نویسنده این موضوع
صدای داداش، نگامو بالا میبره و لـ*ـبامو کش میاره:
- خب، بریم؟
تندتند سر تکون میدم:
- آره، بریم، بریم.
لبههای پایین پیرهن چهارخونه قهوهای و زردرنگشو میزنه تو شلوار قهوهایش و با برداشتن یه کیف سیاه، با لبخند به سمت درب خونه میره و میگه:
- مهناز ناهار میریم بیرون، نمیخواد چیزی درست کنی.
نگام به لبخند مهناز میافته:
- باشه.
داداش...
- خب، بریم؟
تندتند سر تکون میدم:
- آره، بریم، بریم.
لبههای پایین پیرهن چهارخونه قهوهای و زردرنگشو میزنه تو شلوار قهوهایش و با برداشتن یه کیف سیاه، با لبخند به سمت درب خونه میره و میگه:
- مهناز ناهار میریم بیرون، نمیخواد چیزی درست کنی.
نگام به لبخند مهناز میافته:
- باشه.
داداش...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان راجیانا | -FãTéMęH- نویسندهی ویژه انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com