رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
#پارت134
اورسولا بازوی او را گرفته و میگوید:
- گرگینهها نزدیکن. باید خیلی زود همه چیزو بدونی و از اینجا بری.
همان طور که لاریسا را به سمت قسمت سنگی در وسط چشمه میبرد، میگوید:
- شما دو نفر بیرون باشید و تا موقعی که نگفتم، داخل نیاید.
لاریسا همان طور که به جلو کشیده میشود، به عقب چرخیده و به...
#پارت134
لـ*ـبم را محکم گاز میگیرم و بشقابهای در دستم را روی کانتر میگذارم و میگویم:
- چیزی نیست که بگم اردلان، بیخیال.
میخواهم باز به سمت کابینت روم که اردلان راهم را سد میکند:
- کاملاً معلومه که چیزی هست. به خاطر همونم معتاد شدی. بهم بگو؛ من میتونم کمکت کنم.
کلمه معتاد همانند زنگ کلیسا در...