوارم درک کنید.
سپاس
:relaxed:
سلام
ممنونم بابت انتقاد پذیر نبودنتون:/ ظاهرا شما فقط اشکالات نگارشی رو قبول دارید:)
دوست عزیز محیا هم اشاره کرد که ما حق داریم تا جایی که نویسنده پست گذاشت نقد کنیم نه چیزی که روی سایته یا تو ذهن شماست!:) ما علم غیب نداریم عزیزم!
ما اشکال دیگه ای هم بکشیم بیرون قطعا شما قراره بگید "نه!"
وقتی درخواست نقد میدید یعنی اشتباهاتتون رو قبول میکنید!
درباره لحن تندتون، مشکلی نیست خواهش میکنم:rose:


نقد و بررسی رمان مجبوری با من بمانی | آیدا رستمی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • خنده
Reactions: MĀŘÝM، Amerətāt، FaTeMeH QaSeMi و 5 نفر دیگر

آیدا رستمی

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
15/8/18
ارسال ها
507
امتیاز واکنش
30,947
امتیاز
348
سن
21
زمان حضور
61 روز 1 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
:relaxed:
سلام
ممنونم بابت انتقاد پذیر نبودنتون:/ ظاهرا شما فقط اشکالات نگارشی رو قبول دارید:)
دوست عزیز محیا هم اشاره کرد که ما حق داریم تا جایی که نویسنده پست گذاشت نقد کنیم نه چیزی که روی سایته یا تو ذهن شماست!:) ما علم غیب نداریم عزیزم!
ما اشکال دیگه ای هم بکشیم بیرون قطعا شما قراره بگید "نه!"
وقتی درخواست نقد میدید یعنی اشتباهاتتون رو قبول میکنید! و اگه قراره نقدها تکراری و غلط باشه چرا درخواست نقد میدید؟
درباره لحن تندتون، مشکلی نیست خواهش میکنم:rose:
دوست عزیز دو مرتبه براتون تکرار کردم. بازم میگم وقتی داستان مشکلی نداره و تکرارهم کردم کجا رو درست کنم؟ چرا دوباره ایراد می‌گیرید؟
اصلا منتقد شخص دیگه‌اس نقد کرد محترمانه تشکر کردم دلیل و برهان هم آوردم، چرا دوباره چیزهایی که منتقد ایراد گرفتن رو تکرار کردید و دو مورد هم گذاشتید روش درحالی که دلیل براشون آوردم؟
قصدی از این کارتون دارید؟ چندتا فعل و فاعل اضافه کردید و دوتا ایراد هم گرفتید، فهمیدیم دوستx هستید.
بعدشم می‌تونید روحیه نقد پذیری من رو توی نقد مرد سوخته ‌‌ی من ببنید چند نفر نقد کردند و نظرات رو گفتند مثل شما موضوع رو کش ندادند!!! نقدشون هم قشنگ بود هم خوبی‌ها رو گفتند هم بدی‌ها. ولی قرار نیست در برابر شخصی که نقد مردم و کپی میکنه و میگه نقد نمی‌پذیرید، سکوت کنم!
لطفا دفعه بعد بدون گذاشتن هیچ گونه فرقی قضاوت کنید!!!!


نقد و بررسی رمان مجبوری با من بمانی | آیدا رستمی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • پوکر
  • خنده
Reactions: MĀŘÝM، Amerətāt، FaTeMeH QaSeMi و 3 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,485
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
دوست عزیز دو مرتبه براتون تکرار کردم. بازم میگم وقتی داستان مشکلی نداره و تکرارهم کردم کجا رو درست کنم؟ چرا دوباره ایراد می‌گیرید؟
اصلا منتقد شخص دیگه‌اس نقد کرد محترمانه تشکر کردم دلیل و برهان هم آوردم، چرا دوباره چیزهایی که منتقد ایراد گرفتن رو تکرار کردید و دو مورد هم گذاشتید روش درحالی که دلیل براشون آوردم؟
قصدی از این کارتون دارید؟ چندتا فعل و فاعل اضافه کردید و دوتا ایراد هم گرفتید، فهمیدیم دوستx هستید.
بعدشم می‌تونید روحیه نقد پذیری من رو توی نقد مرد سوخته ‌‌ی من ببنید چند نفر نقد کردند و نظرات رو گفتند مثل شما موضوع رو کش ندادند!!! نقدشون هم قشنگ بود هم خوبی‌ها رو گفتند هم بدی‌ها. ولی قرار نیست در برابر شخصی که نقد مردم و کپی میکنه و میگه نقد نمی‌پذیرید، سکوت کنم!
لطفا دفعه بعد بدون گذاشتن هیچ گونه فرقی قضاوت کنید!!!!
من از کسی کپی نکردم:)
از محیا هم میتونی بپرسی قبل از اون من نقدت رو انجام دادم!!! فقط باید محیا اول میفرستاد بعد من، شما هم لطف کن قضاوت الکی نکن:)
قصد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ما منتقدیم دشمنت نیستیم:|
فرق؟ دقیقا فرقت بین بقیه چیه؟ همون طور که بدی ها رو گفتیم خوبی های رمانت رو نگفتیم؟
من از بحث کردن خسته شدم! شما قبول کنی یا نکنی چیزی به من اضافه یا کم نمیشه:)


نقد و بررسی رمان مجبوری با من بمانی | آیدا رستمی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: MĀŘÝM، Amerətāt، FaTeMeH QaSeMi و 4 نفر دیگر

آیدا رستمی

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
15/8/18
ارسال ها
507
امتیاز واکنش
30,947
امتیاز
348
سن
21
زمان حضور
61 روز 1 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
من از کسی کپی نکردم:)
از محیا هم میتونی بپرسی قبل از اون من نقدت رو انجام دادم!!! فقط باید محیا اول میفرستاد بعد من، شما هم لطف کن قضاوت الکی نکن:)
قصد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ما منتقدیم دشمنت نیستیم:|
فرق؟ دقیقا فرقت بین بقیه چیه؟ همون طور که بدی ها رو گفتیم خوبی های رمانت رو نگفتیم؟
من از بحث کردن خسته شدم! شما قبول کنی یا نکنی چیزی به من اضافه یا کم نمیشه:)
دوست عزیز کسی نگفته بود گروهی نقد می‌کنید من که میبینم منتقد یه شخصه که انتخاب شده!!! بعدشم قضاوت کجا بود؟ متن‌ها کپیه تاکید روی چه موضوعی دارید؟ بگید همون رو براتون تایید میکنم!
بعدشم، من که خوبی نمی‌بینم اگه می‌بینید بگید!! اینجا هم مکانی برای بحث نیست تاپیک نقده مشکلی دارید گفتگو بزنید!
راستش منم خسته شدم و دیگه جواب شخصی رو ندادم و پیامی که مدیر رو تگ کرده بودم، از روی پروفایلم پاک کردم اما انگار شما قصد کوتاه اومدن ندارید!!!


نقد و بررسی رمان مجبوری با من بمانی | آیدا رستمی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عصبانی
  • پوکر
Reactions: MĀŘÝM، Amerətāt، FaTeMeH QaSeMi و 3 نفر دیگر

mahaflaki

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
26/7/18
ارسال ها
693
امتیاز واکنش
17,003
امتیاز
303
محل سکونت
Golestan
زمان حضور
100 روز 9 ساعت 16 دقیقه
دوست عزیز دو مرتبه براتون تکرار کردم. بازم میگم وقتی داستان مشکلی نداره و تکرارهم کردم کجا رو درست کنم؟ چرا دوباره ایراد می‌گیرید؟
اصلا منتقد شخص دیگه‌اس نقد کرد محترمانه تشکر کردم دلیل و برهان هم آوردم، چرا دوباره چیزهایی که منتقد ایراد گرفتن رو تکرار کردید و دو مورد هم گذاشتید روش درحالی که دلیل براشون آوردم؟
قصدی از این کارتون دارید؟ چندتا فعل و فاعل اضافه کردید و دوتا ایراد هم گرفتید، فهمیدیم دوستx هستید.
بعدشم می‌تونید روحیه نقد پذیری من رو توی نقد مرد سوخته ‌‌ی من ببنید چند نفر نقد کردند و نظرات رو گفتند مثل شما موضوع رو کش ندادند!!! نقدشون هم قشنگ بود هم خوبی‌ها رو گفتند هم بدی‌ها. ولی قرار نیست در برابر شخصی که نقد مردم و کپی میکنه و میگه نقد نمی‌پذیرید، سکوت کنم!
لطفا دفعه بعد بدون گذاشتن هیچ گونه فرقی قضاوت کنید!!!!
هادس منتقد دوست شخص ایکس نیست بلکه به عنوان عضوی از کادر نقد به وظیفه اش عمل کرده و نقد انجام شده توسط مدیریت نقد تایید شده.
شما یک بار حرف رمان دنبالم بیا رو وسط کشیدید و حالا مرد سوخته من!
منتقد تنها وظیفه اش اگاهی بخشی از نقاط ضعف و قوت کار هست و هیچگونه خصومت شخصی قاطی نوشته ها نخواهد شد پس جبهه گیری شما کاملا بی مورده!
نقد های انجام شده توسط مدیریت بررسی شدند و درستیشون تایید شده.
شما هم در صورت داشتن اعتراض به پیشنهادات و انتقادات - پیشنهادات و انتقادات تالار نقد مراجعه کنید و به جای تنش در تاپیک نقد نظرتون رو بیان کنید.
هر گونه تغییرات و ویرایش هم همونطور که عرض کردم مطابق میل نویسنده است.
یا حق!


نقد و بررسی رمان مجبوری با من بمانی | آیدا رستمی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: MĀŘÝM، Amerətāt، FaTeMeH QaSeMi و 4 نفر دیگر

آیدا رستمی

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
15/8/18
ارسال ها
507
امتیاز واکنش
30,947
امتیاز
348
سن
21
زمان حضور
61 روز 1 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
هادس منتقد دوست شخص ایکس نیست بلکه به عنوان عضوی از کادر نقد به وظیفه اش عمل کرده و نقد انجام شده توسط مدیریت نقد تایید شده.
شما یک بار حرف رمان دنبالم بیا رو وسط کشیدید و حالا مرد سوخته من!
منتقد تنها وظیفه اش اگاهی بخشی از نقاط ضعف و قوت کار هست و هیچگونه خصومت شخصی قاطی نوشته ها نخواهد شد پس جبهه گیری شما کاملا بی مورده!
نقد های انجام شده توسط مدیریت بررسی شدند و درستیشون تایید شده.
شما هم در صورت داشتن اعتراض به پیشنهادات و انتقادات - پیشنهادات و انتقادات تالار نقد مراجعه کنید و به جای تنش در تاپیک نقد نظرتون رو بیان کنید.
هر گونه تغییرات و ویرایش هم همونطور که عرض کردم مطابق میل نویسنده است.
یا حق!
منتقد شما اگه واقعا تایید شدس که شادن رو نمی‌کرد شادان!!!!! نجمه رو نمی‌کرد نغمه!!!! بعدشم شما تگ شده بودید ایشون تگ نشده بودند!! به قول خودتون، علم غیب ندارم و از طرفی کسی نه تاییدیه به من داده نه اطلاع!!!
بعدشم دارم نقدهای دیگه رو بهتون نشون میدم شاید فرق‌ها رو بفهمید.
من الان خسته‌م، می‌خواید بعدا کنار هم بزاریم و شباهت‌ها رو نشون بدم؟!!!!
ایشون نقد کردند من هم جواب دادم همونطور که جواب شما رو دادم!!! تند نرفتم فقط برای اینکه ایشون ناراحت نشن عذرخواهی کردم!!
احساس میکردم با یک بار گفتن اینجا تاپیک نقده متوجه می‌شید ولی متاسفانه مثل بقیه کارا توجهی نکردید!!! لطفا چشماتون رو باز کنید!


نقد و بررسی رمان مجبوری با من بمانی | آیدا رستمی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • تعجب
  • عصبانی
Reactions: MĀŘÝM، Amerətāt، Ghazaleh.A و یک کاربر دیگر

آیدا رستمی

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
15/8/18
ارسال ها
507
امتیاز واکنش
30,947
امتیاز
348
سن
21
زمان حضور
61 روز 1 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
mahaflaki
~HadeS~
تغییرات اعمال شد.


نقد و بررسی رمان مجبوری با من بمانی | آیدا رستمی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • قهقهه
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Ghazaleh.A، ~HadeS~ و 2 نفر دیگر

khas

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
8/6/20
ارسال ها
922
امتیاز واکنش
3,192
امتیاز
264
سن
23
محل سکونت
ی جایی بین زمین و آسمون، توی هوا معلق
زمان حضور
25 روز 2 ساعت 7 دقیقه
سلام.
آیدایی اول اینکه مرسی واسه رمانای قشنگی که می‌نویسی. قسمت اول رو دوست داشتم. اون قسمت که زن ارباب می‌میره فقط بخاطر اینکه ارباب گفت بچه مهم‌تره. خب شاید خیلیا خوششون نیاد و بگن این چه داستانیه که همون اول زنش مرد اما به نظر من خیلی خوب بود چون همچین چیزایی توی جامعه خیلی زیاده و باید نوشته بشه. هرچند که ممکنه خیلی از مردم خوششون نیاد به هر حال حقیقت همیشه تلخه و باید بیان بشه تا اصلاح شه.
چند پست بعد توی پارت 7 یه قسمت به نظرم گنگ اومد.
امیر که می‌بیند کاری از دست خواهرش و ریحانه بر نمی‌آید، به طرف ایرن می‌رود و او را در حصار دستان‌ش قرار می‌دهد و سعی می‌کند آرامش کند.
مردم روستا که آداب و رسوم گذشته را اجرا می‌کنند، با دیدن صحنه، سرشان را پایین می‌اندازند و پچ پچ می‌کنند که٬ شادن خواهری نداشت!
کدوم صحنه؟ اینجا قبلش داشتی از امیر می‌گفتی که یهو ایرن رو بـ*ـغل کرد. در صورتی که منظورت از صحنه اینه که ایرن وانمود میکنه خواهر زن اربابه.
کاش این سطر که نوشتی امیر بـ*ـغلش میکنه رو حذف میکردی چون هم باعث یه حواس پرتی کوچیک از موضوع شد هم اینکه یهویی بین اون‌همه آدم یه نامحرم بپره اینو بـ*ـغل کنه؛ اون که چادرم می‌پوشه و مثلا مقیده دیگه. باز اگه با هم دوست می‌بودن و توی یک روستای کوچیک نمی‌بود و آدما همچین صحنه‌هایی براشون عادی بود خب آره میشد همچین چیزی. من ادامه رو نخوندم هنوز، تازه تازه دارم می‌خونم و نقد می‌کنم؛ اما اگه میخوای نشون بدی که امیر بهش احساس داره و حواسش هست میتونی یه جوری بنویسی که نشون بده امیر چقدر دلش میخواد همه رو پس بزنه بره جلو و ارومش کنه اما افسوس که نمیشه...
خیره او و موهای فرفری که از شال‌ش بیرون زده‌اند، می‌شود. تک تک اعضای صورتش را بررسی می‌کند و شک‌ش، بیشتر به یقین می‌رسد.
خیره الیاد متعجب می‌شود، چطور یادش نبود؟!
شکش بیشتر به یقین می‌رسد؟ فکر نکنم قید بیشتر اون وسط مناسب باشه؛ و به نظرم نبودش بهتر باشه.
چه کسی شکش به یقین می‌رسه؟
خیره الیاد متعجب می‌شود، چطور یادش نبود؟!
یعنی چی؟
الیاد اسم اربابه درسته؟ کاش اینطوری می‌نوشتی:
ارباب که تاکنون توجهی به جمعیت نداشت، با شنیدن این حرف‌ها حواسش جمع شد. نگاهی به دختر انداخت و با دیدن موهای فرفری‌اش که آزادانه از زیر شالش بیرون زده بودند، و بعد از بررسی تک تک اجزای صورتش، شکش به یقین تبدیل شد. چطور یادش نبود؟!
بعد از پایان مراسم، امیر، ایرن بی‌هوش را بلند می‌کند و با مرضیه به طرف عمارت حرکت می‌کند.
بر روی تـ*ـخت می‌نشیند و دستی بر صورت‌ش می‌کشد، رو‌به ریحانه و لعیا می‌کند و می‌گوید:
-این دختر کیه؟ فامیلیش چیه؟
گفتی امیر می‌برتش. نگفتی وارد عمارت می‌شه و اونو راهنمایی می‌کنن به یه اتاق و ایرن و می‌زاره رو تـ*ـخت و خودش میاد کنار و لعیا و ریحانه هم همراه امیر اومده بودن تو اتاق...
بعد یهو گفتی میشینه روی تـ*ـخت. باید اول بگی چه کسی وارد میشه چون اصلا الیا این دور و برا نبود و در نگاه اول خواننده فکر میکنه داری امیر رو میگی.
یکمم ارباب و خشن‌تر نشون بده؛ مثلا با اخم دست میکشه رو صورتش. آخه مثلا این ارباب همونیه که باعث شد زنش بمیره چطور یهو اینطوری شد؟!
ریحانه و لعیا که سعی می‌کنند فاصله خود را با مرد مرموز و ساکتی که ارباب نامیده می‌شود حفظ کنند، خیره زیور می‌شوند.
زیور کیه؟ از کجا یهو پرید وسط؟
و اینکه تنها سوالی که ارباب در مورد ایرن پرسید این بود: مجرده؟ این چه سوالیه هنوز از در نیومده تو؟
*************
فعلا تا همینجا خوندم و دارم ادامه می‌دم. دوست داشتم قبل اینکه برم جلو اینا رو بگم که بعدا یادم نره.
من منتقد نیستم؛ تا حالا هم رمانی رو نقد نکردم. خودم هنوز حتی یک رمان کامل هم ننوشتم. صرفا نظرات یک خواننده رو گفتم. یکم گیج کننده بود برام و شاید برای خیلیا باشه؛ پس خواستم بگم تا اگه حق با من بود ویرایش بزنی و اگه نبود پس از کنار این نظر بی‌خیال رد شو.
موفق باشی آیدا جونم *_*


نقد و بررسی رمان مجبوری با من بمانی | آیدا رستمی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: MĀŘÝM، FaTeMeH QaSeMi، Silaaaaaaa و 4 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا