خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است. هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

✧آیناز عقیلی✧

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/3/21
ارسال ها
164
امتیاز واکنش
2,769
امتیاز
213
زمان حضور
35 روز 18 ساعت 50 دقیقه
نویسنده این موضوع
نام رمان: آخر برج
نام نویسنده: آی‌ناز عقیلی «@Aynaz_A_12»
نام ناظر: فاطمه بیابانی

نام منتقد: Afsa
ژانر: عاشقانه
خلاصه:
سرگذشت تلخ و شیرین دختری از تبار معصومیت و پاکی!
دختری مانند اسمش، آرام اما به وقتش طوفانی!
اتفاقی به نظر ساده اما پر راز و رمز مسیر زندگی این دختر را عوض می‌کند!
اتفاقی به نام یک امضا! امضا پای چند ورق به ظاهر ساده اما در پشت پرده آن، راز های مبهمی نهفته!

مردی از تبار خشونت! دشمن زن! سرسخت! قلبی که فکر میکند از سنگ شده اما همین قلب سنگ شده تغییرش به همان امضای پر ماجرا برمیگرد.


نقد و بررسی رمان آخر برج | آی‌ناز عقیلی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: لاله ی واژگون، E.Orang، MĀŘÝM و 3 نفر دیگر

Afsa

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/6/20
ارسال ها
659
امتیاز واکنش
13,236
امتیاز
303
سن
22
محل سکونت
بهشت اندیشه
زمان حضور
29 روز 22 ساعت 3 دقیقه
بسم الله الرحمن الرحیم
نقد رمان آخر برج
شیوه‌ی نرم و روانِ بیان توصیفات احساسات و ویژگی‌ها اولین چیزی بود که در این رمان مرا تحت تأثیر قرار داد؛ چون معمولاً کم پیش می‌آید که نویسنده بتواند بدون مستقیماً کوباندنِ اطلاعات به صورت مخاطب، به نرمی توصیفات را در ذهن خواننده حک کند.
با این وجود، برخی جزئیات واقعاً نیازی به بیان شدن نداشتند! مانند رنگ درها و دکوراسیون و در عین حال، ذکر دقیقِ اینکه شخصیت هنگام بیرون رفتن چه لباس‌هایی می‌پوشد!
چنین روشی هم کلیشه‌ای شده و هم اینکه ذهن مخاطب را خسته می‌کند.
نویسنده در یک قسمت از رمان، یک پاراگراف کامل را به بیان این رنگ‌ها و نقش‌ها می‌پردازد که بهتر است ویرایش شود؛ خصوصاً که روی رنگ‌ها به شدت تمرکز شده بود و این حجم از توصیف ضرورتی ندارد.
احساسات خوب بیان شده بودند، با اینکه سعی می‌کردم گاهی اوقات دید منتقدانه داشته باشم و ببینم داستان باورپذیر هست یا نه؟ توصیف احساسات و افکار شخصیت اصلی مرا قانع می‌کردند و این نسبتاً خوب بود با این وجود، به شخصه کمی با همزادپنداری با شخصیت اصلی مشکل داشتم!
چون در هر صورت، وقتی ما عزیزی از دست می‌دهیم و شرایط پیچیده‌ای داریم؛ معمولا اقوام و اطرافیان در کنار ما می‌مانند و نمی‌شود پس از یک ماه داغداری، به خوشگذرانی شبانه رفت!
شاید بتوان گفت در کل داستانِ ساحل، از طرفی باورپذیری قابل قبول ندارد و از طرف دیگر، کمی کلیشه‌ای است!
البته به نویسنده بستگی دارد که در ادامه چه می‌کند.
وگرنه این داستان برای ما آشناست؛ دختری که عزیز از دست می‌دهد و ناگهان تنها می‌شود و در این میان یک دوست صمیمی وفادار دارد و برای اینکه از پس مخارج خود و یا بدهی‌های احتمالی بربیاید، مشغول به کار می‌شود و احتمالاً در این میان عشق را پیدا می‌کند که کمکش می‌کند.
البته این هم نکته قابل توجهی است؛ تا اینجای داستان (حدود سی پارت) اثری از ژانر اصلی یعنی «عاشقانه» دیده نمی‌شود! و بیشتر داستان معمایی شده. و در عین حال، ویژگی‌های لازم برای معمایی بودن را ندارد!
نویسنده سعی می‌کند بعضی اطلاعات را حفظ کند تا بعداً بیان کند اما این، از جهاتی بی‌معناست!
یعنی شخصیت اصلی هیچ چیز مشکوکی از پدر و برادرش ندیده بوده است؟ هیچ رفتار یا ویژگی که نشان از بی‌وفایی یا وفاداری آنان داشته باشد؟
از جهاتی غیرقابل باور است.
از طرف دیگر هم، یعنی هیچ کدام از اقوام یا آشنایان خانوادگی قادر نبودند به شخصیت اصلی کمک کنند؟
در اینجا پیشنهاد می‌کنم اطلاعات بیشتری ارائه شود و از حالت معمایی خارج شود؛ چون ژانر معمایی نیست و پی‌رنگ داستان هم پتانسیل کمی برای این سوالات در ذهن مخاطب دارد.
و نیز، با توجه به اینکه نویسنده احساسات را خوب توصیف می‌کند، «عاشقانه» ژانر کاملاً مناسبی است.
شخصیت پردازی بد نبود؛ اما کلیشه‌ای بود! خصوصاً با وجود یک دوست صمیمی با شور و شوق. درواقع در کل داستان، از این دوشخصیت فقط اطلاعاتی کلی ارائه شد و هیچ ویژگی به خصوصی درباره آن‌ها وجود نداشت که آن‌ها را خاص و متمایز کند.
به علاوه، سایر شخصیت‌ها در هاله‌ای از ابهام قراردارند. چه خانواده ساحل و چه دوستانش.
تعاملات، خاطرات، برخوردها و رفتارها ابزارهایی هستند که در رمان می‌توان از آن‌ها برای معرفی شخصیت استفاده کرد اما حتی درباره مادر ساحل هم چنین چیزی دیده نمی‌شد.
در کل داستان بیانِ خوبی داشت؛ می‌شد به خوبی حالت و شرایط شخصیت اصلی را تصور کرد و او را درک نمود.
پیشنهاد می‌شود برای بهبود کیفیت رمان، از میزان توصیفات رنگ‌ها و جزئیات کاسته شود و به بیان شخصیت‌ها و اتفاقات اضافه شود؛ در این صورت کار شما به امید پروردگار، «متوسط رو به خوب» خواهد بود.
از پیشرفت ناامید نباشید که با تلاش منظم، پاداش مضاعف خواهید گرفت.
قلمتان مانا.

با سپاس از انتقادپذیری شما،
آفسا، تیم نقد انجمن رمان 98


نقد و بررسی رمان آخر برج | آی‌ناز عقیلی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • جذاب
  • تشکر
Reactions: لاله ی واژگون، MĀŘÝM، ~ریحانه رادفر~ و 2 نفر دیگر

✧آیناز عقیلی✧

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/3/21
ارسال ها
164
امتیاز واکنش
2,769
امتیاز
213
زمان حضور
35 روز 18 ساعت 50 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم الله الرحمن الرحیم
نقد رمان آخر برج

شیوه‌ی نرم و روانِ بیان توصیفات احساسات و ویژگی‌ها اولین چیزی بود که در این رمان مرا تحت تأثیر قرار داد؛ چون معمولاً کم پیش می‌آید که نویسنده بتواند بدون مستقیماً کوباندنِ اطلاعات به صورت مخاطب، به نرمی توصیفات را در ذهن خواننده حک کند.
با این وجود، برخی جزئیات واقعاً نیازی به بیان شدن نداشتند! مانند رنگ درها و دکوراسیون و در عین حال، ذکر دقیقِ اینکه شخصیت هنگام بیرون رفتن چه لباس‌هایی می‌پوشد!
چنین روشی هم کلیشه‌ای شده و هم اینکه ذهن مخاطب را خسته می‌کند.
نویسنده در یک قسمت از رمان، یک پاراگراف کامل را به بیان این رنگ‌ها و نقش‌ها می‌پردازد که بهتر است ویرایش شود؛ خصوصاً که روی رنگ‌ها به شدت تمرکز شده بود و این حجم از توصیف ضرورتی ندارد.
احساسات خوب بیان شده بودند، با اینکه سعی می‌کردم گاهی اوقات دید منتقدانه داشته باشم و ببینم داستان باورپذیر هست یا نه؟ توصیف احساسات و افکار شخصیت اصلی مرا قانع می‌کردند و این نسبتاً خوب بود با این وجود، به شخصه کمی با همزادپنداری با شخصیت اصلی مشکل داشتم!
چون در هر صورت، وقتی ما عزیزی از دست می‌دهیم و شرایط پیچیده‌ای داریم؛ معمولا اقوام و اطرافیان در کنار ما می‌مانند و نمی‌شود پس از یک ماه داغداری، به خوشگذرانی شبانه رفت!
شاید بتوان گفت در کل داستانِ ساحل، از طرفی باورپذیری قابل قبول ندارد و از طرف دیگر، کمی کلیشه‌ای است!
البته به نویسنده بستگی دارد که در ادامه چه می‌کند.
وگرنه این داستان برای ما آشناست؛ دختری که عزیز از دست می‌دهد و ناگهان تنها می‌شود و در این میان یک دوست صمیمی وفادار دارد و برای اینکه از پس مخارج خود و یا بدهی‌های احتمالی بربیاید، مشغول به کار می‌شود و احتمالاً در این میان عشق را پیدا می‌کند که کمکش می‌کند.
البته این هم نکته قابل توجهی است؛ تا اینجای داستان (حدود سی پارت) اثری از ژانر اصلی یعنی «عاشقانه» دیده نمی‌شود! و بیشتر داستان معمایی شده. و در عین حال، ویژگی‌های لازم برای معمایی بودن را ندارد!
نویسنده سعی می‌کند بعضی اطلاعات را حفظ کند تا بعداً بیان کند اما این، از جهاتی بی‌معناست!
یعنی شخصیت اصلی هیچ چیز مشکوکی از پدر و برادرش ندیده بوده است؟ هیچ رفتار یا ویژگی که نشان از بی‌وفایی یا وفاداری آنان داشته باشد؟
از جهاتی غیرقابل باور است.
از طرف دیگر هم، یعنی هیچ کدام از اقوام یا آشنایان خانوادگی قادر نبودند به شخصیت اصلی کمک کنند؟
در اینجا پیشنهاد می‌کنم اطلاعات بیشتری ارائه شود و از حالت معمایی خارج شود؛ چون ژانر معمایی نیست و پی‌رنگ داستان هم پتانسیل کمی برای این سوالات در ذهن مخاطب دارد.
و نیز، با توجه به اینکه نویسنده احساسات را خوب توصیف می‌کند، «عاشقانه» ژانر کاملاً مناسبی است.
شخصیت پردازی بد نبود؛ اما کلیشه‌ای بود! خصوصاً با وجود یک دوست صمیمی با شور و شوق. درواقع در کل داستان، از این دوشخصیت فقط اطلاعاتی کلی ارائه شد و هیچ ویژگی به خصوصی درباره آن‌ها وجود نداشت که آن‌ها را خاص و متمایز کند.
به علاوه، سایر شخصیت‌ها در هاله‌ای از ابهام قراردارند. چه خانواده ساحل و چه دوستانش.
تعاملات، خاطرات، برخوردها و رفتارها ابزارهایی هستند که در رمان می‌توان از آن‌ها برای معرفی شخصیت استفاده کرد اما حتی درباره مادر ساحل هم چنین چیزی دیده نمی‌شد.
در کل داستان بیانِ خوبی داشت؛ می‌شد به خوبی حالت و شرایط شخصیت اصلی را تصور کرد و او را درک نمود.
پیشنهاد می‌شود برای بهبود کیفیت رمان، از میزان توصیفات رنگ‌ها و جزئیات کاسته شود و به بیان شخصیت‌ها و اتفاقات اضافه شود؛ در این صورت کار شما به امید پروردگار، «متوسط رو به خوب» خواهد بود.
از پیشرفت ناامید نباشید که با تلاش منظم، پاداش مضاعف خواهید گرفت.
قلمتان مانا.

با سپاس از انتقادپذیری شما،
آفسا، تیم نقد انجمن رمان 98
با سپاس از وقتی که گذاشتید و حتما مواردی که گفتین رو ویرایش می‌کنم:aiwan_light_heart:
و اینکه موردی رو بگم اینکه ساحل نه از سمت مادری و نه از سمت پدری خانواده‌ی به خصوصی نداره که حضور پیدا کنند. و در رابـ*ـطه با رفتار مشکوک از پدر یا برادرش‌هم در ادامه آشکار و واضح میشه:گل:
بازهم ممنون از نقد خوبتون:flowerb:


نقد و بررسی رمان آخر برج | آی‌ناز عقیلی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: MĀŘÝM، ~ریحانه رادفر~، Z.A.H.Ř.Ą༻ و یک کاربر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا