خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

طنز این رمان را می‌پسندید؟

  • بله

  • خیر


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,607
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
شالی روی صورتم قرار گرفت. آروم چشم‌هام رو باز کردم و شال رو برداشتم. ترنم و ترلان بالای سرم بودن.
ترنم: بهتری؟
-نمی‌دونم.
ترلان: نیم ساعته که این جا خوابیدی.
با تعجب از جام بلند شدم. چه طوری گذر زمان رو حس نکردم؟ این قدر خسته بودم؟
دستم رو به چشمام کشیدم. کش موم نبود. حدم رو در آوردم. ترنم کیفم رو آورده بود. کیفم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تکِ عشق | دختر بازیگوش کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • قهقهه
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، *ELNAZ* و 17 نفر دیگر

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,607
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
به ساعت نگاه کردم. با این همه وقت تلف کردنی که ما انجام دادبم ساعت ده شده بود. خیابون تاریک بود و چون باشگاه توی جای خلوتی بود خیابون به طرز عجیبی خلوت بود. سه تایی سرعتمون رو زیاد کردیم.
ترنم: کاش با محمد رفته بودیما.
ترلان: کیا ناز کرد. چه جوری با این پاش راه می‌ره نمی‌دونم!
یه ماشین با صدای ضبط زیاد داشت رد می‌شد که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تکِ عشق | دختر بازیگوش کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، *ELNAZ* و 16 نفر دیگر

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,607
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
جذبه کلافه دستی تو موهاش کشید. چند تا نفس عمیق کشید و وقتی کمی به خودش مسلط شد بلند عصبی گفت:
-شماها چرا این قدر بی فکرین؟ این موقع شب تنها این جا چه غلطی می‌کنین؟
از حرف‌هایش عصبی شدم. درست بود که به من کمک کرد و اگه نبود بدبخت بودیم؛ ولی حق نداشت هر طور دلش خواست با ما حرف بزنه. دست‌هام رو به کنار پهلوم گذاشتم و با اخم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تکِ عشق | دختر بازیگوش کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، *ELNAZ* و 16 نفر دیگر

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,607
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
دیگه حرفی نزد. انگار اون قدر حرفم رو چرت می‌دونست که حتی دیگه نمی‌خواست سرش بحث کنه!
بی خیال شانه‌ای بالا انداختم. همه‌ی پسرا همین بودند. هرگز نمی‌تونستند چیزی که می‌گی رو قبول کنند. چون، نمی‌خوان بهتر از خودشون رو ببینند و دخترا رو پایین‌تر از خودشون می‌دونستند.
ترنم آدرس رو بهش داد.
ترنم همیشه محتاط بود. تو چیزی زیاده...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تکِ عشق | دختر بازیگوش کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، *ELNAZ* و 16 نفر دیگر

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,607
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
-با اون پول می‌خوای چی‌کار کنی؟
از سوال ناگهانیش جا خوردم. با پول شرط بندی من چه کار داشت؟ بی‌خیال جوابش را دادم:
-می‌دمش به نسترن.
-مگه با بقیه‌ی گروه تقسیمش نمی‌کنی؟
-نه، ده تومنه پول من بود. پس می‌باختیم من ضرر می‌کردم؛ نه بقیه، برای همین سود هم مال منه! البته، من نفری صد به بقیه می‌دم.
-پس فقط برای تو سود...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تکِ عشق | دختر بازیگوش کاربر انجمن رمان 98

 
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، *ELNAZ* و 16 نفر دیگر

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,607
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
از خواب بيدارشدم. ساعت 11 بود. دست و صورتم رو شستم که گوشیم زنگ خورد. بدون نگاه کردن به شماره جواب دادم.
-باید بگم که این بار نتونستین از خواب ناز بیدارم کنیم. بیدار بودم.
-قصد بیدار کردنت رو نداشتم.
با صدای مردی که تو گوشی پیچید هنگ کردم. این دیگه کی بود؟ چرا به من زنگ زده بود؟ صداش شبیه تیام هم نبود. معلوم نبود ترنم و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تکِ عشق | دختر بازیگوش کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، *ELNAZ* و 15 نفر دیگر

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,607
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
با پرهام به خونشون رفتیم. مدتی می‌شد که به خونه‌ی عمو نرفته بودم. کلاً هر وقت که پرهام بود می‌اومدم. از اون‌جایی که پرهام بی حوصلگی من برای گز کردن حیاط بزرگشون رو می‌دونست نزدیک ساختمون ایستاد. پیاده شدم و با سر و صدا وارد سالن شدم و گفتم:
-اهم، اهم، همه بپاخیزید و گوش به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تکِ عشق | دختر بازیگوش کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، *ELNAZ* و 15 نفر دیگر

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,607
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
بعد از غذا به عادت خانواده‌ی عمو، همه در جمع کردن سفره کمک کردیم و بعد هم همه برای خواب رفتند.
یواش از پله‌ها بالا رفتم و خواستم به اتاق پروا برم که دیدم روی تـ*ـخت دراز کشیده و می‌خواد بخوابه.
ای بابا، پوفی کردم. به سمت اتاق پرهام رفتم. در بسته بود. آروم بازش کردم و داخل شدم و در رو بستم.
پرهام دراز کشیده بود و هدفونش هم تو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تکِ عشق | دختر بازیگوش کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، *ELNAZ* و 14 نفر دیگر

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,607
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
با صدای بوق ماشینی سرم رو بلند کردم که پرهام رو دیدم. نفسم رو با حرص بیرون دادم.
-بابام مجبورم کرده برسونمت. پس بیا بالا تا دیرت نشده!
-پرهام دنبالم راه نمی‌افتی؟
-چه اسراری داری که از من مخفی کنی؟
پوزخند صدا داری زدم و به سمت دیگه‌ی خیابون رفتم که سرش رو از ماشین بیرون آورد و گفت:
-الان با یکی دیگه بری تعقیبت نمی‌کنم؟
-یکم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تکِ عشق | دختر بازیگوش کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، *ELNAZ* و 15 نفر دیگر

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,607
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
چند بار در زدم. بعد از چند دقیقه در به آرومی باز شد و نسترن با خوش‌حالی تو بین دستام پرید.
لبخندی زدم و موهاش رو نوازش کردم که با دیدن جذبه با تعجب گفت:
-عه، خاله، این آقاهه کیه؟!
-تو باز گفتی خاله؟ کیانا!
دو تا دست کوچولوش رو روی دهنش گذاشت و گفت:
-باز یادم رفت. کیانا، این آقاهه کیه؟
الان چی باید بهش می‌گفتم؟ خودمم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تکِ عشق | دختر بازیگوش کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، *ELNAZ* و 15 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا