- عضویت
- 20/8/18
- ارسال ها
- 8,710
- امتیاز واکنش
- 29,620
- امتیاز
- 473
- سن
- 23
- محل سکونت
- کویِ دوست
- زمان حضور
- 207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
نازنین آمد و دستی
به دل ما زد و رفت
پرده ی خلوت این غمکده
بالا زد و رفت
کنج تنهایی ما را
به خیالی خوش کرد
خواب خورشید به چشم
شب یلدا زد و رفت
درد بی عشقی ما دید
و دریغش آمد
آتش شوق درین جان
شکیبا زد و رفت
خرمن سوخته ی ما
به چه کارش می خورد
که چو برق آمد و در خشک
و تر ما زد و رفت
رفت و از گریه ی
توفانی ام اندیشه نکرد
چه دلی داشت خدایا
که به دریا زد و رفت
بود آیا که ز دیوانه ی
خود یاد کند
آن که زنجیر به پای
دل شیدا زد و رفت
سایه آن چشم سیه
با تو چه می گفت که دوش
عقل فریاد برآورد و
به صحرا زد و رفت...
به دل ما زد و رفت
پرده ی خلوت این غمکده
بالا زد و رفت
کنج تنهایی ما را
به خیالی خوش کرد
خواب خورشید به چشم
شب یلدا زد و رفت
درد بی عشقی ما دید
و دریغش آمد
آتش شوق درین جان
شکیبا زد و رفت
خرمن سوخته ی ما
به چه کارش می خورد
که چو برق آمد و در خشک
و تر ما زد و رفت
رفت و از گریه ی
توفانی ام اندیشه نکرد
چه دلی داشت خدایا
که به دریا زد و رفت
بود آیا که ز دیوانه ی
خود یاد کند
آن که زنجیر به پای
دل شیدا زد و رفت
سایه آن چشم سیه
با تو چه می گفت که دوش
عقل فریاد برآورد و
به صحرا زد و رفت...
اشعار هوشنگ ابتهاج
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com