رباعیات ازرقی هروی

MaRjAn · 4/7/23

من عاشق تو ، نه بر توام دسترسی
وآنگه شب و روز بوده در دست خسی
کار من و تو چو بنگرد ژرف کسی
صد عالم محنتست در هر نفسی

MaRjAn · 4/7/23

می کوشیدیم کز تو سازیم کسی
نتوانستیم و جهد کردیم بسی
سروی نتوان ساخت بحیلت ز خسی
تو در هوسی بدی و ما در هوسی

MaRjAn · 4/7/23

گر من ، صنما سوی تو ره یافتمی
بر دیده بدیدن تو بشتافتمی
گر خاطر من ز هجر غمگین نبدی
اندر غزل تو موی بشکافتمی

MaRjAn · 4/7/23

آن قوم کجا نزد تو پویند همی
در جز و وز کل ز هر تو جویند همی
از دل همه مهرتو بشویند همی
تا می نکنی یقین چه گویند همی

MaRjAn · 4/7/23

اقبال بر اندت که حکمت خوانی
ور نام طلب کنی ز نان در مانی
بردار مرا ز خاک اگر بتوانی
تا پیش تو بر خاک نهم پیشانی

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی