خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

داستان کوتاه

  1. *Ghazale*

    یه شب دورِهمی

    یه شب دورِهمی نویسنده:عبدالمجید حیاتی یه شب دورِهمی آقاهه یه گوشه رو یکی از مبلای راحتی نشسته و سرش رو کرده تو حلقِ گوشی. چند وجب اونورتر، مامانِ بچه ها هم چارچنگولی افتاده رو گوشی. کمی اینورتر، سرِ پیچِ هال، نزدیکِ تلویزیون، دختر کوچیکه رو شکم ولو شده و دستای کوچولوش تو وسعتِ تبلت گم شده. کمی...
  2. *Ghazale*

    حسرتِ بی پایان

    حسرتِ بی پایان نویسنده: منصور شیروانیان دویست سیصد تا پله ی سنگی را که به بالا رفتیم، نفس نفس زنان رسیدیم به یه نیمکتِ چوبی کنار برکه ی مصنوعی بالای پارک، نیکمت رو به جنوب بود و وقتی روش نشستیم آفتابِ دمِ غروب بهاری یه سمتِ صورتامون را نوازش می داد. چشم اندازمون، اون پایین، لابلای برج های...
  3. ^moon shadow^

    قصه سارا به مدرسه می رود

    اواخر فصل تابستان بود. مرتب سارا به مادرش می گفت: مادر جان پس کی به مدرسه می رویم؟ مادر می گفت: دختر گلم عجله نکن بگذار چند روز دیگر بگذرد ؛آن وقت به مدرسه می روی سارا چند روزی آرام می گرفت ؛ولی دوباره همین سوال را از مادر پرسید . مادر که متوجه علاقه بسیار زیاد دخترش به مدرسه شد تصمیم گرفت خاطره...
  4. حبیب.آ

    داستان های کوتاه و آموزنده برای نوجوانان

    بسم الله الرحمن الرحیم از امروز داستان های کوتاه و آموزنده، برای نوجوانان رو میذارم. گاها نویسنده خودم هستم، گاها حکایت های طنز آمیز و زیبا. توجه توجه: کاربران عزیز، شما هم اگر دوست داشتین، توی این تاپیک پست بگذارید... همیشه باید آموخت، در هرجا و مکانی آموختن مهم است. پس بیاموز راه زندگی‌را..
  5. آیدا رستمی

    خسرو و شیرین

    خسرو و شیرین معروفترین داستان عاشقانه ایرانی خسرو و شیرین دومین منظومه نظامی‌ و معروفترین اثر و به عقیده گروهی از سخن‌سنجان شاهکار اوست. در حقیقت نیز، نظامی‌ با سرودن این دومین کتاب (پس از مخزن الاسرار) راه خود را باز می‌یابد و طریقی تازه در سخنوری و بزم آرایی پیش می‌گیرد. این منظومه شش هزار و...
  6. داستان کوتاه ماهی | gandom کاربر انجمن رمان 98

    بسم الله الرحمن الرحیم اسم رمان: ماهی نویسنده: gandom ژانر: عاشقانه/ اجتماعی خلاصه: داستان دختر لالی است که با توجه به شرایطش و مشکلاتی که در زندگی دارد سعی می‌کند مانند آدم‌های عادی زندگی کند و عاشق شود!
  7. داستان های کوتاه مذهبی

    با نام و یاد او سلام خدمت کاربران عزیز انجمن رمان 98؛ در این قسمت شاهد داستان کوتاه‌های مذهبی هستید. *لطفا از ارسال داستان کوتاه‌های تکراری خودداری کنید! *** نقل‌ کردهاند که‌: شخصی‌ از اهل‌ تفکّر و مراقبه‌ در گوشه‌ای‌ از صحن‌ حضرت‌ رضا علیه‌ السّلام‌ نشسته‌ و در دریائی‌ از تفکّر فرو رفته‌...
  8. !Shîma!

    مجموعه داستان کوتاه دوستِ من | ES_Shima کاربر انجمن رمان 98

    نام: داستان کوتاه دوستِ من نویسنده: شیما اسماعیلی "فلسفی" مقدمه یا خلاصه: آدم از سر تنهایی، حماقت، اشتباه، تجربه‌ی جدید و یا هر چیز دیگر گاه دست به کارهای عجیبی می‌زند! در این داستان هم نویسنده یک دوست برای خودش خلق کرده. شاید چون دوست واقعی کم پیداست... شاید... سخن های اساسی: -این مجموعه با...
  9. AsYaNmAz

    داستان های کوتاه طنز

    با نام و یاد خدا سلام خدمت کاربران عزیز انجمن رمان 98؛ در قسمت شاهد داستان کوتاه‌های طنز هستید. *لطفا از ارسال داستان‌های تکراری خودداری کنید! *** سکاها طایفه‌های ایرانی بودند که در دو سوی دریای خزر، دشت‌های جنوب روسیه وماوراءالنهر می‌زیستند و از زبان آن‌ها در دوره باستان هیچ اثر مکتوبی در...
  10. رمان کوتاه آجودانیه | mohamad_h کاربر انجمن رمان ۹۸

    نام رمان: آجودانیه نام نویسنده: mohamad_h ژانر: عاشقانه، تراژدی نام ویراستار: Es_shima نام ناظر: @Cinder سطح: پیشرفته خلاصه: من سی سالمه، ولی انگار سی صد سالمه. قبل از این که بگیرنم، همه چیز داشتم، غیر از امید. و حالا همه چیزم امیده.
  11. AsYaNmAz

    داستان های کوتاه عاشقانه

    به نام خداوندی که لیلی را عاشق کرد و مجنون را دیوانه! درود خدمت تمامی عاشقان ادبیات و داستان؛ کاربران عزیز تمامی داستان های عاشقانه را در این تاپیک ارسال نمایید و از زدن تاپیک تکراری خودداری نمایید. *داستان کوتاه عاشقانه درونمایه رمانتیک دارد و به دلیل سریع خوانده شدن در دنیای مجازی، طرفداران...
  12. AsYaNmAz

    داستان های کوتاه پند آموز

    حکایت اول: دو شاهزاده در مصر بودند ، یکی علم اندوخت و دیگری مال اندوخت . عاقبته الامر آن یکی علّامه عصر گشت و این یکی سلطان مصر شد . پس آن توانگر با چشم حقارت در فقیه نظر کرد و گفت : من به سلطنت رسیدم و تو همچنان در مسکِنت بماندی . گفت : ای برادر ، شکر نعمت حضرت باری تعالی بر من واجب است که...
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا