خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

از ویرایش جدید رمان مجبوری با من بمانی خوشتون میاد؟

  • بله

    رای: 12 85.7%
  • خیر

    رای: 2 14.3%

  • مجموع رای دهندگان
    14

آیدا رستمی

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
15/8/18
ارسال ها
507
امتیاز واکنش
30,927
امتیاز
348
سن
21
زمان حضور
60 روز 18 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
نام رمان: مجبوری با من بمانی

نام نویسنده:آیدا رستمی

ژانر:عاشقانه

موضوع: ازدواج اجباری، ارباب رعیتی

ناظر: Nirvana
ویراستار: !Shîma!

خلاصه:
و چه قدر سخت است مردی که جای برادرت بود؛ حال همسرت بشود.
چه قدر سخت است که آرزوهایت یک به یک بسوزد و تو برای بچه‌ای بسوزی که از جنس تو نیست...


نقد و بررسی رمان مجبوری با من بمانی | آیدا رستمی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Matiᴎɐ✼، MĀŘÝM، Mounes Hasanpour و 9 نفر دیگر

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,607
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
این متن کمی از ابتدای داستان را لو می‌داد.

کات، کات، کات!
داستان هنوز شروع نشده و خواننده هنوز با متن هماهنگ نشده بود که داستان کات میشد و به محدودا زمانی و مکانی دیگه ای می‌رفت!
نا هماهنگی زمانی فعل ها به شدت در داستان دیده می‌شد. یک جمله گذشته و دیگر حال بود و ان قدر زیاد بود که نشود از ان چشم پوشید.

البته آوردن واژه‌هایی که جمله بندی داستان رو از حالت روتین و یک دست خارج کرد . برای مثال:
احساس درد در شکمش میکند، صدای جیغش با سقوطش یکی میشود.آخرین حرفش،
بچه ام بود.
در قسمت دیگر این قصر بزرگ و غم انگیز، مردی به گذشته ها فکر میکند،به اولین و اخرین
باری که قلبش شکست.

خب این قصر کمی اغراق امیزه و بود و می‌کند و شکست تناسب زمانی ندارند.
کلا می‌تونست با توصیف بیشتر و پخته تر نوشته بشه...
موضوع داستان در مورد فرهنگ اشتباهه که خیلی ها رو قربانی کرد و این هم خوانی نزدیکی با فرهنگ ما داشت و جالب بود.
اما داستان اون طور که باید پیاده سازی نشده بود.
مثلا ادم ها فرهنگ بسیار پایینی داشتند اما اسم‌هایی عجیب و خفن مثل ابنوش و ایهان! کمی جنبه‌ی غیر واقعیتی به داستان داده بود.
در قسمت‌هایی از داستان توصیف ها و تصویر پردازی ها و البته رفتار شخصیت ها همه یک دست و بچگانه بود که احتمالا به سن کم نویسنده برمیگردد.
در صورتی که در هر داستان با توجه به سن شخصیت باید لحن و رفتاری متفاوت و نزدیک به بطن جامعه و واقعیت دید که خب این طور نبود.
داستان خرده کاری های فراوانی داشت که پس از چند صفحه خواننده را به شدت خسته می‌کرد.
بهتر بود که نویسنده خیلی بیشتر در مورد موضوع تفکر و تحقیق می‌کرد و سپس دست به خلق اثر خود می‌زد.

داستان فرود و نشیب ها و ضعف و نقاط قوت متفاوتی داشت. نویسنده به هر حال جوان و خام است که امید اینده‌ای عالی و پر از پیشرفت به او دارم.
بهتر است زیادتر کتاب بخواند و کتاب خوب هم بخواند و نه هر کتاب و هر نویسنده‌ای را..
از داستان لـ*ـذت بردم و اگر نقد کمی تند شد متاسفم.



با تشکر.


نقد و بررسی رمان مجبوری با من بمانی | آیدا رستمی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Amerətāt، sun_girl و 14 نفر دیگر

آیدا رستمی

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
15/8/18
ارسال ها
507
امتیاز واکنش
30,927
امتیاز
348
سن
21
زمان حضور
60 روز 18 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
مرسی:big_grin:
ممنونم از نقد خوبت دوست عزیزم فقط راجب اسم ها ک مطمئنا برای مرد سوخته من هم تکرار میشه باید بگم اسمی مثل ابنوس اسم چوب درخته محکمیه و مطمئنن این درخت مال الان نبوده بلکه از قبل بودتش و در رابـ*ـطه با نوشتار بله سعیم رو میکنم


نقد و بررسی رمان مجبوری با من بمانی | آیدا رستمی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Amerətāt، Ghazaleh.A و 9 نفر دیگر

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,607
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
پس و در حین ویرایش، نگاه دوباره و کلی‌تری به رمان کردم و این بار تا آخر رمان رو خوندم. دیدم نکاتی هست که گفته نشده برای همین، در ادامه می‌گم:)
اگر می‌خواهید داستان لو نرود تنها قسمت‌های رنگی را بخوانید.

نویسنده قدرت داستان پردازی فوق العاده‌ای دارد. همه‌ی عوامل کوچک داستان را با ظرافت در داستان قرار داده و بعداً از آن‌ها استفاده‌های جالبی می‌کند. البته، قسمت‌هایی قابل پیش بینی بود و قسمت‌هایی ایده پردازی خارق العاده‌ای داشت که جای بحث و پرورش آن بود که متاسفانه آن طور نشده بود که اگر شده بود داستان، روالی شبیه رمان‌های مشهور حال حاضر و مخاطب پسندانه پیدا می‌کرد.
‌قسمت‌هایی از ایده‌ها فراموش شده بودند.
مثلاً: در ابتدای داستان داریم که عشق گلبهار دست ارباب را زخمی می‌کند و قرار است یک سال با ارباب زندگی کند. به این شکل می‌شد تنها دوست واقعی آبنوس در عمارتی غریب را یافت! هنوز هم معتقدم که باید اسم‌های ساده‌ای نظیر فاطمه و زهرا و محمد و علی و... در داستان پیدا می‌شد!
قسمت دیگری که فراموش شده بود درس خواندن گلبهار بود. مگر ارباب تصمیم به درس خواندنش نگرفته بود؟ پس چه اتفاقی افتاد؟

یا آن پسر که عاشق گلبهار بود در بیمارستان می‌گوید که بعداً تعریف می‌کند چرا این جاست و چگونه پیدایشان کرده که این خودش می‌توانست داستان جالبی باشد و متاسفانه فراموش شد!
همان طور که گفتم داستان ایده پردازی‌های بسیاری داشت. نویسنده ذهن بسیار پویایی برای خلق هنری خود داشت. به این صورت است که اگر بخواهیم داستان را برای کسی با جزییاتش تعریف کنیم بسی طولانی می‌شود اما، تعداد صفحات از ۶ بی احترامی نمی‌کند که این بیانگر کار نشدن خوب روی ایده‌ها هست. کات‌هایی که اگر زود اتفاق نمی‌افتاد واقعاً بی نظیر و جذاب می‌شد و شخصیت‌هایی از داستان که آن طور که باید رویشان وقت گذاشته نشده بود.

برای مثال ناجی آبنوس، علیرضا، همین قضیه‌ی نجات علی رضا به دست آبنوس و جرم دزدی‌‌اش داستان مهیج و جذابی‌ست که نویسنده آن را نایده گرفت.

با وجود داستان جذاب و روند پر هیجان و به دور از خسته کننده شدن چند قسمتی از داستان اما هم چنان روی اعصاب بود.
مثلا:
کدام آدمی وقتی در حال آتش گرفتن است نامه می‌خواند؟ واقعاً چرا ریحان هم توقع دارد که آبنوس در حال آتش گرفتن و جیغ نامه را بخواند؟ در هنگام بلا فقط بچه و حفظ جان مهم است و چیزی مثل حجاب هم فراموش می‌شود چه برسد به نامه! هیچ کدام از اعضای عمارت هم برای کمک نیامدند که این خودش عجیب است. ارباب باید دستور میداد کسی به داخل اتش برود و بچه و زنش را نجات دهد.
آتش سوزی هرچه قدر هم شدید باشد بالاخره جسد را آب نمی‌کند و با پیدا نشدن جسد‌های سوخته باید آیهان شک می‌کرد.

دیگر این که آبنوسی که درسش را ادامه نداد چه طور به کار در شرکت رسید؟
برای یک دفعه به بیست سال بعد رفتن هم بهتر بود چند روزی زندگی آبنوس نشان داده شود و بعد با ایهان روبرو شود.
بعضی چیزها نباید گفته شوند و باید توصیف شوند. برای مثال نباید میگفت میلان فلج است و ریحان پشیمان! بلکه باید با گریه و ویلچر و... نشان میداد که این شکل داستان بی نقصی را می‌سازد.

فراموش نکنیم که این از داستان‌های ابتدایی نویسنده است و قرار نیست شاهد شاهکار باشیم و با توجه به تازه کار بودن نویسنده می‌توان به او امید زیادی داشت. این داستان هم تا حد زیادی قابل قبول است و یک بار خواندنش به افرادی که زندگی اربابی و روستا بودن را دوست دارند پیشنهاد می‌شود.
از دیگر نکات رویارویی آیهان و آبنوس در شرکت است. من به شخصه هیچ کسی را در شهر خودم دو بار ندیدم! هر چه قدر هم که می‌خواهد عزیز باشد. چه برسد در تهرانی بزرگ....

دیگر ان که از نظر علمی و ژنتیکی چشم مشکی و چشم سبز، چشم آبی به دنیا اوردن(میلان) بسی عجیب است! علت آن که ایهان به میلان حرام‌زاده میگوید هم مشخص نیست. ای کاش روابط آیهان و ریحان بیشتر نمایش داده می‌شد و رویش بیشتر کار میشد.

عقیده‌ی مذهبی نویسنده و احترام با مادر در این داستان به خوبی دیده می‌شود! البته نوشته‌ای خوب است که گرایش مذهبی نداشته باشد اما نمی‌توان دین و عقیده‌ی نویسنده را کنار گذاشت و این یک سلیقه‌ی شخصی است.

جزییات دیگری هم بود که متاسفانه فراموش کردم پس به همین‌ها بسنده می‌کنم.




نقد و بررسی رمان مجبوری با من بمانی | آیدا رستمی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: MĀŘÝM، زینب نامداری، Amerətāt و 8 نفر دیگر

شبگرد تنها

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/3/20
ارسال ها
5
امتیاز واکنش
2,137
امتیاز
203
سن
27
زمان حضور
32 روز 43 دقیقه
بهتره نبود از زبان یکی از اعضای اون خونه راوی میشدی.
ب نظرتون خوب نبود قبلش راجب چندتا شخصیتا ی تعریف کلی میکردید تا ادم بتونه بهتر با شخصیتا ارتباط برقرار کنه.


نقد و بررسی رمان مجبوری با من بمانی | آیدا رستمی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: MĀŘÝM، Mana، BlueMσOη و 4 نفر دیگر

آیدا رستمی

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
15/8/18
ارسال ها
507
امتیاز واکنش
30,927
امتیاز
348
سن
21
زمان حضور
60 روز 18 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
بهتره نبود از زبان یکی از اعضای اون خونه راوی میشدی.
ب نظرتون خوب نبود قبلش راجب چندتا شخصیتا ی تعریف کلی میکردید تا ادم بتونه بهتر با شخصیتا ارتباط برقرار کنه.
سلام دوست عزیز،
در بعضی از قسمت‌ها، چه پست‌های جدید و چه پست‌های قدیمی، در مواقع لزوم، از زبان یکی از اعضا، داستان روایت می‌شود.
در پست‌های قبل هم بعضی شخصیت‌ها، سریع توصیف شده‌اند و بعضی‌ها به صورت پراکنده توصیف می‌شوند.
برای نقد و همراهیتون، ممنونم. اگر دیر بهتون جواب دادم، بخاطر ویرایش قسمت‌های گنگ و مشکل‌دار بود.
موفق باشید :roseb:


نقد و بررسی رمان مجبوری با من بمانی | آیدا رستمی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Amerətāt، Ghazaleh.A و 3 نفر دیگر

mahaflaki

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
26/7/18
ارسال ها
693
امتیاز واکنش
17,003
امتیاز
303
محل سکونت
Golestan
زمان حضور
100 روز 8 ساعت 42 دقیقه
به نام خداوند لوح و قلم حقیقت نگار وجود و عدم

معرفی و نقد رمان مجبوری با من بمانی

وقتی به نام مجبوری با من بمانی بر خوردم می‌دانستم باید توقع یک عاشقانه تراژدی را داشته باشم و احتمالا پای ازدواج اجباری در میان است. این برداشت خبر از موفقیت شما در انتخاب نام متناسب با ژانر و ایده رمان می‌دهد.
مناسب ترین خلاصه برای یک رمان ان است که در کنار داده ها، ابهاماتی هم ایجاد کند تا خواننده مشتاق به خواندن رمان شود. متاسفانه خلاصه رمان شما کمی داستان را لو می‌داد. با خواندن خلاصه می‌فهمیدیم دختری مجبور به ازدواج اجباری با شخصی که حکم برادرش را دارد می‌شود و مجبور به نگهداری و مراقبت کودک ان مرد می‌شود. پس ان نقطه جذب کننده کجاست؟ شما می‌توانید گره اصلی داستان خود را، به گونه ای که محتوا را به طور کامل لو ندهد، در خلاصه بیاورید. از طرف دیگر من متوجه داده ای نادرست در خلاصه شدم. «چه قدر سخت است مردی که جای برادرت بود؛ حال همسرت بشود.» تا اینجای کار دریافتیم که ایرن اصلا ان مرد (الیاد) را اصلا نمی‌شناسد؛ از طرف دیگر الیاد هم از وجود ایرن بی خبر بود، پس چگونه حرف از جای برادر بودنش در خلاصه زده شده است؟ بهتر است این قسمت را ویرایش کرده تا خواننده داستان را اشتباه دریافت نکند.
جلد رمان فضایی عاشقانه داشت؛ زن و مردی که خیره به یکدیگر هستند و جمله روی جلد هم حاکی از کاور این ژانر در جلد را می‌داد.
مقدمه و جلد رمان شما بر خلاف نام و خلاصه، محوریت عاشقانه بیشتری نسبت به تراژدی و ان فضای اجبار داشتند. ربط مقدمه فعلا به داستان نامعلوم است و امیدوارم در ادامه شاهد پاسخ به ان باشیم.
مجبوری با من بمانی را می‌توانم رمانی روی دور تند بخوانم!
شروع رمان با شادن بود. همسر باردار ارباب الیاد که البته مدت زمان زیادی همراه او نشدیم. با بد شدن حالش بلافاصله شاهد بهم ریختگی عمارت ارباب شدیم، همه پر از هیاهو به دنبال راه نجات شادن بودند که این قابل درک است اما ابرو های من خواننده وقتی بالا می‌پرد که ارباب با بیخیالی می گوید: «مزاحمم نشوید!»
حتی اگر الیاد نسبت به همسرش شادن هم بی احساس و بی توجه باشد، من خواننده توقع دارم لاقل اندک نگرانی برای فرزندش در وجود او به جریان بیفتد و این رفتار می‌تواند کمی غیر قابل درک از طرف خواننده جلوه کند مگر اینکه توضیح قانع کننده ای داشته باشید که در ادامه داستان نقل کنید.
با مرگ شادن، داستان روی دور میفتد. با یک پرش شاهد ایرن و دوست دانشگاهی اش ریحانه هستیم که در اغاز اشنایی با ان دو، کلکل و بحثشان با مسئول حراست اتفاق میفتد. اتفاقی که به دفعات در رمان های مجازی شاهد ان هستیم. با توجه به اینکه این اتفاق تاثیر خاصی بر روند رمان ندارد پیشنهاد می‌کنم این قسمت را حذف کرده و شیوه دیگری برای معرفی کاراکتر ها در نظر بگیرید تا خواننده برچسب تکرار و کلیشه را روی رمان نچسباند.
تماس تلفنی و با خبر شدن از اینکه شادن خواهر ایرن، فوت شده است تا رفتن به روستا همراه با دوستانش و عزاداری برای خواهر از دست رفته اش تا درخواست یا بهتر بگویم اجبار از طرف الیاد روی دور تند بود. به گونه ای که من هنوز در حال و هوای مرگ شادن بودم اما ناگهان حرف ازدواج و مراسم عروسی شد! بهتر است با بازگشت و مرور پست های قبلی کمی از سرعت این اتفاقات بکاهید تا داستان برای خواننده قابل درک تر جلوه کند.
اینکه ایرن، هیچ شناختی از شوهر خواهرش الیاد نداشت برای من غیر قابل جلوه می‌کرد. او خبر از بارداری خواهرش داشت و با او در تماس بود اما هیچ عکس و تصویری از الیاد نداشت؟
یا اصلا چطور در مراسم ترحیم متوجه نشد الیاد ارباب و همسر شادن است؟
اینکه چرا خانواده ارباب انقدر نسبت به مرگ شادن، نه به عنوان عروس بلکه حتی به عنوان یک انسان بی تفاوت بودند به گونه ای که به سرعت بساط عروسی راه انداختند، ان بدهی مرضیه و علت ناشناس بودن ایرن برای مردم و الیاد از بزرگترین گره هایی بود که مرا به خواندن رمان جذب می‌‍کرد. امیدوارم پاسخ مناسبی در طول روند رمان به انها داده شود تا خواننده با باز شدن هر گره به دنبال گره بعدی باشد.
ایرن به عنوان خواهر شادن کمی زود با مرگ خواهرش کنار نیامد؟ به گونه ای که پذیرفتن درخواست ازدواج الیاد کمی برایم غیر منطقی جلوه کرد. او حتی در درجه اول علت جواب منفی خود را بداخلاقی الیاد معرفی کرد. من خواننده توقع داشتم دلیل اول فوت خواهرش و مدت زمان کوتاه ان باشد. کما اینکه بعد متوجه شدیم او عاشق فردی به نام عماد نیز هست. به شخصه توقع بهم ریختگی رفتاری بیشتری داشتم نه اینکه بعد از درخواست عمه اش فورا پیشنهاد را بپذیرد.
از طرفی برگزاری مراسم عروسی و لجبازی سر رنگ و مدل لباس ان هم چند روز بعد از مرگ خواهرش کمی رمان را غیر قابل باور جلوه می‌دهد. رقصیدن در مراسم و ساز و اواز که دیگر جای خود دارد. حتی اگر از طرف الیاد و خانواده اش تحت فشار قرار می‌گرفت ایرن باید کمی با یاد خواهرش پا فشاری می‌کرد نه اینکه مرگ خواهر را بهانه ای برای اشنایی بیشتر کند!
حضور عماد با سلاح و درگیری بین الیاد و او هم کمی روی دور تند بود و پیشنهاد میکنم کمی به جزییات بها دهید و با پردازش بیشتر حوادث خواننده را مجاب به ادامه دادن رمان کنید.
زاویه دید شما در اغاز سوم شخص و بعد اول شخص از طرف نجمه خدمتکار شد. شخصی که بعد از فوت شادن هیچ نقشی را از او شاهد نبودیم. بعد سوم شخص و اول شخص از طرف ایرن، در گردش بود.
این تغییر زیاد زاویه دید از نظر حرفه ای چندان مورد پسند نیست مگر در شرایط خاص!
بهتر بود از زاویه دید سوم شخص استفاده کنید تا همه ماجرا را به خوبی پوشش دهد و از طرفی شاهد بهم ریختگی داستان و ذهن خواننده نباشیم.
توصیفات ظاهری در رمان شما کافی نبود. بنده هیچ تصویری از ایرن در ذهن نداشتم و الیاد را مردی چهارشانه قد بلند با چشم و ابروی مشکی میدانستم.
شما باید به صورت توصیف تدریجی شخصیت های ایرن، الیاد، مرضیه، پریناز، ریحانه و... را توصیف کنید. چرا که تصور شخصیت های رمان یکی از ارکان اصلی پردازش صحیح کاراکتر در ذهن خواننده است.
برای مثال می توانید با این شیوه توصیفات ظاهر را در متن جا دهید:
دستی به مو های قهوه ای رنگم کشیدم، پوزخندی روی لـ*ـب های باریکم نشست. خیره به چشمان عسلیش گفتم:
شما در توصیف حالات و احساسات خوب عمل کردید اما بهتر است کمی بیشتر روی این بخش تمرکز کنید. شما باید بدون تحمیل واژه و به جای بیان احساسات با استفاده از حالات از واژگانی ای مثل عصبانی شدم، با هیجان گفتم، ترسیدم و... با کمک گرفتن از حالات کاراکتر احساساتش را به خواننده منتقل کنید. برای مثال:
حدقه چشمانش گشاد تر شد، لـ*ـبش را گاز گرفت و با ابرو های بالا رفته گفت:
-واقعا؟
علامت های نگارشی خوب و غلط های املایی کمی دیده می‌شد. که همان اندک نادرستی مثل
بزار (غلط) بذار (درست)
بی مهابا (غلط) بی محابا (درست)
نیز با بررسی و مرور مجدد قابل حل است.
نویسنده عزیز شما برای نوشتن دیالوگ باید به جای _ از – بهره ببرید. برای مثال:
_خانوم بی‌هوش روی زمین افتادن و حالشون بده.
-خانوم بی‌هوش روی زمین افتادن و حالشون بده
تب رمان هایی با موضوع ازدواج اجباری در دنیای این روز های مجازی حسابی داغ است اما بی شک هر قلمی با رنگ و هدف خود موضوعی را نقش می‌زند. شما می‌توانید با اضافه کردن ایده های جانبی، مانند بیان فرهنگ های درست و غلط مردم روستا و... رمان خود را از سایر داستان های با چنین موضوعی برتری دهید. که این امر با توجه به قلم جذاب و شیوه روایت دلنشینتان کار دشواری برایتان نخواهد بود.

با عرض خسته نباشید خدمت نویسنده گرامی
MAHAFLAKI
کادر نقد انجمن رمان98
99/3/27


نقد و بررسی رمان مجبوری با من بمانی | آیدا رستمی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: Matiᴎɐ✼، MĀŘÝM، زینب نامداری و 13 نفر دیگر

آیدا رستمی

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
15/8/18
ارسال ها
507
امتیاز واکنش
30,927
امتیاز
348
سن
21
زمان حضور
60 روز 18 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
به نام او که عدالتش زبان زد، خاص و عام است.
سپاس از نقد شما.
به قول یکی از دوستان بنده عادت به دلیل آوردن دارم.
رمانی که خواندید شاید به ۱۰۰ یا ۲۰۰ صفحه برسه در حالی که هنوز ۲۶ یا ۲۷ صفحه را خواندید و بنده با آگاهی از این که هنوز رمان برای خواننده گنگ است، درخواست نقد داده‌ام که بیشتر به نوع نوشتار توجه شود تا داستان که تا پایان کار، نمی‌شود در رابـ*ـطه با آن قضاوت کرد! که البته با توجه به نقد رمان‌های دیگر هم از جمله دنبالم بیا، زمان نادرست توانایی نویسنده‌، برای نقد و بی‌توجهی به میزان صفحات رمان را آشکار می‌کند ولی برای کارهای دیگر، از جمله نشان دادن تغییر در رمان، نیاز بود!
تمامی اتفاقات از حراست گرفته تا نجمه و خلاصه همگی قسمت‌هایی از رمان هستند با اهمیت کم و زیاد، که در آینده نقش به سزایی دارند و اگر توضیح بیشتری داده شود، ممکن است، داستان را لو دهد!
در رابـ*ـطه با زاویه دید بنده قبل از درخواست نقد و پست‌های ابتدایی با توجه به یکی از کاربران، که پیامش را در بالا مشاهده می‌کنید و مشورت با یکی از اشخاص با تجربه انجمن، زاویه دید را از سوم شخص به چند شخص تغییر دادم و البته، به خوبی به یاد دارم که در رابـ*ـطه با یکی از رمان‌ها چنین پیشنهادی دادید ولی با توجه به موضوع رمان و نظرات دیگران، این نوع بهتر است!
در رابـ*ـطه با توضیحات، خب خیلی از جاها گفته‌اند که از یک‌جا توصیف کردن، بپرهیزید و بنده، در قسمت‌های مختلف در رابـ*ـطه با اخلاق و ظاهر دیگران توضیحاتی می‌دهم که البته اگر اشتباه نکنم، در جایی نوشته‌ام الیاد فردی با چشم و ابروی قهوه‌ای روبه مشکی است!!! البته منکر این موضوع نمی‌شوم که در قسمت‌هایی چشم مشکی نوشته‌ام که برای سادگی کار است!
در رابـ*ـطه با توضیحات قسمت عماد تغییراتی ایجاد می‌کنم.
در رابـ*ـطه با موضوع خلاصه مطمئن باشید که قسمتی که در خلاصه آشکار شده فقط بخش جزئی است و اگر قرار باشد مثل ویرایش قبل، موضوع اصلی باشد، صدای کاربران بلند می‌شود!!!!
در رابـ*ـطه با مقدمه، جلد و متن روی جلد، کاملا با موضوع تطابق دارند و بازهم برمیگردد به کامل نبودن، رمان!!
برای غلط‌های املایی متشکرم و به زودی ویرایش می‌شوند.
البته موضوع انتقامی جزئی از رمان است که به درخواست ناظرم و شخص دیگر پاک شد.
تشکر از زحمات شما
موفق باشید.


نقد و بررسی رمان مجبوری با من بمانی | آیدا رستمی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عصبانی
  • پوکر
Reactions: MĀŘÝM، زینب نامداری، Amerətāt و 6 نفر دیگر

mahaflaki

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
26/7/18
ارسال ها
693
امتیاز واکنش
17,003
امتیاز
303
محل سکونت
Golestan
زمان حضور
100 روز 8 ساعت 42 دقیقه
به نام او که عدالتش زبان زد، خاص و عام است.
سپاس از نقد شما.
به قول یکی از دوستان بنده عادت به دلیل آوردن دارم.
رمانی که خواندید شاید به ۱۰۰ یا ۲۰۰ صفحه برسه در حالی که هنوز ۲۶ یا ۲۷ صفحه را خواندید و بنده با آگاهی از این که هنوز رمان برای خواننده گنگ است، درخواست نقد داده‌ام که بیشتر به نوع نوشتار توجه شود تا داستان که تا پایان کار، نمی‌شود در رابـ*ـطه با آن قضاوت کرد! که البته با توجه به نقد رمان‌های دیگر هم از جمله دنبالم بیا، زمان نادرست توانایی نویسنده‌، برای نقد و بی‌توجهی به میزان صفحات رمان را آشکار می‌کند ولی برای کارهای دیگر، از جمله نشان دادن تغییر در رمان، نیاز بود!
تمامی اتفاقات از حراست گرفته تا نجمه و خلاصه همگی قسمت‌هایی از رمان هستند با اهمیت کم و زیاد، که در آینده نقش به سزایی دارند و اگر توضیح بیشتری داده شود، ممکن است، داستان را لو دهد!
در رابـ*ـطه با زاویه دید بنده قبل از درخواست نقد و پست‌های ابتدایی با توجه به یکی از کاربران، که پیامش را در بالا مشاهده می‌کنید و مشورت با یکی از اشخاص با تجربه انجمن، زاویه دید را از سوم شخص به چند شخص تغییر دادم و البته، به خوبی به یاد دارم که در رابـ*ـطه با یکی از رمان‌ها چنین پیشنهادی دادید ولی با توجه به موضوع رمان و نظرات دیگران، این نوع بهتر است!
در رابـ*ـطه با توضیحات، خب خیلی از جاها گفته‌اند که از یک‌جا توصیف کردن، بپرهیزید و بنده، در قسمت‌های مختلف در رابـ*ـطه با اخلاق و ظاهر دیگران توضیحاتی می‌دهم که البته اگر اشتباه نکنم، در جایی نوشته‌ام الیاد فردی با چشم و ابروی قهوه‌ای روبه مشکی است!!! البته منکر این موضوع نمی‌شوم که در قسمت‌هایی چشم مشکی نوشته‌ام که برای سادگی کار است!
در رابـ*ـطه با توضیحات قسمت عماد تغییراتی ایجاد می‌کنم.
در رابـ*ـطه با موضوع خلاصه مطمئن باشید که قسمتی که در خلاصه آشکار شده فقط بخش جزئی است و اگر قرار باشد مثل ویرایش قبل، موضوع اصلی باشد، صدای کاربران بلند می‌شود!!!!
در رابـ*ـطه با مقدمه، جلد و متن روی جلد، کاملا با موضوع تطابق دارند و بازهم برمیگردد به کامل نبودن، رمان!!
برای غلط‌های املایی متشکرم و به زودی ویرایش می‌شوند.
البته موضوع انتقامی جزئی از رمان است که به درخواست ناظرم و شخص دیگر پاک شد.
تشکر از زحمات شما
موفق باشید.
تشکر:rose:
:rose:
بی شک من هم طرفدار دفاع نویسنده از قلم و داستانش هستم مشروط به صحیح بودن دفاعیه!
چه خوب که این را می‌دانید منتقد بر اساس پست های گذاشته شده و مسلما بر اساس متن رمان در ان تعداد پست مشخص، نقد را انجام می‌دهد.
بنده، رمان شما را تا پست #27 نقد و بر اساس این 27 پست نقدی شامل محتوا، نوشتار و ساختار ارائه کردم. وقتی شما در خواست نقد دادید نمی‌شود گفت تنها از لحاظ ساختار بررسی شود چرا که بی شک منتقد دبیر دستور زبان فارسی نیست که کار به محتوا نداشته باشد و تنها از لحاظ ساختار بررسی کند. کما اینکه نقد محتوا از نظر بنده بسیار مهم و دارای اهمیت است.
توضیحات کافی در رابـ*ـطه با موضوعاتی که به ان اشاره کردید در متن نقد امده است و در رابـ*ـطه با توصیفات هم اشاره کرده ام توصیفات باید تدریجی باشد.

ضمن اینکه منتقد نمی‌تواند شما را وادار به تغییرات کند و تنها وظیفه اگاهی بخشی از نقاط قوت و ضعف اثر را دارد. و ویرایش و انجام اصلاحات جهت تگ، نقد مجدد و... انجام میگیرد.


با تشکر از روحیه نقد پذیر شما:rose:


نقد و بررسی رمان مجبوری با من بمانی | آیدا رستمی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: MĀŘÝM، حنانه سادات میرباقری، Ghazaleh.A و 5 نفر دیگر

آیدا رستمی

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
15/8/18
ارسال ها
507
امتیاز واکنش
30,927
امتیاز
348
سن
21
زمان حضور
60 روز 18 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
تشکر:rose:
:rose:
بی شک من هم طرفدار دفاع نویسنده از قلم و داستانش هستم مشروط به صحیح بودن دفاعیه!
چه خوب که این را می‌دانید منتقد بر اساس پست های گذاشته شده و مسلما بر اساس متن رمان در ان تعداد پست مشخص، نقد را انجام می‌دهد.
بنده، رمان شما را تا پست #27 نقد و بر اساس این 27 پست نقدی شامل محتوا، نوشتار و ساختار ارائه کردم. وقتی شما در خواست نقد دادید نمی‌شود گفت تنها از لحاظ ساختار بررسی شود چرا که بی شک منتقد دبیر دستور زبان فارسی نیست که کار به محتوا نداشته باشد و تنها از لحاظ ساختار بررسی کند. کما اینکه نقد محتوا از نظر بنده بسیار مهم و دارای اهمیت است.
توضیحات کافی در رابـ*ـطه با موضوعاتی که به ان اشاره کردید در متن نقد امده است و در رابـ*ـطه با توصیفات هم اشاره کرده ام توصیفات باید تدریجی باشد.

ضمن اینکه منتقد نمی‌تواند شما را وادار به تغییرات کند و تنها وظیفه اگاهی بخشی از نقاط قوت و ضعف اثر را دارد. و ویرایش و انجام اصلاحات جهت تگ، نقد مجدد و... انجام میگیرد.


با تشکر از روحیه نقد پذیر شما:rose:
دوست عزیز بنده این موضوع رو نقض نکردم که شما براساس پست‌های ارسالی، نقد کردید و اینکه گفتم که نیاز بود و البته قسمت‌هایی که گفتم هم، ویرایش می‌شوند!


نقد و بررسی رمان مجبوری با من بمانی | آیدا رستمی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • خنده
Reactions: Matiᴎɐ✼، MĀŘÝM، حنانه سادات میرباقری و 5 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا