مشاعره با حرف ا

~XFateMeHX~ · 19/2/22

آدمی صورت اگر دفع کند میل و نفس

آدمی خوی شود ورنه همان جانور است

~XFateMeHX~ · 19/2/22

ای پادشاه وقت چووقتت فرارسد

تونیز با گدای محلت برابری

~XFateMeHX~ · 19/2/22

آنکس که تو را شناخت جان راچه کند

فرزند و عیال و خانمان را چه کند

دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی

دیوانه یتو هر دو جهان را چه کند

~XFateMeHX~ · 19/2/22

از سـ*ـینه تنگم دل دیوانه گریزد

دیوانه عجب نیست که از خانه گریزد

من از دل و دل از من دیوانه گریزان

دیوانه ندیدم که زدیوانه گریزد

~XFateMeHX~ · 19/2/22

آن یکی پرسید اشتررا که هی

از کجا می آیی ای فرخنده پی

گفت از حمام گرم کوی تو

گفت آن پیداست از زانوی تو

~XFateMeHX~ · 19/2/22

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

آیا بود که گوشه ی چشمی به ماکنند

~XFateMeHX~ · 19/2/22

آینه چون نقش تو بنمود راست

خود شکن آئینه شکستن خطاست

~XFateMeHX~ · 19/2/22

آنکس است هال بشارت که اشارت داند

نکته ها اشت ولی محرم اسرار کجاست

~XFateMeHX~ · 19/2/22

این همه نقش عجب بردر و دیوار وجود

هرکه فکرت نکند نقش بود بر دیوار

~XFateMeHX~ · 19/2/22

آنکس از دزد بترسد که مطالئی دارد

عارفان جمع نکردند وپریشانی نیست

آنکه را خیمه به صحرای قناعت زده است

گرجهان زلزله گیرد غم ویرانی نیست

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی