- عضویت
- 28/5/23
- ارسال ها
- 2,769
- امتیاز واکنش
- 10,741
- امتیاز
- 328
- محل سکونت
- بوشهر
- زمان حضور
- 44 روز 17 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت129
پیرزن پوزخند زده و هامان را که حال ایستاده است، به طرف خود کشیده و مقابل خود قرار میدهد و چاقویی زیر گلویش میگذارد.
لاریسا چشمانش درشت میشود و نگران نگاهش با نگاه هامان درهم آمیخته میشود. با خشم میگوید:
- ولش کن.
پیرزن پوزخند زده و به زبان لاریسا صحبت میکند:
- بزار ما بریم، منم ولش میکنم.
لاریسا...
پیرزن پوزخند زده و هامان را که حال ایستاده است، به طرف خود کشیده و مقابل خود قرار میدهد و چاقویی زیر گلویش میگذارد.
لاریسا چشمانش درشت میشود و نگران نگاهش با نگاه هامان درهم آمیخته میشود. با خشم میگوید:
- ولش کن.
پیرزن پوزخند زده و به زبان لاریسا صحبت میکند:
- بزار ما بریم، منم ولش میکنم.
لاریسا...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
بـرتـریــن۱۴۰۲☆ رمان مانوی | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com