نویسنده این موضوع
سرش را پایین انداخت و هیچ نگفت. دلسا عصبی بود، خشمگین بود. دلش میخواست جواب بشنود و بداند. واقعاً حقش بود که بداند این همه بلا برای چه به سرش آمد. نگاه پر از سؤال و اندوهش را به او دوخت. شهریار سکوت کرده و در فکر فرورفته بود. بعد از دقایقی...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان استراتژی تلخ(جلد دوم ملکه مافیا) | DENIRA کاربر انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com