خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

طنز این رمان را می‌پسندید؟

  • بله

  • خیر


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,607
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
آدامس خرسی از جیبم بیرون آوردم و مشغول جویدن و ترکاندن شدم. انگار این کارم عصبی‌ترش کرده بود. نفسش رو با حرص بیرون داد
_ عليک سلام، مرسی من خوبم! خواهش می‌کنم. تو چه طوری؟
از حرفاش خجالت کشيدم. حتی سلامم نکرده بودم. خب اون با اون هیکلش که نباید سلام می‌کرد.
_خوبم. مرسی، البته یکم دیر جواب سلام و احوال پرسیم رو دادی. ولی،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تکِ عشق | دختر بازیگوش کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، *ELNAZ* و 16 نفر دیگر

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,607
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
_از خداشم باشه! اونی که مخالفه منم!
اخم غلیظی کرد و گفت:
_هنوز هم یه معذرت خواهی اساسی بدهکاری! من روی حرفت حساب کرده بودم. فکر نکن معذرت خواهی رو پیچوندی!
شالم رو مرتب کردم. این امید هم واقعاً تیز بود. نمی‌شد از معذرت خواهی فرار کنم. البته، تو این زمینه واقعاً حق داشت. ولی، من آدم معذرت خواهی نبودم.
_جبران می‌کنم.
_با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تکِ عشق | دختر بازیگوش کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، *ELNAZ* و 16 نفر دیگر

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,607
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
"فصل دوم: عاشقی"

با نوازشی از خواب بيدار شدم. آروم چشم‌‌هام رو باز کردم که با دو جفت چشم عسلی خفن روبرو شدم. جیغی از سر خوش حالی کشیدم و خودم رو بین دستاش جا دادم:
_سلام! رفیقم رفیقای قدیم، یه سر نمی‌زنی چرا مرد؟
_تو خودت چرا سر نمی‌زنی بی مغز؟ تازه تا من زنگ نزنم هم که زنگ نمی‌زنی.
دست‌هام رو از دور گردنش برداشتم تا اون...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تکِ عشق | دختر بازیگوش کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، *ELNAZ* و 15 نفر دیگر

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,607
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
درِ اتاق زده شد. همه‌ی لبخندم پرید و اخم جاش رو گرفت. صدام از شدت عصبانیت لرزید:
_ بله؟
_ اجازه هست؟
با شنیدن صدای پرهام ناخداگاه دستم رو مشت کردم. تند تند نفس می‌کشیدم. داد زدم:
_ مثلاً بگم نه میری؟ هه! بیا داخل...
پرهام در رو باز کرد. نگاهی به کت و شلوار مشکی‌ رنگش انداختم و عصبی‌تر شدم. در رو بستم و روب صندلی نشست و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تکِ عشق | دختر بازیگوش کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، *ELNAZ* و 15 نفر دیگر

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,607
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
کتاب رو زمین گذاشتم. نفسم رو با حرص بیرون فرستادم و تند گفتم:
_من پرهام رو مثل برادرم می‌دونم نه شوهر!
_پرهام خیلی دوست داره. الانم فقط می‌خواد مطمئن بشه ازدواجتون بعداً قطعیه. در حد یه نشون...
_منم پرهام رو خیلی دوست دارم. ولی، فقط به عنوان برادر! هیچ وقت نمی‌تونم به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تکِ عشق | دختر بازیگوش کاربر انجمن رمان 98

 
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، *ELNAZ* و 15 نفر دیگر

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,607
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
_آخه من نخوام شوهر داشته باشم چه غلطی باید کنم؟
اين همه دختر ازدواج کردند و هیچ اتفاق خاصی نیافتاد. حالا من يکی ازدواج نکنم‌. چی می‌شد مگه؟
يه دفعه صدای در اومد. چه زود پيدام کردند. نفس عمیقی گرفتم و زير آب رفتم. عمق استخرمون زياد بود. هر وقت دلم می‌گرفت و يا عصبانی بودم، شنا کمی بهم آرامش می‌داد و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تکِ عشق | دختر بازیگوش کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، *ELNAZ* و 15 نفر دیگر

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,607
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
از استخر بيرون اومدم که ديدم ترلان بر و بر داره نگام می‌کنه و چشم برنمی‌داره. خودش با لبخند شیطون گفت:
_ کيان، کیانِ خانواده، ايشاالله تو حلقومش گير کنه هيکلت! وای هیکل به این نازی!
_با اين قد کوتاهم!
ترنم هم به کمک ترلان اومد:
_ کوتاه بهتره
_ ببخشيد چی چيش؟
ترنم خندید:
_ همه چيش! مثلاً بین دست...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تکِ عشق | دختر بازیگوش کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، *ELNAZ* و 14 نفر دیگر

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,607
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
صدای زنگ گوشيم بلند شد. بی حوصله نگاهش کردم. شماره غريبه بود؛ يعنی، آشنا بود ولی سيو نبود. حرصی تماس رو وصل کردم:
_ بله؟
_ به به خوش می‌گذره؟
اخم کردم. انگار اون اخم‌های من رو می‌دید! با همون اخم جواب دادم:
_ نچ. عليک سلام! بفرماييد.
_ چه خبرا؟
انگار امید کیفش کوک بود. بی حوصله گفتم:
_ هيچ...
_ تو بلد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تکِ عشق | دختر بازیگوش کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، *ELNAZ* و 14 نفر دیگر

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,607
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
صدای مامان رو شنیدم که صدام زد:
_ کيانا...
_ جونم مامانی؟
_ بيا بابات کارت داره.
از پله‌ها پایین رفتم که دیدم روی مبل نشستند و دارند با خیال راحت میوه می‌خورند‌. اگه هر زمان دیگه‌ای بود، مسخره بازی در می‌آوردم و می‌خندوندمشون؛ ولی، دیگه حتی حوصله‌ی خودم رو هم نداشتم. چه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تکِ عشق | دختر بازیگوش کاربر انجمن رمان 98

 
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، *ELNAZ* و 14 نفر دیگر

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,607
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
کنار پارک ایستادم و ماشین رو توی پارکینگ گذاشتم. از ماشین پیاده شدم که عمق فاجعه رو فهمیدم.
من چرا مشخص نکردم کجای پارک برم؟
اهل زنگ زدن بهش نبودم.
_اصلاً حالا که نگفت، به درک! می‌رم همون جایی که خودم دوسش دارم...
غرغرکنان رفتم جای با صفايی که با ترنم پيداش کرده بوديم و خيلی دوسش داشتم‌‌.
اونجا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تکِ عشق | دختر بازیگوش کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، *ELNAZ* و 11 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا