خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
بی تو بودن را معنا می کنم با تنهایی و آسمان گرفته

آسمان پر باران چشم هایم

بی تو بودن را معنا می کنم با شمع , با سوزش ناگریز شمعی بی پروانه

بی تو بودن را چگونه میتوان تفسیر کرد

وقتی که بی تو بودن خیلی دشوار است ؟


حرف دلم...

 
  • تشکر
Reactions: ahura

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
باور نمیکنم اینگونه عاشقانه ...
در قلب من حبس شده باشی!
بگو با چه جادوئی...
مرا اینگونه وقف خود کرده ای؟


بهترينها رانبايد ديد
وحتی لمس كرد؛
بايدآنهاراميان قلب خوداحساس كرد..


“دلم گرفته برایت”
زبان ساده ی عشق است
سلیس و ساده بگویم دلم گرفته برایت!


افسانه را رها کن ،
دوری دوستی کدام است ؟
فاصله هایند که دوستی را میبلعند
من اگر نباشم دیگری جایم را پر میکند ، به همین سادگی


حرف دلم...

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: ahura

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
براي شكستن من يه اخم كافيه
،نيازي به فريادنيست...
واسه اشك ريختنم سكوت تو كافيه،
نيازي به قهر نيست...
براي مردنم حرف رفتنت كافيه،
نيازي به انجامش نيس


این جمله راباید درآسمان نوشت:
باتــــو دربرزخ مداوم، بی تـــو هرگز دربهشت


مامانم میگفت زندگی مثل یک جعبه شکلاته
هیچ وقت نمیدونی قراره چی ازش نصیبت بشه
((دیالوگ ماندگار فیلم فارست گامپ))


حرف دلم...

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: ahura

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
ﻣﺮﺍ ﺑﺮ ﺳـﺮ ﺩﻭ ﺭﺍﻫﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﯼ .....
ﺳﮑﻮﺗﺖ ﻋﻼﻣﺖ ﺭﺿﺎﺳﺖ ... ؟
ﯾــــﺎ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﺑﻠﻬﺎﻥ ﺧﺎﻣﻮﺷﯽ ﺍﺳﺖ ... ؟


بیا خوشبختی را با هم فریاد بزنیم .
بگذار دستان پر از مهربانیم گونه هایت را لمس کند
آ*غو*شت را باز کن و بگذار پناه بگیرم .


برای عاشق شدن که بهانه های ریز و درشت لازم نیست !
برای عاشق شدن کافیست تو نگاه کنی و من لبخند بزنم


چه زیبا میگه شهاب حسینى :
داشتم به صدات گوش میدادم؛ حواسم به حرفات نبود!


حرف دلم...

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: ahura و مرسانا

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
دل من تو شهر سنگى دنبال یه همصدا بود


بین این همه غریبه چشمای تو آشنابود


تابفهمم که کی هستى توشدى بود و نبودم


قلب من موند ونگاهت دیگه عاشق شده بودم


حالاتادلم میگیره باصدات آروم میگیرم


به چشمات قسم که اینجا من بدون تو میمیرم


حرف دلم...

 

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
الهی تو رو به تنهاییت اونکه در تنهاترین
لحظه تنهاییم تنهای تنهایم گذاشت
در تنها ترین لحظه تنهاییش
تنهای تنهایش گذار

امشب دیوانگیم بالا زده.
. نه سکوت نه موسیقی
.. نه هیچ چیز و هیچ چیز دیگر...
این دیوانگی را تسکین نمیدهد..
جز عطر تنت لعنتی....


حرف دلم...

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
وای از دست این تنهایی، وای از دست این دل بهانه گیر وای از دست این لحظه های نفسگیر ،ای خدا بیا و دستهای سردم را بگیر خسته ام ، باز هم دلم گرفته و دل شکسته ام در حسرت لحظه ای آرامشم ، همچنان اشک از چشمانم میریزد و در انتظار طلوعی دوباره ام همه چیز برایم مثل هم است ، طلوع برایم همرنگ غروب است ، گونه هایم پر از اشک شده و عین خیالم نیست ، عادت کرده ام دیگر…. عادت کرده ام از همنیشینی با غمها ، کسی دلسوز من نیست قلبم رنگ تنهایی به خودش گرفته ، دیگر کسی به سراغ من نمی آید، تمام فضای قلبم را تنهایی پر کرده ، دیگر در قلبم جای کسی نیست هر چه اشک میریزم خالی نمیشوم ، هر چه خودم را به این در و آن در میزنم آرام نمیشوم ، کسی نیست تا شادم کند ، کسی نیست تا مرا از این زندان غم رها کند دلم گرفته …. خیلی دلم گرفته…. انگار عمریست آسمان ابریست و باران نمیبارد… انگار این بغض لعنتی نمیخواهد بشکند… وای از دست چشمهایم ، وای از دست اشکهایم… آرزو به دل مانده ام ، کسی در پی من نیست و خیلی وقت است تنها مانده ام نمیگویم از تنهایی خویش تا کسی دلش به حالم بسوزد ، نمیگویم از غمهای خویش تا کسی دلش به درد آید من که میدانم کسی نمینشیند به پای درد دلهایم ، اینک دارم با خودم درد دل میکنم… دلم گرفته ، رنگ و رویی ندارد برایم این لحظه ها ، حس خوبی ندارم به این ثانیه ها میدانم کسی نمیخواند غمهایم را ، میدانم کسی نمیشنود حرفهایم را ، حتی اگر فریاد هم بزنم کسی نگاه نمیکند دیوانه ای مثل من را…. میدانم کسی در فکر من نیست ، تنها هستم و کسی یار و همدمم نیست ، میمانم با همین تنهایی و تنها میمیرم، تا ابد باهمین دستهای غم میمانم


حرف دلم...

 

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
دلت که گرفته باش شلوغترین مکانها، تنهایی ات رابه رُخت می کشندو شادترین روزها، برای توغمگین ترینست مدتها طول میکشدتا خاک بگیردخاطره های رنگارنگ اما یک خواب ِ ناغافل، گرد و خاک تمام خاطره ها را می گیرد میشودمثل روز ِاول!

دلم برای تو می سوزد، که این شب ها گوشه ای می نشینی و فکر می کنی اگر اتاق ها گوشه نداشته باشند با تنهایی ات چه کنی؟ برای خودم، که این شب ها تا به تو فکر می کنم حلقه ای دستِ چپم را پیر می کند و تاریکی این خانه اگر کفاف پنهان کردن اشک‌هایم را ندهد، چه کنم؟ برای او که این شب ها بیشتر اگر روزنامه نخواند، چه کند؟ دلم می سوزد و شما، آقای محترم! شما که چه نسبتی با این خانم دارید!؟ این زن میان تمام نسبت های خودش گیر کرده‌ست مثل کوه نوردی مرده، میان کوه و دره گیر کرده‌ست و آنکه از سقوط به اعماق درّه نجاتش می دهد، مگر چند سال با جنازه‌ای بر پشت زندگی می‌کند؟

آدما نباس دوست پیدا کنن چون وقتی میرن وقتی دیگه نمیشه بهشون زنگ بزنی وقتی نمیتونی درد و دل کنی یا حتی باهاشون شوخی کنی و بخندی و همه دوستی خلاصه میشه تو عکسهات و خاطراتت هی بغض تو گلوت گیر میکنه خفه ات میکنه آدما باس همیشه تنها بمونن...!


حرف دلم...

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
سهم من از با تو بودن شکستن بود ، از قلبت به من کوله باری از غمها رسید از قلبت به من لحظه هایی رسید مثل این لحظه که همچنان اشک میریزم از اینکه دیگر نیستی طعمه ی سرنوشت شده ام ، و زندگی آنقدر بی خیال است که جان مرا نمیگیرد ! عشق هرگز نمیمیرد و تو هیچگاه دوباره نمی آیی! امروز میگذرد و تو هیچگاه مرا نمیخواهی ، دیروز گذشت و من تو را فردا هم نخواهم دید پس چه فایده دارد با نفسها رفتن ، با آه کشیدن ماندن ! بمانم که بسوزم ، یا نمانم که چشم به نبودنت بدوزم؟ خشکیده تر از آنم که کویر باشم ، گرفته تر از آنم که ابری باشم و من یک تنهای دلگرفته و دلم آرزو به دل مانده ! دلم گرفته ای خدا ، امروز را میگذرانم تا بگذرد ، تا فقط تمام شود ، شاید فردا به اعتقاد این دل خوش خیال تو را ببینم ! هر چه به این دل میگویم بی خیال ، دلم به خواب رفته در خیال این آرزوی محال! دلم گرفته از تو و این دنیای بی حیا ، از تو که رفتی و از دنیایی که تو را بی وفا کرد ، تنها غم نبودنت را سهم این دل بی گنـ*ـاه کرد ، و دل من را بازیچه دست آن دل بی وفایت کرد! اگر مثل سنگ هم بودم میشکستم، و اینک شکسته ام و حبابی هستم در هوای دل گرفته ی این عالم! هیچکس نمیفهمد ، نمیداند ، نمیخواهد که بداند چه حالی ام ، نمیخواهد که بفهمد خیره به چه راهی ام، همه دور از من و من تنهاتر از تنهایی ، همه گفته بودند روزی تو تنها میمانی، من نفهمیدم ، نخواستم که بدانم روزی تو می آیی و میشکنی دلم را ، بهتر است تو هم نخوانی این شعر نیمه تمامم را… .


حرف دلم...

 

by_aSal_baek04

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/19
ارسال ها
512
امتیاز واکنش
1,128
امتیاز
178
محل سکونت
در انجا ک تنی میمیرد
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
هـیـچ شبـاهتی به یــوســف ندارم... نه رسولــم، نه زیبــایم، نه برای کسی عزیــزم، نه چشــم بـه راهی دارم.... فقطــ... در "چــــاه" افتـاده ام...! وکسى نيست نجاتم دهد...

بغضی دارم و داشته ام که ن میتوانم آن را بخورم ن میتوآنم بیرون ریزم خدا بخیر کند امشب را طعم تلخ رفتنت از یک طرف طعم تنهاییم از طرف دیگر خدا بخیر کند امشب را مرا فکر و نام و یاد و خاطرات مرا بدبختی و دود سیگار خدا بخیر کند امشب را

میونه چند تا اتاقک
دو تا گل خسته و خاموش
یه نفر نشسته تنها
انگاری شده فراموش 
دوتا چشم بارون نم نم
میزنه به روی گونه چقدر این دل غصه داره 
آخ ;فقط خدا میدونه.....

ما درد را مینوشیم حسرت را باذره ذرۀ جانمان حس می کنیم تن پوشمان وهم است ,روزهامان لحظه لحظه جلوۀ سراب دارد! ماه شبهامان رنگ خون ,از آسمانمان گریه می بارد ما خود دردیم ما خود از این زندگی سردیم ای زمین تو دیگر چرا؟ تو دیگر چرا؟


حرف دلم...

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا