خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

نگار 1373

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
8/8/19
ارسال ها
1,681
امتیاز واکنش
15,266
امتیاز
323
محل سکونت
همدان
زمان حضور
62 روز 21 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
پیتر کمی در جایش غلت خورد و با کمی تفکر و احتیاط پرسید:
-ما هم پولداریم؟
مایکل با عصبانیت غرید:
-نه احمق جون!
و کتاب داستانش را ورق زد. این بار عکس جدیدی را می دید؛ سایه ی مرد بلند قامتی با شمایل یک گاوچران که از پنجره داخل آمده بود و نوشته ی زیر عکس هم همین را اعلام می کرد: "مردی از پنجره وارد شد". مایکل هنوز خواندن صفحه ی کنار عکس...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✎ افـتـخــاری فن فیکشن جاده‌ای به سمت زوال | نگار 1373 کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: Saghár✿، ASaLi_Nh8ay، !Shîma! و 8 نفر دیگر

نگار 1373

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
8/8/19
ارسال ها
1,681
امتیاز واکنش
15,266
امتیاز
323
محل سکونت
همدان
زمان حضور
62 روز 21 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
در ساعتی که بیشتر اهالی شهر تصمیم می گرفتند تا راهی خانه های خود شوند و استراحت کنند، شخصی تصمیم داشت از این خلوت شبانه نهایت استفاده را ببرد. مایک در گرگ و میش هوای عصر، زیر بارانی سرد که بدون مقدمه شروع به باریدن کرده بود خودش را به پارکینگ خانه اش رساند.
در پارکینگ را آهسته باز کرد و با گام هایی مطمئن از کنار ماشینش گذشت و به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✎ افـتـخــاری فن فیکشن جاده‌ای به سمت زوال | نگار 1373 کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Saghár✿، ASaLi_Nh8ay، Narín✿ و 4 نفر دیگر

نگار 1373

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
8/8/19
ارسال ها
1,681
امتیاز واکنش
15,266
امتیاز
323
محل سکونت
همدان
زمان حضور
62 روز 21 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
مایکل حدسی نداشت که در آن ساختمان چه می گذشت. چند لحظه ای را به سبک و سنگین کردن اوضاع اطرافش گذراند و با فکر کردن به این که کسی متوجه حضور او در آن جا نمی شد، تصمیم به پیاده شدن از ماشین پدرش گرفت. با کمترین میزان سر و صدا از ماشین پیاده و دور شد و خودش را به در ورودی انبار رساند. در چوبی و دو لنگه ی آن جا بسته شده بود و مایکل تنها...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✎ افـتـخــاری فن فیکشن جاده‌ای به سمت زوال | نگار 1373 کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: Saghár✿، ASaLi_Nh8ay، Narín✿ و 5 نفر دیگر

نگار 1373

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
8/8/19
ارسال ها
1,681
امتیاز واکنش
15,266
امتیاز
323
محل سکونت
همدان
زمان حضور
62 روز 21 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
و به تمام افرادی که در آن جا حضور داشتند پشت کرد. فین هم چنان داشت برای خودش می تازید:
-تو فکر می کنی که زیادی باهوش تشریف داری. تو خیال کردی که ما نمی دونیم؟!
به نظر می آمد که کانر داشت چیزی را از کتش از زیر پالتو بیرون می کشید و فین به او توجهی نداشت و ادامه می داد:
-تو داری بیشتر وقتت رو تو شیکاگو می گذرونی...
آخرین کلمه ای که از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✎ افـتـخــاری فن فیکشن جاده‌ای به سمت زوال | نگار 1373 کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: Saghár✿، ASaLi_Nh8ay، Narín✿ و 3 نفر دیگر

نگار 1373

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
8/8/19
ارسال ها
1,681
امتیاز واکنش
15,266
امتیاز
323
محل سکونت
همدان
زمان حضور
62 روز 21 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
مایکل زیر چشمی سایه ی مرد پالتو پوشی را تشخیص داد که مثل پدرش کلاه شاپو به سر داشت و چهره ی جدی اش او را می ترساند؛ پس کانر هم خودش را به آن جا رسانده بود تا از هویت او با خبر شود. کانر به مایکل اشاره کرد و از مایک پرسید:
-این با تو اومده این جا؟
مایک با اکراه به او توضیح داد:
-احتمالا تو ماشین مخفی شده بوده.
چهره ی کانر چیزی را نشان...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✎ افـتـخــاری فن فیکشن جاده‌ای به سمت زوال | نگار 1373 کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: Saghár✿، ASaLi_Nh8ay، Narín✿ و 3 نفر دیگر

نگار 1373

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
8/8/19
ارسال ها
1,681
امتیاز واکنش
15,266
امتیاز
323
محل سکونت
همدان
زمان حضور
62 روز 21 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
صبح فردای آن روز، مایکل سر میز صبحانه نه چیزی می گفت و چیزی می خورد. کسی نمی دانست که شب قبل چه بر او گذشته بود و پای چشمانش گود افتاده اش، نشان از بی خوابی کشیدنش داشت.
زمان صرف صبحانه تمام شده و موقع رفتن به مدرسه رسیده بود که آنی رو به پسرانش کرد و دستور داد:
-پسرا، بشقابتون رو تمیز کنید.
پیتر مشغول جمع کردن بشقاب های مقابلش شد که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✎ افـتـخــاری فن فیکشن جاده‌ای به سمت زوال | نگار 1373 کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: Saghár✿، ASaLi_Nh8ay، Narín✿ و 2 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا